رویای آمریکایی

فرض کنید سوار یه کادیلاک مدل ۶۰ هستید و خیابون‌های نیویورک رو دارید بالا و پایین میرید و میچرخید یا به عبارتی دور دور می‌کنید و می‌خواهید برید به کنسرت الویس پریسلی. این تصویر، بخشی از زندگی روزمره یه آمریکایی تو دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بوده که تعریفی از رویای آمریکایی می‌تونه باشه و ما تو این ویدئو می‌خواهیم درباره این رویا صحبت کنیم.
مدت زمان ویدئو : 16:03
پخش ویدیو

آمریکا در خلال جنگ

از زمان پایان جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۵ ، تا اوایل دهه ۱۹۷۰ بیشتر آمریکایی‌ها در رویای آمریکایی زندگی می کردند. آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، درنقش ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان  ظاهر میشه، اون  تنها عضو جبهه متفقین بود که در جنگ جهانی دوم، نه اشغال شد و نه بمباران. صنعتش در جنگ، هم نیاز  نظامی خودش رو تامین می‌کرد و هم نیازهای نظامی بریتانیا و شوروی رو، واسه همین زمینه اشتغال برای تمام نیروهای کارش را فراهم کرده بود و رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ رو هم پشت سر گذاشته بود.این شرایط، کشور رو برای یک رشد اقتصادی و شکوفایی آماده کرده بود و داشت زندگی خیلی از آمریکایی‌ها رو تغییر می‌داد. این توصیفات، آمریکای بعد از جنگ جهانی دوم رو نشون می‌داد. آمریکایی که حالا می‌خواست دوران صلح رو تجربه کنه و همزمان قدرت برتر دنیا باشه.

طبقه متوسط جدید

شکوفایی اقتصادی امریکا، در دوران صلح هم ادامه داشت. تولید ملی بین سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۵۶ دو برابر شده بود و تا ۱۹۷۰ باز هم ۲ برابر شد.درآمد بیشتر افراد هم بین سال های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۵ سه برابر شده بود.در مجموع، این اقتصاد پویای  ایالات متحده آمریکا، طبقه متوسط جدیدی ساخته بود.۶۰ درصد خانواده‌های آمریکایی پولشون رو صرف خرید کالاهای مصرفی می‌کردند.حدود ۸۳ درصد خانه های آمریکایی در سال ۱۹۵۸ تلویزیون داشتند و تعداد خانواده‌های مالک دو خودرو از ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۸ دوبرابر شده بود.ایالات متحده ۶ درصد جمعیت جهان را داشت یعنی، ۱۵۰ میلیون نفر در سال  ۱۹۵۱، و یک سوم کالا و خدمات جهان را هم مصرف می کردند. و در عوض تولید دو سوم کالای تولیدی جهان را هم در اختیار داشتن.

بعد از جنگ جهانی دوم آمریکایی‌ها مصرف رو عملی میهن‌پرستانه میدونستند، عملی که به احیای اقتصادی کمک می‌کرد و این اخلاق با تبلیغات گسترده بین اونها رواج پیدا کرده بود. هدفی که نظام سرمایه‌داری دنبالش بود.یخچال، خودرو، تلویزیون، ماشین لباسشویی، توستر و جاروبرقی، کالاهایی که زندگی رو مدرن می کردند و  پرمشتری ترین کالاها بودند.

در مقایسه  با رژیم غذایی پر نشاسته و نسبتاً گران پدراشون در سال‌های ۱۹۰۰، غذا ارزون و متنوع بود. هر آمریکایی متوسط در دهه ۱۹۵۰ میتونست از میون سبزیجات تازه، غذاهای منجمد، گوشت تازه و غذاهای فوری یک غذا را انتخاب کنه. مصرف هات داگ از ۷۵۰ میلیون در دهه ۱۹۵۰، تا یک دهه بعد، به دو میلیارد رسیده بود.در  نتیجه بهبود رژیمی غذایی در ۱۹۵۰ باعث شده بود بچه‌ها ۵ تا ۷ و نیم سانتیمتر قدشون بلندتر از سال ۱۹۰۰ باشه و امید زندگی زنان به جای ۵۱ سال به ۷۱ سال رسیده بود و امید زندگی مردان به جای ۴۸ سال به ۶۵ سال رسیده بود.

یکی از نیازهای فوری این طبقه جدید ایجاد شده، مسکن مناسب بود. فرانکلین روزولت وقتی در ۱۹۳۷ برای دومین بار رئیس جمهور کشور میشه میگه که:  یک سوم مردم، مسکن نامناسب، پوشش نامناسب و تغذیه نامناسب دارند.اقتصاد بعد از جنگ،  غذا و لباس مردم رو تامین کرده بود اما مسکن مناسب هنوز کمیاب بود.علاوه بر اون، افزایش زاد و ولد با کاهش ساخت و ساز مسکن همزمان شده بود و میلیون ها آمریکایی هنوز تو خونه های تنگ و تاریک نامناسب زندگی می‌کردند.کم‌کم دولت توجهش رو به ساخت خونه‌های جدید داد و  بین سال‌های ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۸ حدود ۱۳ میلیون خونه جدید ساخته شدن. تبلیغات خونه دار شدن توی تلویزیون‌ها مدام پخش می‌شد و خونه‌های زیادی برای مردم آمریکا ساخته شد.

فرهنگ نوجوانان

جمعیت آمریکا همزمان با ثروتمند شدن جوان تر هم می شد. از ۱۹۵۰ تا  ۱۹۶۰  ، ۴۰ میلیون آمریکایی به دنیا اومدند.  در ۱۹۶۴ ، ۴۰ درصد جمعیت کمتر از ۲۰ سال داشت.وقتی این جمعیت جوان، فرهنگ خودش را پرورش داد، مفهوم نوجوان هم پدیدار شد.  یکی از تفریحات این جوونا ماشین سواری در جاده های باز و زیبای آمریکا بود.  بنزین ارزان بود و غذاخوری ها، مراکز خرید و سینماهای ماشین رو، جولانگاه جوون ها  شده بود.خودروهایی مثل پونتیاک و کادیلاک نماد ثروت و آزادی تازه یافته آمریکایی ها  در دهه ۱۹۵۰ بود.با افزایش درآمد مازاد بر نیاز، زوج های جوان هم می تونستن پولشون رو صرف تفریح کنند و بعد از کار چیزی بنوشن و یا مرتب در رستورانها  غذا بخورند.البته توی خیلی از ایالت های جنوبی این امکانات مشمول تفکیک نژادی بود و سیاه پوستا حق ورود به بعضی از رستوران ها را نداشتند.

با این که آمریکا علیه نازی ها که ایدیولوژی اشکار نژاد پرستی داشتن، جنگیده بود، ولی تفکیک نژادی تا سال‌ها بعد از جنگ جهانی دوم در آمریکا قانونی بود.رییس جمهور ترومن تو سال ۱۹۴۸ تفکیک نژادی رو در ارتش لغو کرد و تفکیک نژادی رو در شبکه ترابری بین ایالتی هم ممنوع خوند.تبعیض نژادی، توسط کارفرماها و یا اتحادیه های صنفی رو قدغن اعلام کرد اما با همه این ها همچنان سیاه پوستا شهروندای درجه 2 محسوب میشدن.

یکی دیگه از تفریح‌های جوانان اون دوره موسیقی بود. موسیقی عامیانه بر اساس نژاد، و تا حدی، طبقه دسته بندی شده بود. خوانندگان و آوازخوان‌ها، با فیلم‌ها و آهنگ های پرفروش، یکه تاز موسیقی عامیانه سفید پوستا بودن.موسیقی کانتری و وسترن، محبوب طبقه کارگران سفید پوست بود و سیاه پوستا هم، بلوز ،گاسپل ، و در اواخر دهه ی 1940 R&B  رو داشتند.موسیقی تلفیقی جدید، با خوانندگانی مثل بیل هیلی و الویس پریسلی رشد کرده بود و  راک اند رول، موسیقی سرکشی و آشفتگی نوجوونی بود که  تو فیلم‌های جیمز دین و مارلون براندو هم منعکس می شد.

روی دیگر سکه

این‌ شرایطی که گفتیم چکیده‌ای از رویای آمریکایی و زندگی در دهه‌های ۴۰، ۵۰ ، ۶۰ و تا حدودی ۷۰ آمریکا بود، همزمان با دوره جنگ سرد. شرایطی که هر کسی آرزوی زندگی در اون دوران رو داشت.

حالا تعریف دقیق این رویای آمریکایی که این همه ازش حرف می‌زنیم چیه؟!تو بخش بزرگی از قرن بیستم، سیاست‌سازان اقتصادی و فرهنگی آمریکایی با ظرافت تمام، دست به خلق رویای آمریکایی زدن که به معنای ایجاد طبقه‌ای متوسط و برخوردار از همه موهبت‌های مادی نظام سرمایه‌داری، از قبیل کار، مسکن، تجملات متعلق به طبقه متوسط، تفریح، سفرهای سالانه و از این دست امکانات بود.این مفهوم توی دنیا خیلی از توجهات رو به خودش جلب کرد و مردم زیادی در آمریکا و سرتاسر دنیا با دیدن این وضعیت، از حامیان و مدافعان و مبلغان این ایده شدن.

ایده و مفهمومی که در مقابل شعارهای فریبنده سوسیالیسم شوروی بوجود اومد. یعنی همون جامعه‌ای بی‌طبقه و آرمانی که برابری و برادری رو برای همه محرومان جهان وعده می‌داد. ما قبلا درباره سوسیالیسم و کمونیسم، و عقایدشون ویدئویی ساختیم که می‌تونید با کمی جستجو توی کانال دروازه تاریخ اونو پیدا کنید، البته لینک اونو توی توضیحات هم واستون قرار میدم.

خلاصه عصر طلایی سرمایه‌داری آمریکایی، از اواسط دهه ۱۹۴۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰ دورانی بود که توی اون آثار اقتصاد سرمایه‌داری شکوفا شده بود و میلیون‌ها نفر  از اون بهره بردن. رویایی که نماینده هویت ایدئولوژیکی یک ملت شده بود و حالا نوبت رسانه‌ها بود تا این ایده رو منتقل و گسترش بدن.  رسانه‌هایی که با توانایی بی حد و مرزشون در آفریدن و بازتولید کردن تصاویر و نشانه‌ها، تونستن به هدفشون، یعنی فروختن رویای آمریکایی برسن.تلویزیون رو روشن کنید، پر از هنرمندان و خوانندگانی‌ان که نمونه‌های افراطی ثروت و آزادی و دموکراسی رو تبلیغ می‌کنن و نشون میدن. طوری که این رویای آمریکایی نمادی برای هویت ملت شده.

تو خیلی از فیلم ها و تبلیغات آمریکایی این جمله تاکید می شود که؛ آمریکا سرزمین فرصت ها و موقعیت ها است و هر که سریعتر آستین بالا بزند، برنده می‌شود. توی تعریف اولیه رویای آمریکایی اومده که هرکسی با هر شرایط خونوادگی و وضعی که داره، با تلاش و کوشش می‌تونه به رفاه اقتصادی و طبقات بالای اجتماع برسه و فقط باید تلاش کنه و سرسختانه کار کنه.و نکته بعدی هم این بود که همه توی آمریکا صاحب خونه میشن که در عمل چنین اتفاقاتی نیفتاد و تبعیض‌های نژادی و سیاست‌های بانکداری جلوی این اتفاقات رو گرفت.

گرچه امروزه این رویای آمریکایی کم‌رنگ‌تر شده یا بهتره بگیم انتقادات زیادی بهش میشه  مقالات زیادی درباره آثار مخرب اون چاپ شده، اما همچنان این رویاها را مردم آمریکا باور کرده‌ان و در زندگی و رفتار خودشون نشون میدن و اینکه این رویا ها در جامعه آمریکایی تبدیل به ارزش شده و، هم مردم، و هم نهادهای دولتی از آن حمایت می کنند. البته نه که همه آمریکایی‌ها اینطوری باشن، اما این باور در خیلی از اونها نهادینه شده و وجود داره.

کاری به خوب یا بد بودن این ایدئولوژی و موفق بودن یا نبودن اون ندارم، اما وقتی مطالب مربوط به رویای آمریکایی رو می‌خوندیم این سوال واسمون بوجود اومد که رویای ایرانی چیه؟ و این همه صحبت کردیم و رویای آمریکایی رو معرفی کردیم تا بپرسیم که رویای ایرانی چیه؟اصلا چه مولفه‌هایی برای معرفی یک ایرانی هست؟ و خود ما در تعریف یکی ایرانی، چطور می‌تونیم اونو معرفی کنیم؟

در مقابل به این سوال که آمریکا چطور جایی است؟ و توی رویای آمریکایی بهش جواب میدن، این سوال می‌پرسیم، ایران چطور جاییه؟ و چقدر مولفه های ایرانی بودن در آفرینش ها و باز تولید های علمی و هنری ما، خودش رو نشون میده؟

منابع:

مزایا و معایب رؤیاي آمریکایی – استیون اف. مسنر ، ریچارد روزنفلد

رؤیای امــریکایی، رویکردی نظری به فهم سرمایه‌داری مصرف‌گرا – سیندی درمو / ترجمه: سید محمدجواد سیدی

رویای آمریکایی به مفهومی که ما می‌شناسیم منسوخ شده است – آرون گوپتا

 

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *