کشمیر

به نظرتون منطقه کشمیر مال هندوستانه یا پاکستان؟ یا اینکه باید مستقل باشه؟ هند و پاکستان بعد از جدایی از هم،  تا حالا سه تا جنگ بر سر این منطقه داشتند و الان هم در حالت نه جنگ و صلح هستند. ما توی این ویدیو می خوایم داستان بحران کشمیر و تعریف کنیم. منطقه کشمیر در قلب آسیای مرکزی، شمال غرب هندوستان و شمال شرقی پاکستان یکی از معضلات و مشکلات مهم و حل نشده بین هند و پاکستان، و البته چینِ که سالهاست باعث درگیری و خونریزی های زیادی شده...
مدت زمان ویدئو : 36:41
پخش ویدیو

منطقه کشمیر در قلب آسیای مرکزی، شمال غرب هندوستان و شمال شرقی پاکستان یکی از معضلات و مشکلات مهم و حل نشده بین هند و پاکستان، و البته چینِ که سالهاست باعث درگیری و خونریزی های زیادی شده…هند و پاکستان بعد از جدایی از هم،  تا حالا سه تا جنگ بر سر این منطقه داشتند و الان هم در حالت نه جنگ و صلح هستند.سر همین قضیه و بخاطر مشکلاتی که با هم دارن،  الان هردوتاشون سلاح هسته‌ای دارند و کلی خرج ارتش و تسلیحات نظامی می‌کنند که توی جنگ بعدی، که امیدوارم هیچ وقت اتفاق نیافته، بتوانند پیروز بشن. چون توی جنگ‌های قبلی، هیچ کدام نتوانستند به طور کامل به حریفشون پیروز بشن و این جنگ‌ها همچنان ادامه‌داره. بیاید این بار قبل از اینکه داستان و سیر تاریخی تحولات رو بگیم، اول ببینیم که این کشمیر چی داره و چرا آنقدر واسه همه مهمه؟

اهمیت کشمیر

سرزمین کشمیر رو یکی از زیباترین سرزمین‌ها می دونند، سرزمینی در دامنه کوه‌های هیمالیا با دره‌ها و چمنزارهای سرسبز و جنگل های انبوه. علاوه بر اینها، دریاچه های آروم و شفاف و رودخانه‌های خروشان، لقب بهشت روی زمین را برای کشمیر به همراه داشته. به خاطر همین زیبایی‌ها، یکی از پادشاهان مغول هند درباره کشمیر میگه:اگر فردوس بر روی زمین است، همین است و همین است و همین است … ولی به جز این که زیبایی ها سرزمین کشمیر از نظر جغرافیایی، منابع، و مسائل راهبردی آنقدر اهمیت داره که هیچ کدام از طرفین حاضر نمی‌شود آن را از دست بدهند و هر دو کشور ثبات سیاسی خودشان را وابسته به کشمیر میدونند.شمال کشمیر بیشتر مناطق کوهستانی و صعب‌العبورِ  اما هرچه به سمت جنوب می آیم، زمین‌ها هموارتر میشن و کم‌کم به جلگه های سرسبز می‌رسیم و این یعنی تسلط به کوه‌های شمالی کشمیر، برای هند حیاتیه، چون این کوه‌ها میتونه مثل یه دیوار دفاعی طبیعی واسش عمل کنه.بذارید اینجوری بگم، عملاً هر قدرتی که بتونه این مناطق را تحت کنترل داشته باشه، میتونه به راحتی با ارتشی مجهز به تانک و خودروهای سنگین در جلگه های هموار حرکت کنه و مقاومت توی سرزمین وسیعی، در مقابل چنین ارتشی، کار سختی میشه.یه جورایی میشه این منطقه را، دروازه ورود به هند دونست.البته این مسائل برای امنیت پاکستان هم صدق میکنه و نیروی مسلط به این ارتفاعات، میتونه شهرهای بزرگ و مهم پاکستان رو به راحتی تهدید کنه و پاکستان هم از این بابت آسیب پذیره.اما علاوه بر این مسئله ۵ رود مهم و پر آب سند، جِهلُم، چِناب، راوی و  سَتلُج، یا از کوههای کشمیر سرچشمه می گیرند و یا اینکه از این منطقه می گذرند.پاکستان شدیداً به این منابع آبی احتیاج داره و حدود ۸۰ درصد منابع آبی پاکستان، به این آبها وابسته است و می دونید که در آینده جنگ بر سر آب شیرین یکی دیگر از معضلات بشر میشه. البته منظورم آینده خیلی دور نیست، چون همین حالا هم توی بخش‌هایی از کشور خودمون هم این مسئله را شاهد بودیم.

مسئله بعدی که این منطقه رو واسطه پاکستان و هند مهم میکنه، راه زمینی مشهور به قره‌قروم است که پاکستان را به چین، رقیب تجاری هند مرتبط میکنه و این مسیر میتونه یک تهدید و همچنین فرصت اقتصادی برای هند و پاکستان باشه.نکته بعدی اینه که مسئله کشمیر الان دیگه یه جورایی تبدیل به یک مسئله حیثیتی واسه هند شده و از دست دادن کشمیر، چند نظر سیاسی و چه از نظر نظامی، برای هند خیلی گرون تموم میشه. کشمیری که رهبران هند اونو تاج سر هند میگن، حالا اگه این تاج سر از هند جدا بشه،  چه جزو پاکستان بشه، یا یک کشور جدا بشه، بقیه مناطق هند هم که تفاوت‌های قومی، نژادی، مذهبی و زبانی دارند، ممکنه احساس خودمختاری و استقلال کنند و این راه رو برای تجزیه هند هموار می‌کنه. از اون سمت هم، پاکستان به خاطر مسلمان بودن جمعیت بیشتر کشمیر، نمی خواد این منطقه را از دست بده و مسئله قومیت و مذهب رو مهمترین عامل نگهداشتن کشمیر میدونه.به جز این موارد کشمیر از نظر منابع طبیعی هم سرزمین غنی محسوب میشه و معادن سنگ آهن، زغال سنگ، مس، سنگ مرمر و طلا کمک زیادی به رشد اقتصادی حاکم بر این منطقه می کنه.

بهتره بریم سر وقت اینکه چطور شد که این اختلافات و درگیری ها به وجود آمد؟

 تاریخ معاصر کشمیر

یادتونه قبلا توی یه ویدیو درباره جدایی هند و پاکستان و اتفاقات اون صحبت کردیم؟

توی اون ویدیو گفتیم که طی اتفاقاتی، بلاخره تو سال ۱۹۴۷ بریتانیا از شبه جزیره هند خارج میشه، ولی قبل از خروج، طی توافقاتی که شده بود، قرار میشه شبه قاره هند به یه کشور مسلمان و یک کشور هندو تقسیم بشه. یعنی عملاً بعد از خروج بریتانیا، دوتا کشور هند و پاکستان متولد بشن. اما حالا مسئله اینجا بود که کدام مناطق و ایالت باید جز پاکستان باشند و کدام مناطق هم بخشی از هند باشند؟قبل از تقسیم، شبه قاره هند ۵۶۵ ایالت کوچک و بزرگ داشت که توسط حاکمانی مدیریت می شدند، از بین این ایالت‌ها، اون دسته از ایالت هایی که به طور مستقیم تحت کنترل انگلیس بودند رو هند بریتانیا می گفتند که ۶۵ درصد شبهه قاره بود، و آن دسته از ایالت‌ها و امیرنشین هایی که تحت کنترل امیران و شاهزاده‌ها اداره می‌شدند رو هند امارات یا ایالت‌های شاهزاده نشین می‌گفتند.

در واقع هر دو نوع دولت ها هم تحت نفوذ و سلطه انگلیس بودند اما تفاوتشون اینجا بود که، تمام مناطقی که از لحاظ راهبردی و اقتصادی و نظامی اهمیت بیشتری داشتند مثل مناطق ساحلی و بنادر، به طور مستقیم توسط انگلیسی ها اداره می‌شد و بقیه مناطق توسط حاکمان محلی تحت حمایت انگلیس اداره می‌شدند.حاکمان هندوی این ولایت‌ها رو راجه یا مهاراجه میگفتند و به حاکمان مسلمان این ایالت‌ها، نواب می‌گفتند. حالا توی این شرایط، ممکن بود یک ایالت حاکمش هندو باشه ولی درصد زیادی از جمعیت اون ایالت مسلمان باشه و یا حاکمش مسلمان باشه ولی درصد بیشتر مردم اون ایالت رو هندوها تشکیل بدن که این شرایط تا قبل از تقسیم هند زیاد مشکل حادی نبود. البته نه که نباشه، گاهی مشکلات و درگیری‌هایی هم به وجود می‌آمد، ولی بالاخره حل می‌شد.وقتی که تصمیم بر این میشه که شبه جزیره هند، به دو کشور هند و پاکستان تقسیم بشه، مونت باتن آخرین نایب‌السلطنه انگلیس در هندوستان، طرحی را پیشنهاد می دهد که بر اساس اونن طرح، ۶۵ درصدی که مستقیما تحت کنترل انگلیسی‌ها بودن، بر اساس سه معیار، دین ساکنین، خواسته اهالی، و وضعیت جغرافیایی، بین هند و پاکستان تقسیم می شدند و در مورد بقیه ۳۵ درصد هم، به حاکمان آنها، یعنی همون مهاراجه ها یا نواب ها این اختیار را داده بود که بر اساس همان معیارها تصمیم بگیرند به هند ملحق باشند یا به پاکستان و یا مستقل بمونند.

با همین طرح اکثریت ایالت‌ها بدون مشکل بین هند و پاکستان تقسیم شدند و پاکستان خودش هم به دو بخش پاکستان شرقی و پاکستان غربی تقسیم شد که بعدها پاکستان غربی مستقل میشه و کشور بنگلادش را به وجود میاره.اما این وسط ایالت کشمیر به مشکل میخوره، یعنی اگر بخواهیم دقیق‌تر هم بررسی کنیم؛ قبل از این سال‌ها هم مشکلات و درگیری‌هایی توی این ایالت وجود داشت. چون حاکم اونجا مهاراجه هاری سینگ، یعنی یک فرد هندو بود، ولی بیشتر مردم مسلمان بودند و از حکومت‌ هاری‌سینگ ناراضی.توی سال ۱۹۴۶، یعنی یک سال قبل از تقسیم هند، شخصی به اسم شیخ عبدالله که رهبر مخالفین مهاراجه هاری سینگ بود، نهضتی را به نام؛ نهضت تَرکِ کشمیر راه میندازه و مردم را علیه مهاراجه ترغیب می‌کنه. شیخ عبدالله توی سخنرانیش میگه:«هدف نهضت آزادی خواهان قطع نفوذ و حکومت انگلیس است. این به آن معنا است که نوکران حلقه به گوش امپریالیسم انگلیس نیز باید بروند و قدرت به صاحب اصلی آن یعنی مردم برگردد. اکنون وقت آن رسیده که قرارداد اَمریتسار برای همیشه فسخ شود.»دقیقا بعد از این سخنرانی، شیخ عبدالله که بین مردم محبوبیت زیادی داشت، دستگیر و زندانی میشه.اما حالا کمی برگردیم عقب تر و ببینیم این قرار داد امریتسار چی بود که شیخ عبدالله بهش اشاره میکنه و میگه باید فسخ بشه؟

سصتو سال ۱۷۹۹ امپراتوری سیک‌ها، با شکست افغان قدرت میگیره و لاهور و کشمیر و پنجاب و سرزمین‌های اطراف، بخشی از حکومت میشوند. اما در نهایت سیک‌ها تو سال ۱۸۴۶ از انگلیسی ها شکست می خورند و این شکست پایه‌گذار آغاز حکومت دوگراها بر منطقه جامو و کشمیر میشه.وقتی انگلیس به کمک دوگراها، سیک‌ها را شکست داد پنجاب رو میگیره و طی معاهده امریتسار، کشمیر  رو به ارزش ۷ و نیم میلیون روپیه، به مهاراجه گلاب سینگ از جامو میفروشه. معاهده‌ای که مناطق تحت کنترل سیک ها رو، که شامل جامو، کشمیر، لداخ، گلگیت و بلتستان بود رو، به عنوان ایالتی شاهزاده نشین از هند، به دوگراها میفروشه و واگذار می کنه.منظور شیخ عبدالله از فسخ  معاهده، همین معاهده بود که طبق آن، تقریباً هر کشمیری به همراه همه زمینه‌ها و اموالش به ارزش ۱۲ روپیه فروخته میشه.خلاصه بعد از زندانی شدن شیخ عبدالله، وضعیت سیاسی کشمیر همچنان متشنج بود تا ۱۵ آگوست ۱۹۴۷ که موقع جدایی هند و پاکستان میرسه ولی تا این تاریخ هم مهاراجه هاری‌سینگ، هنوز تصمیم نگرفته بود که به هند ملحق بشه یا پاکستان و یا مستقل بمونه. اگه میخواست مستقل بمونه اون قدر توانایی نداشت که مقابل فشارهای هند و پاکستان دووم بیاره و تلاش می‌کرد تا به دو طرف مذاکره کنه و امتیازاتی بگیره.

از یه طرف، پاکستان می‌ترسید که چون مهاراجه هندوِ، بخواد کشمیر رو به هند ملحق کنه و از طرف دیگه، هند هم میترسید چون جمعیت بیشتر منطقه مسلمان بودن شورش کنند تصمیم بگیرن تا به پاکستان ملحق بشن. هر دو طرف، یا بهتره بگیم هر سه طرف، همچنان بلاتکلیف بودند و تلاش می‌کردند با مذاکراتی به این ناآرامی‌ها پایان بدن.با قیام عمومی مسلمونها علیه مهاراجه، از سرینگر پایتخت تابستانی خودش رو به جامو پایتخت زمستانی‌اش میره و در همان شهر سند الحاق کشمیر به هندوستان را بدون در نظر گرفتن رای مردم امضا می کنه و برای مونت باتن میفرسته و عملاً طبق اون سند، کشمیر به هند ملحق میشه.مهاراجه هاری‌سینگ توی نامه خودش به مونت‌باتن میگه؛ با توجه به شرایطی توی ایالات من وجود داره، هیچ راهی ندارد جز اینکه از دولت هند کمک بخوام و بدیهی که دولت هند هم تا زمانی که رسماً اعلام نکنم که کشمیر به هند ملحق شده، نمی تونه بهم کمک کنه. پس سند الحاق رو واستون میفرستم تا شما هم نیروی کمکی بفرستید.از آن طرف، مونت باتن هم که هنوز  برای مدتی رئیس دولت تازه تاسیس هند بود در جواب میگه که دولت هند نیروی نظامی میفرسته و کمک میکنه، اما به محض برقراری نظم و قانون، با رای گیری از مردم می‌خواهیم که مشخص کنند که کشمیر به هند  ملحق بشه یا به پاکستان.

جنگ ۱۹۴۷ ۱۹۴۸ هند و پاکستان

روز بعد از امضای سند، یعنی ۲۷ اکتبر ۱۹۴۷ نیروهای هوابرد هند عملیات استقرار و تصرف کشمیر رو که حالا دیگه به اعتقاد آنها جزو خاک هند بود رو شروع میکنند. بعد از اون، نیروهای زمینی هند هم برای مقابله با مخالفین هاری‌سینگ، وارد کشمیر میشن و مخالفین که عمدتا مسلمان ها بودند را سرکوب می‌کنند.با شورش مردم در شهر پونچ، حکمران محلی مهاراجه سرنگون شد و «حکومت کشمیر آزاد» با  حمایت پاکستان در شهر پونچ روی کار آمد. با این حرکت مسلمانهای پاکستان هم به سمت کشمیر حرکت کردند و نیروهای داوطلب کشمیر با نیروهای هند درگیر شدند و عملاً جنگ اول هند و پاکستان شروع شد.در حین جنگ، جواهر لعل نهرو، به نخست وزیر پاکستان میگه که؛ ما الحاق کشمیر به هند رو فقط به شرطی قبول کردیم که به محض برقراری نظم و قانون، با رای‌گیری آینده‌ کشمیر رو خود مردم انتخاب کنند و این یک ضمانت و تعهد به دولت شما و مردم کشمیر و جهانه، ضمانت و قولی که هیچ وقت به مرحله اجرا نرسید.

 طرح مسئله کشمیر در سازمان ملل

این جنگ ها و درگیری ها ادامه پیدا میکنه تا ۳۱ دسامبر ۱۹۴۸ بین طرفین آتش‌بس اعلام میشه. اما پیش از اون و در اوایل ژانویه ۱۹۴۸، دولت هند به شورای امنیت شکایت نامه‌ای علیه پاکستان میفرسته و اعلام میکنه که قبیله‌های پتان (یا همون پشتون‌های پاکستان) توی ایالت مرزی پاکستان به کشمیر حمله کردند و دولت پاکستان هم به آنها کمک میرسونه و ازشون حمایت میکنه. هند از سازمان ملل میخواد که پاکستان را مجبور کنند تا کمکی به مهاجمین در جامو و کشمیر نکنه.از اون سمت، پاکستان هم بیکار نمی شینه و در ۱۵ ژانویه علیه هند به شورای امنیت شکایت میکنه و الحاق جامو و کشمیر به هند را غیرقانونی میدونه و میگه که نیروهای نظامی هند دارن مسلمون‌ها رو توی کشمیر می‌کشن و اینجوری قضیه کشمیر به سازمان ملل راه پیدا میکنه و تبدیل به یک مشکل بین المللی میشه.

شورای امنیت وقتی پیشرفتی برای توافق، بین دو کشور نمی‌بینید، سه تا قطعنامه صادر میکنه که براساس آخرینِ اون، یعنی قطعنامه ۵ ژانویه ۱۹۴۹ ، قرار میشه تا فورا آتش‌بس برقرار بشه و خطوط آتش‌بس به سرعت تعیین بشن و واسه اینکه طرفین این آتش‌بس را زیر پا نگذارند، ناظران سازمان ملل در این خطوط مستقر بشن.بعد از آن طبق بند دوم این قطعنامه، هردوتا کشور باید نیروهای نظامی خودشون رو از جامو و کشمیر خارج کنند تا شرایط برای برقراری بند سوم، یعنی انجام یک رای گیری آزاد از مردم، درباره آینده کشمیر آماده بشه. هر دو تا کشور این قطعنامه را قبول می‌کنند ولی هر کدوم طرف دیگه رو متهم می کنه که نیروهایش را از کشمیر خارج نمی کنه و به همین بهانه همچنان نیروهای نظامی توی منطقه میمونن.بالاخره سازمان ملل بعد از یک وقفه نسبتا طولانی، برای حل این مشکل «اوئن دیکسونِ» استرالیایی را مامور رسیدگی به این مسئله میکنه. دیکسون بعد از ۶ ماه ملاقات و گفتگوهای وقت گیر با نخست وزیرای هند و پاکستان و سفر به کشمیر، توی تاریخ ۱۵ سپتامبر ۱۹۵۰ یک گزارش ۲۸ صفحه ای با ۱۰۸ بند را درباره موانعِ راه حل‌های مسئله کشمیر به شورای امنیت میده.

دیکسون توی این گزارش میگه طبق  قطعنامه ۱۹۴۹ باید توی کشمیر رای‌گیری بشه و چون هند و پاکستان قبلا  اونو قبول کرده بودند، پس الان تنها مشکل برای انجام این رای‌گیری، خروج نظامی ها از منطقه است به خاطر همین توی طرحی که ارائه می ده، پیشنهاد میده که اول پاکستان نیروهای خودش رو از کشمیر خارج کنه و همچنین نیروهای کشمیر آزاد رو هم منحل کند و بعد از انجام این کارها تحت نظارت ناظر سازمان ملل، نوبت هند میشه که نیروهای خودش رو از کشمیر عقب بکشه و نیروهای شبه نظامی در جامو و کشمیر رو منحل کنه.دیکسون توی گزارشش میگه که پاکستان با این درخواست موافقت میکنه ولی هند قبول نمیکنه که نیروهایش را از کشمیر خارج کنه. هند دلایلی هم برای این مخالفت می آره؛ مثلا میگه که اگه نیروهام رو خارج کنم، احتمال اینکه پاکستان حمله کنه زیاده و همچنین خارج کردن نیروهای من باعث ضعیف شدن دولت ایالتی میشه که در نتیجه آشوب و اغتشاش به وجود میاره.

خلاصه هند مخالفت میکنه که بعد از اون دیکسون سه تا طرح دیگه به نخست وزیری هند و پاکستان ارائه میده. توی طرح اول پیشنهاد میده که یک دولت ائتلافی از رهبران سیاسی دو طرفِ خط حائل، شکل بگیره که نخست وزیر هند این طرح را قبول نمی کنه.توی پیشنهاد دوم، میگه که یک دولت از طرف افراد غیر سیاسی ولی با نفوذ و مورد اعتماد مردم در کشمیر تشکیل بشه که وظیفه آن آماده کردن شرایط برای برگزاری انتخابات بشهو سومین پیشنهاد هم مثل پیشنهاد دوم بود با این تفاوت که اعضای دولت موقت همه از نمایندگان سازمان ملل باشند تا بتوانند رای گیری را اجرا کنند.

نخست وزیر هند هیچ کدام از این طرح ها موافقت نمیکنه و دیکسون توی بند ۵۲ گزارش خودش مینویسه:

«در پایان متقاعد شدم که نمی‌توان نظر موافق هند را برای غیرنظامی کردن یا انجام یک رای گیری بی‌طرفانه و آزاد و به دور از هر نوع اتهام، ارعاب و بدرفتاری جلب کرد.»

اما با این وجود هنوز رهبران هند توی سخنرانی های خودشون اعلام می‌کردند که، مشکل کشمیر با رای‌گیری حل میشه. مثلاً نهرو در هفتم آگوست ۱۹۵۲، توی پارلمان هند سخنرانی می‌کند که اونجا میگه:«ما این اصل اساسی را پذیرفتیم که آینده کشمیر باید با رضای خاطر و شوق مردمش به رای گذاشته شود. اگر مردم جامو و کشمیر خواهان جدایی از ما هستند، آنها راه خودشان را می‌روند و ما نیز راه خودمان را. ما نه ازدواج تحمیلی می خواهیم، نه الحاق اجباری…»مسئله کشمیر همچنان حل نشده باقی ماند تا اینکه توی سال ۱۹۵۷، پاکستان طرحی را به سازمان ملل ارائه می‌کند که بر اساس اون، مردم کشمیر توی یک رای‌گیری، درباره الحاقشون به هند یا پاکستان تصمیم می‌گیرند. این جور مواقع وقتی طرحی به سازمان ملل ارائه میشه، کشورها رای‌گیری می‌کنند تا اگه تایید شد، این طرح تبدیل به قطعنامه بشه. توی این قضیه، وقتی طرح ارائه میشه، شوروی اونو وتو می‌کنه و دیگه به مرحله رای گیری هم نمی‌رسه. توی این سال‌ها هند و شوروری خیلی به هم نزدیک شده بودن و شوروی توی این قضیه تمام قد از هند حمایت می‌کنه و حتی میگه که کشمیر قانونا مال هند و اصلا نیاز به رای‌گیری نداره.

بعد از وتوی شوروی،  کریشنامون،  نماینده هند در سازمان ملل توی سخنرانی اش میگه که: در این مدت توی زندگی اجتماعی و اقتصادی کشمیر تغییراتی به وجود آمده، و چون پاکستان هم عضو پیمان‌های نظامی شده و عملا تا دندون مسلح شده، پس برگزاری یک رای گیری توی کشمیر کار بیهوده‌ایه. و اینجوری میشه که دیگه هند علنا با برگزاری انتخابات توی کشمیر مخالفت می‌کنه.حالا این پیمان‌های نظامی که پاکستان عضو اونا شده بود کدوم‌ها بودند که هند بخاطر اونا رای‌گیری توی کشمیر رو کار بیهوده‌ای می‌دونست؟قرارداد همکاری مشترک دفاعی پاکستان و آمریکا در سال ۱۹۵۴، پیمان دفاعی جنوب شرقی آسیا، قرارداد با ترکیه در سال ۱۹۵۴ و توافقنامه بغداد تو سال ۱۹۵۵، پیمانها و قراردادهای نظامی بودند که هند ازشون صحبت می‌کرد و آنها را دلیل برگزار نکردن رای‌گیری میدونست.پس باز دوباره توی این درگیری و مسئله کشمیر هم، رسیدیم به داستانِ تکراریه دو تا ابر قدرت. آمریکا از پاکستان حمایت می کنه و شوروی هم تمام قد از هند حمایت میکنه و جنگ افزارهای اون را تامین می کند. راستی به نظرتون تا حالا چند بار شوروی یا روسیه قطعنامه‌ای رو به نفع ایران توی شورای امنیت وتو کرده؟ و بجز این داستان کشمیر، دیگه کدوم نقطه از دنیا رو می‌شناسین که بخاطر رقابت ابرقدرت‌ها مردم دارن تاوان میدن؟

شوروی یک بار دیگر تو سال ۱۹۶۲، پیش نویس یک طرح برای حل مسئله از طریق مذاکره مستقیم را وتو می کنه و با این حمایت‌ها، هند دیگه تلاش می‌کرد تا مسئله کشمیر را یک امر داخلی بدونه و اونو یکی از ایالت‌های معمولی هند بدونه و پرونده کشمیر رو از سازمان ملل خارج کنه. اما توی همین سال و وسط درگیری هند و پاکستان، چین هم وارد داستان میشه و بخشی از مناطق کشمیر به اسم اقصی رو از هند میگیره. منطقه‌ای که هند میگه بخشی از کشمیرِ و باید تحت کنترل هند باشه و چین میگه که اصلا مال هند نبوده و جزو خاک چینه.منطقه ای مرتفع و کوهستانی و تقریباً خالی از سکنه که بعد از پیروزی چین در جنگ ۱۹۶۲ تحت کنترل چین باقی مونده و گهگاهی موضوع بحث و درگیری هند و چین میشه.

جنگ دوم هند و پاکستان ۱۹۶۵

بین سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۶۵ که دومین جنگ بین هند و پاکستان در این سال اتفاق میفته، اوضاع داخلی کشمیر هم همچین آروم نبود. توی سال‌های ابتدایی، با انقراض حکومت دوگراها، مجلس موسسان از طریق انتخابات عمومی تشکیل میشه و بعد از اون تمام اختیارات مهاراجه به حکومت موقت میرسه. از آن سال به بعد، حکومت کشمیر، اختیارات و امتیازات خودمختاری زیادی را از دولت مرکزی هند میگیره ولی تو سال ۱۹۵۲، با برکناری شیخ عبدالله از نخست وزیری کشمیر و روی کار آمدن بخشی غلام‌محمد، کم‌کم با تصویب قوانینی، تمام امتیازات و خودمختاری هایی که بر اساس قرارداد دهلی، به ایالت جامو و کشمیر داده شده بود از این ایالت گرفته میشه و حکومت مرکزی هند نفوذ بیشتری توی این ایالت پیدا میکنه.در نهایت تو سال ۱۹۵۴ مجلس موسسان کشمیر قانونی بودن الحاق کشمیر به هند را تایید و تصویب میکنه. با همه این اوصاف باز هم درگیری‌هایی بین خود سیاستمدارهای کشمیر وجود داشت. بعضی‌ها می‌خواستند کشمیر کاملاً خودمختار باشه و حتی یک کشور جدید تاسیس بشه، بعضی ها طرفدار هند بودن و بعضی ها هم از پاکستان حمایت می کردند.این شرایط سال ها وضع کشمیر رو به هم ریخته بود تا در نهایت تو سال ۱۹۶۵ ، مسلمانای کشمیر تظاهرات بزرگی را راه می‌اندازند و یکی از رهبران کشمیر به اسم میر واعظ محمد فاروق، به صراحت اعلام میکنه که مردم کشمیر نظامی‌های هندوستان را از منطقه بیرون می‌کنند.

بعد از اون در هشتم آگوست ۱۹۶۵، شورای انقلابی کشمیر تشکیل میشه و به نمایندگی مردم کشمیر، تمام معاهده‌هایی که تا آن زمان، بین حکومت های کوچک و بزرگ کشمیر، و دولت هند بسته شده بود را مردود اعلام میکنه و در ادامه اعلام میکنه که تا خروج کامل نیروهای هند، جنگ مردم کشمیر ادامه داره.توی این شرایط خیلی از ساکنان منطقه کشمیر آزاد که تحت حاکمیت پاکستان بودن هم از خط آتش بس می‌گذرند و به این نهضت اضافه میشن و با نیروهای هند می جنگند. به گفته نویسنده کتاب بحران کشمیر، بدون شک رهبران پاکستان نمی‌توانستند از نفوذ کشمیری های کشمیر آزاد به اون طرف خطوط آتش‌بس بی اطلاع و بی تفاوت باشند و توی این زمینه کمک هایی را هم انجام می‌دادند. از طرف دیگه، سران پاکستان امیدوار بودن که مسئله کشمیر به دست ساکنان آنجا و بدون دخالت نظامی پاکستان حل و فصل بشه و به همین خاطر از این حرکات چریکی کشمیری ها حمایت می کردند.اون طرف هم، توی همین سال مورد بحث،  بیش از ۱۰۰ هزار نیروی هندی توی کشمیر مستقر بودند تا این شورش و آشوب را سرکوب کنند. نیروهای هند طی یک حرکتی از خطوط آتش‌بس عبور میکنن تا راه ارتباطی چریکهای کشمیر آزاد رو قطع کنن. این کار عملاً کار نیروهای چریکی را بی اثر میکنه.رهبرای نظامی پاکستان وقتی دیدن که نفوذ چریکی، با واکنش سریع و گسترده نظامی هند دفع شده، تصمیم گرفتند تا رسما وارد نبرد بشن و در اول سپتامبر ۱۹۶۵ عملیات نظامی گسترده‌ای با نام جبل الطارق را علیه نیروهای هند شروع می‌کنند.

ایوب خان، رئیس جمهور پاکستان و بقیه فرماندهان نظامی، عملیات خودشان را محدود به کشمیر می دونستند و انتظار نداشتند که نیروهای هند جنگ را گسترش بدهند و ابتکار عمل را دست خودشون بگیرند. با شروع جنگ، هند جنگ را به جبهه‌های مختلفی میکشه و به پنجاب و راجستان حمله میکنه تا پاکستان برای محافظت از لاهور، نیروهای خودش را از کشمیر به اون سمت بیاره و اینجوری فشار نیروهای پاکستانی توی کشمیر بر نیروهای هندی کمتر بشه. با این کار، هند موفق میشه جلوی فشار پاکستان رو بگیره، اما در نهایت هیچ کدوم از ارتش ها نمی‌تونن به پیروزی قاطعی برسن و عملاً به یک بن‌بست نظامی می‌رسند. بالاخره هردو کشور قطعنامه ۲۰ سپتامبر شورای  امنیت را برای برقراری آتش‌بس قبول می‌کنند و جنگ ۲۲ دو روزه اونها تموم میشه. جنگی که کلی خرابی و کشتار داشته و نتیجه‌ای برای اونها به همراه نداشت. این جنگ برای هرکی آب نداشت، برای روسیه و آمریکا نون داشت و اونها کلی از ادوات و جنگ‌افزارهاشونو بره هند و پاکستان فروختن و دوتا مشتری دائمی دیگه پیدا کردن.خلاصه بعد از آتش بس در ۲۵ فوریه ۱۹۶۶، سران دو کشور توافقنامه تاشکند رو با هم امضا می‌کنند که طبق اون، هر دو کشور نیروهای خودشون رو به مواضعی که قبل از ۱۹۶۵ داشتند عقب می برند و این یعنی جنگ هیچ تغییری در مرزها نداشت.

سومین جنگ هند و پاکستان ۱۹۷۱ و تجزیه پاکستان

بعد از پایان جنگ دوم، پاکستان دچار آشوب و ناآرامی هایی میشه و افکار تجزیه طلبانه توی پاکستان شرقی که همون بنگلادش امروزی میشه شدت میگیره. مردم و سیاستمداران پاکستان شرقی اعتقاد داشتند که داره بهشون ظلم میشه و بین پاکستان شرقی و غربی تبعیض وجود دارد. آنها می‌گفتند با این که هم جمعیت بیشتری دارند و هم درآمد زیادی را نصیب کشور پاکستان می کنندباز هم هنوز توی فقر هستند و همچنین درصد افراد بیشتری از پاکستان غربی در راس امور کشور و نیروهای نظامی هستند. حرف اصلی اونها این بود که سیاسیون پاکستان غربی، پاکستان شرقی رو زیاد جدی نمی‌گیرن.با وجود این اختلافاتی که بین سیاسیون پاکستان شرق و غرب وجود داشت، توی انتخابات سال ۱۹۷۰ حزب عوامی لیگ، به رهبری شیخ مجیب‌الرحمن، که حزب بنگالی‌ها و مردم پاکستان شرقی بود، بیشترین کرسی‌های مجلس رو میگیره.اما از اون سمت، رئیس جمهور پاکستان غربی، یعنی ژنرال یحیی خان و نظامی هایی که قدرت دستشون بود، اجازه نمی‌دهند تا فردی از پاکستان شرقی رئیس جمهور بشه. این درگیری‌های داخلی باعث میشه تا بنگالی های زیادی از پاکستان شرقی به هند مهاجرت کنند. این وسط، هند هم طرف شیخ مجیب الرحمان و بنگالی ها را می گیره و به آنها کمک می‌کنه که این کمک ها و شرایط بالاخره نیروهای نظامی دو کشور را باز هم مستقیماً روبروی هم قرار میده. برخلاف دوره‌های قبل، این بار جنگ در دو جبهه بود، یکی در پاکستان شرقی، که از سه طرف توسط هند محاصره بود، و جبهه دوم همون جبهه سنتی بین پاکستان غربی و هند بود که قبلاً هم توی این مناطق با هم جنگیده بودند.توی جبهه شرقی نیروهای هند به سرعت وارد شهر داکا میشن و بالاخره ۹۰ هزار سرباز پاکستانی تسلیم می شوند و این اتفاق درنهایت باعث استقلال و جدایی پاکستان شرقی و تاسیس کشور بنگلادش میشه. اما توی جبهه غربی باز هم هیچ کدوم نمیتونن به پیروزی قاطعی برسند و باز هم با وساطت سازمان ملل در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۱ دوباره آتش‌بس برقرار میشه.

یکی از آثار این شکست توی پاکستان، این بود که ژنرال یحیی خان قدرت را به ذوالفقار علی بوتو رهبر حزب مردم پاکستان میده و بعد از ۱۳ سال، حکومت را از نظامی‌ها توی پاکستان پس میگیره. پاکستانی که از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی در وضعیت بدی به سر می‌برد.خلاصه بعد از این آتش بس، بین رهبران هند و پاکستان موافقتنامه‌ای به اسم قرارداد سیملا امضا میشه که مهمترین نکته اون، این بود که هر دو طرف به خطوط تحت کنترل هم دیگه توی منطقه جامو و کشمیر احترام بگذارند و به سمت دیگه حمله نکنند. اهمیت این نکته اینجاست که دیگه از واژه خطوط آتش‌بس استفاده نشده و بجاش ، واژه خطوط تحت کنترل آمده. به عبارت دیگه، طرفین، خطوط تحت کنترل را به عنوان مرزهای بین‌المللی خودشون قبول کردند و به طور غیرمستقیم به مرزهای خودشون توی کشمیر مشروعیت سیاسی دادند.

تاثیر قرارداد سیملا بر کشمیر

موافقتنامه سیملا رو باید نقطه عطفی در روابط دو کشور هند و پاکستان و آینده کشمیر دونست. اما مشکلی که این قرارداد داشت، این بود که بدون حضور رهبران کشمیر امضا شده بود و همین مسئله میتونست دوباره مشکل‌زا باشه.گفتیم که یکی از رهبران تاثیرگذار کشمیر شیخ عبدالله بود. شیخ اوایل به هند وفادار بود و کم‌کم تفکرات استقلال طلبانه اش باعث شد تا سال‌ها توسط هندی ها زندانی و تبعید بشه. بعد از سیملا، هند دوباره به فکر شیخ عبدالله میافته. توی اون سال‌ها یعنی ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳، ایندرا گاندی، که میشه دختر جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند بود. تو همون دوره، نماینده گاندی با نماینده شیخ عبدالله ملاقات‌هایی را درباره آینده کشمیر داشتند که درنهایت، با نرمش هایی که دو طرف نشون میدن به توافقاتی می‌رسند. در نهایت تو سال ۱۹۷۵ شیخ عبدالله معاهده‌ای رو با هند امضا میکنه. بر اساس اون، شیخ عبدالله تقریباً بعد از ۲۲ سال حبس و تبعید دوباره وزیر اعظم جدید جامو و کشمیر میشه و در عوض، شیخ هم تسلط هند بر کشمیر رو قبول می کنه و قول میده دیگه به دنبال استقلال کشمیر و برگزاری رای‌گیری برای آینده کشمیر نباشه. شیخ عبدالله، بعد از این توافقنامه دیگه دنبال شعار قدیمیش؛ یعنی شعار :«نه پاکستان، نه هند، مراجعه به آرای مردم کشمیر» نیفتاد و تا هنگام مرگش یعنی سال ۱۹۸۲ از طرف هند وزیر اعظم جامو و کشمیر باقی‌ماند. از اون سمت هم، کنترل رسمی کشمیر آزاد که تحت کنترل پاکستان بود کاملاً به دست پاکستان افتاد.

با اینکه پیمان ۱۹۷۵ کشمیر کشمکش‌های سیاسی شیخ عبدالله و گاندی را از بین برد، ولی نتونست به طور ریشه ای مسئله کشمیر رو حل کنه و بعد از آن همچنان درگیری‌هایی توی این سرزمین به وجود اومده.تو سال‌های بعد، احزابی مثل جبهه آزادیبخش جامو و کشمیر، با نیروهای هند مبارزه کردند تا بتوانند استقلال کشمیر رو بدست بیارن. این اعتراضات و درگیری‌ها، آشوب‌ها و بی نظمی های زیادی رو هم به همراه داشته ولی هنوز نتونسته بود این مسئله رو حل کنه.

 ارزیابی نهایی وضعیت کشمیر

واسه اینکه کلیات شرایط کشمیر را درک کنید، بهتره یه مروری داشته باشیم و بفهمیم که چرا بحران کشمیر اینقدر طولانی شده.

مسئله کشمیر سه تا طرف داره؛ یکی هند، یکی پاکستان و سومی هم احزاب داخلی و خود مردم کشمیر هستند. خب موضع هند و پاکستان که مشخصه، هند میگه: کشمیر باید یک ایالت هند باشه، پاکستان هم میگه کشمیر چون درصد بیشتری مسلمان داره، باید بخشی از پاکستان باشد.اما این وسط احزاب، گروه‌ها و جریان‌های داخلی کشمیر گرایش‌های مختلف و متفاوتی دارند که شاید یکی از علت‌های تقسیم شدن کشمیر همین مسئله باشد.به طور کلی، احزاب و گروه‌های کشمیری رو‌ میشه از نظر فعالیت و عملکرد به دو دسته تقسیم کرد: احزاب سیاسی، و گروههای جهادی مسلح.خود احزاب سیاسی هم به سه دسته تقسیم می‌شوند که دسته اول، مثل حزب کنگره ملی کشمیر، به دنبال الحاق به هند هستند. گروه دوم به دنبال مبارزه با هند و پیوستن به پاکستان هستند که از سال ۱۹۹۳، اجماعی را تحت عنوان احزاب کنفرانس حریت تشکیل دادند که در واقع جبهه‌ای متحد از جریانات کشمیری ضد حکومت هند هستند و دسته سوم احزابی هستند که هدفشان فقط استقلال کشمیرِ؛ مثل جبهه آزادی جامو و کشمیر.اما به جز این احزاب، گروه‌های مسلحی هم هستند که برای استقلال کشمیر با نظامیان هند می جنگند و تنها راه پیروزی را مبارزه مسلحانه میدونن. حزب مجاهدین، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های شبه‌نظامی در کشمیره که علیه دولت هند مبارزه میکنه. معمولاً هم این گروه‌های مسلح از طرف پاکستان حمایت می شوند که یکی از اختلافات دولت هند با پاکستان همین حمایت هاست. بعضی از این گروه‌ها به عنوان گروهک‌های تروریستی شناخته می‌شوند که اقدامات تروریستی انجام می‌دهند.

در نهایت این نکته رو هم بگم که خیلی ها کشمیر و بحران اونرو با فلسطین مقایسه می‌کنند و وجه اشتراکات زیادی را بین این دو تا میدونن. نظر شما در این درباره چیه؟ و به نظرتون راه حل مسئله کشمیر چیه؟ چه اتفاقی باید بیفتد تا مردم در صلح و صفا کنار هم زندگی کنند؟

منابع:

بحران کشمیر، سید سجاد رضوی

کشمیر؛ گذشته، حال، آینده – حمیدرضا سیدناصری

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *