هرمزگان

هرمزگان یکی از ۳۱ استان کشور مان ایرانِ ، مشرف بر تنگه هرمز است. مرکز اون، یعنی بندرعباس، بعد از پایه‌گذاری به دست شاه عباس بزرگ، تا به الان دروازه ورود کالا به کشوره. اما این استان با وجود همه ظرفیت‌های خودش مثل ظرفیت‌های اقتصادی ، تجاری ، گردشگری ، ذخایر نفت و گاز و موقعیت ژئوپولتیک مهم خودش، همچنان از محروم ترین استان های کشور است.
مدت زمان ویدئو : 31:34
پخش ویدیو

تاریخ هرمزگان

اسـتان هرمـزگان در جنـوب کشـور ایـران، در کرانه‌هـای خلیـج فـارس و دریـای مکـران قرارگرفتـه.سواحل خلیـج فـارس در اسـتان هرمـزگان، از دوره‌ی باسـتان مسـکونی بـودن و آثار بجامونده تاریخـی و یافته‌هـای باستانشناسـی، پیشـینه‌ی ایـن اسـتان را بـا هـزاره‌ی دهـم پیـش از میـلاد مسـیح می‌رسونه.اما عـلاوه بـر یافته‌هـای باستانشناسـی، نوشـته‌های تاریخـی و جغرافیایـی هم از سـده‌ی پنجـم پیـش از میـلاد، بـه ایـن سواحل اشـاره کرده‌انــد.

یکــی از قدیمی‌ترین نوشــته‌های جغرافیایــی کــه بــه سواحل خلیــج فــارس و دریـای مکـران در منطقه اسـتان هرمـزگان امروزی اشـاره کـرده، سـفرنامه‌ی نئارخـوسِ کـه تو ســده‌ی چهــارم پیــش از میــلاد مســیح نوشــته شــده. حالا این نئارخوس کیه؟

اســکندر مقدونــی بعد از رســیدن بــه هندوســتان، بــرای برگشتن  بــه غــرب، گروهــی از ســربازانش رو از دره‌ی اینـدوس یا همون دره سند، بـر کشـتی سـوار میکنه و آنهـا را از راه دریـا بـه سمت غـرب می‌فرسته.نئارخـوس یکـی از سـرداران و همراهـان اسـکندر در یـورش بـه شـرق بـود کـه بعد از رسـیدن بـه هنـد، بـه فرمـان اسـکندر مقدونـی، بـرای شناسـایی راه‌هـای دریایـی و بررسـی بندرهـای مسـیر، از دره رود سـند در هندوسـتان، راهـی غرب میشه.

این گروه، با هدف رسـیدن بـه شوش و بین‌النهرین در دل ایرانشـهر حرکت می‌کنن که نئارخـوس همه حوادث این سفر رو تو یک سفرنامه می‌نویسه.و توی سفرنامه‌اش می‌نویسه که بـا گـذشتن از کرانه‌هــای شــرقی، بــه ســاتراپ مکــران رســیده، البته نام باستانی این ساتراپ در دوره هخامنشیان، مَکَ Maka بوده و لغت مکران از دوره اسلامی به بعد استفاده شده. بگذریم

نئارخوس توی سفرنامه‌اش از از بنـدر بَدیـس یا بادیس که نزدیکای جاسـک امروزی میشه، بنـدر هرمـوز باستانی که حوالی رود میناب امروزی قرار داره و جزایـر هرمـوز، قشــم، کیــش و بقیه سواحل هرمــزگان اسم میبره.تعریف می‌کنه که سـپاهیان نئارخـوس در بنـدر آرموزیـا یا همون بندر هرمـز باستانی پیاده شدن و از اونجا به کرمان حرکت می‌کنن.روایت‌های او از کرانه‌هــای خلیــج فـارس و دریـای مکـران، به بقیه مورخان و جغرافیانویسـا در سال‌های بعدی کمک زیادی کرده. این نکته رو باید بدونیم که سفر خود نئارخوس تو سال‌های ۳۰۰ تا ۳۵۰ قبل از اتفاق افتاده و متن کامل سفرنامه اون توی تاریخ آریان مورخ یونانی سده اول قبل از میلاد هم اومده.

فکر کنم بهتره کمی در زمان سریع‌تر پیش بریم تا برسیم به دورانی که نوشته‌های بیشتری درباره این سرزمین وجود داره. یکی از معروف‌ترین متونی که درباره هرمز نوشته شده، سفرنامه مارکوپو، تاجر ونیزیه که تو سال ۱۲۷۲ میلادی از هرمز عبور کرده. مارکو تو نوشته‌های خودش درباره هرمز اینجوری میگه؛

«(کشتی هایی)که در هرمز ساخته می‌شود از بدترین نوع آنهاست و برای دریانوردی خطرناک است و بازرگانان و سایر افرادی را که از این کشتی ها استفاده می‌کنند در معرض مخاطرات فراوان قرار می‌دهد.»

حالا چرا مارکوپولو اینجوری درباره کشتی‌های هرمز میگه؟می‌دونید که مارکوپولو و پدرش و عموش از تاجرای ونیز، یک بندر ثروتمند توی ایتالیای امروزی بودن و این بندر توی صنعت کشتی‌سازی به شکوفایی رسیده بود و از طریق همین کشتی‌ها تونسته بودن به همه جا سفر کنن و با همه دنیا ارتباط برقرار کنن. پس یعنی این صحبت‌های مارکوپولو درباره کشتی‌های هرمز، صحبت‌های کسیه که هم خودش و هم خونواده‌اش تجربه زیادی توی زمینه کشتی و دریا دارن.

ولی بجز مساله کشتی‌ها، مارکو مردم و شهر هرمز رو هم به خوبی توصیف می‌کنه:مردم هرمز خیلی خوش لباس هستند؛ با پیراهن های کتانی بسیار سفید و دراز و ظریف که روی آن لباس های اطلس و جبه های‌ بسیار گرانبها می پوشیدند. با پارچه ارغوانی و پارچه‌های توری بسیار گران قیمت، کمر خود را می بندند و بر کمربندهای خود کارد و خنجر های مزین شده با طلا و نقره می‌زدند.مردمی بسیار مطلوب و مودب هستند و در روابط با یکدیگر بسیار متمدن. خوراکشان از گوشت های بسیار خوب کاملاً پخته شده ، نان گندم و برنج مرغوب است..

خلاصه مارکو چندین صفحه از سفرنامه خودش رو به هرمز و مردم اون اختصاص داده و از رونق هرمز  توی اون دوران میگه. البته هرمزی که مارکوپولو ازش صحبت می‌کنه، جزیره هرمز امروزی نیست و منظور اون بندر هرمز در حوالی میناب امروزی قرار داره.جزیره هرمز با توجه به موقعیتی که در مسیر تجاری هندوستان قرار داره، در قرن نهم قمری به صورت کامل تجارت خلیج فارس و اقیانوس هند را در دست خودش گرفته بود و از این راه شهرت و اعتبار جهانی پیدا کرده بود.

این شهرت و اعتبار به قدری بوده که دوارته باربوسای پرتغالی می نویسد:« در میان آنها تجار بسیار متمول و کشتی های بسیاری وجود دارد. بندر خوبی دارند و بسیاری از مال التجاره ها را که از بسیاری نقاط به آنجا وارد می شود داد و ستد می کنند و از آنجا به سایر قسمت های هند صادر می نمایند.»

حالا این باربوسایی که داریم ازش نقل و قول می‌کنیم کیه؟باربوسا، مورخ، سیاح و ماجراجوی پرتغالیه و احتمالاً جزو نخستین كسانی بود كه در سال ۱۵۰۰ میلادی با ناوگان پرتغالی‌ها وارد هند شده و اطلاعات دست اولی رو درباره  اقیانوس هند، دریای عمان و خلیج‌فارس داده. اون کسیه که نخستین مراحل ورود و استقرار پرتغالی‌ها در خلیج‌فارس رو روایت کرده.

پرتغالی‌ها که مدتی بود به هندوستان رسیده بودن، درباره شهرت و ثروت هرمز صحبت‌هایی می‌شنون و تصمیم می‌گیرن تا برای به دست آوردن ثروت، به خلیج فارس بیان.نیروهای پرتغالی به فرماندهی آلفونسو دی آلبوکِرک با بیست فروند کشتی از بندر گوا در غرب هندوستان حرکت می‌کنه و جزیره هرمز رو با کمترین مقاومت تصرف می‌کنن.

توی این دوره شاه اسماعیل صفوی تازه در در جنگ چالدران شکست خورده بود و بخاطر همین، از دخالت پرتغالی ها در امور خلیج فارس چشم‌پوشی می‌کنه و بیشتر تمایل داشت تا برای جبران ضعف نظامی خودش، از پرتغالی ها کمک بگیره.و اولین قرارداد رسمی بین ایران و پرتغال به امضا میرسه. قراردادی که طبق آن، قرار شد پرتغالی ها  به تجهیز و قدرتمند شدن نیرو های ایران کمک کنند و در عوض آزادانه در خلیج فارس پایگاه‌هایی برای تجارت داشته باشن.

با این سیاست شاه اسماعیل، پرتغالی‌ها توی جنوب قدرت می‌گیرن و پایگاه‌هایی توی قشم، هرمز، و بندر گمبرون یا همون بندرعباس امروزی تاسیس می‌کنن .قدرت پرتغالی‌ها اونقدر زیاد بود که هیچ کدوم از شاهان صفوی نمی‌تونسن اونارو از منطقه بیرون کنن.پرتغالی ها با اعمال سیاست‌های نادرست و خشن اقتصادی و اجتماعی، در مدت زمانی که هرمز رو در تصرف داشتن، کم‌کم باعث از بین رفتن کامل ساختار اقتصادی منطقه، مخصوصا هرمز شدند. در مدت زمان بیش از ۱۰۰ سال حکومت پرتغالی‌ها، بدرفتاری‌های اونها باعث نارضایتی شاهان و مردم منطقه بود که درنهایت تو سال ۱۶۲۲ میلادی بالاخره پرتغالی‌ها رو از هرمز و قشم و گمبرون بیرون میندازن. حالا کی اینکارو کرد؟شاه عباس

شاه عباس بعد از به قدرت رسیدن، به فکر بیرون انداختن پرتغالی ها از جزیره هرمز میفته. اما از اونجائیکه نیروی دریایی و کشتی‌های درست و حسابی نداشتن، با کمپانی هند شرقی وارد مذاکره میشه.مذاکراتی که نزدیک به یک سال طول میکشه. در نهایت این مذاکرات، قرار میشه که شرکت هند شرقی، چند کشتی جنگی در اختیار ایران بگذارد و بعدش غنایم جنگ بصورت مساوی بین ایران و انگلیس تقسیم بشه.درواقع قرارداد بندهای زیادی داشت، مثل تقسیم غنایم به تساوی، تقسیم سود به دست اومده از گمرک هرمز، و معاف شدن مالیاتی اجناسی که انگلیسی‌ها برای شاه  و والی فارس وارد می‌کنن.

بجز این موارد، قرار شد اسیرای مسیحی تحویل انگلیسی‌ها بشن و اسیرای مسلمان رو هم به ایرانی‌ها تحویل بدن. خلاصه اینکه قرار میشه همه چیزو تقسیم کنن. اما خب قبل از این تقسیم غنائم، کمپانی هند شرقی با اخراج پرتغالی‌ها خودش تک و تنها می‌تونست توی خلیج فارس جولان بده و امتیازات زیادی از شاهان ایران بگیره.این قضیه اخراج پرتغالی‌ها از خلیج فارس اونقدر مساله مهمی به حساب میاد که، تو سال ۱۳۸۴، یعنی همین ۱۵-۱۶ سال قبل و بعد از تقریبا ۴۰۰ سال، روز ۱۰ اردیبهشت رو به مناسبت همین پیروزی بر پرتغالی‌ها، روز خلیج فارس نام‌گذاری میکنن.پس بخاطر اهمیت این قضیه، بهتره کمی بیشتر درباره این حادثه تاریخی صحبت

حمله به پرتغالی ها در جزیره هرمز

شاه عباس برای حمله به هرمز امام قلی خان، والی فارس رو مامور میکنه.اونا نقشه حمله به هرمز رو اینطوری چیدن که، اول با حمله به جزیره قشم، آب شیرین جزیره هرمز را از طرف قشم قطع کنن و همزمان اعراب محلی بندر جلفار رو بر علیه امیر بندر که دست نشانده پرتغالی‌ها بود تحریک کنن و این بندر رو هم از چنگ پرتغالی ها در بیاورند. اینجوری منبع آب شیرین پرتغالی‌ها رو از این شهرهم قطع می‌کردن و در نتیجه آب جزیره هرمز از این دو منبع اصلی قطع میشد وبعدش می‌تونستن با محاصره هرمزپرتغالی‌ها رو شکست بدن.

امام قلی خان برای حمله به بهانه نیاز داشت و برای همین با این ادعا که جزیره هرمز قبل از ورود پرتغالی ها خراجگزار خان لار بوده، از پادشاه هرمز طلب خراج می‌کنه.  ولی پرتغالی‌ها این را خلاف حق حاکمیت خودشون می‌دونستن و اینو قبول نمی‌کنن که اینجوری بهانه برای حمله مستقیم به هرمز جور میشه.امام قلی خان  تو سال ۱۶۲۲ نقشه خودش را عملی می‌کنه و بعد از تسخیر قشم، جزیره هرمز رو محاصره می‌کنن.

کشتی‌های ایرانی، یعنی همون کشتی‌هایی که کمپانی هند شرقی در اختیار ارتش ایران گذاشت، در حال حرکت به سمت هرمز، با کشتی های پرتغالی درگیر شدند و سه تا کشتی پرتغالی را غرق کردن و بعد در ساحل هرمز پیاده شدند.در ادامه کار برای پرتغالی‌ها سخت میشه و همه نیروهای پرتغالی به قلعه‌ای که توی جزیره ساخته بودن پناه میبرن.نیرو های پرتغالی در قلعه محاصره میشن و بعد از گذشت ۱۰ روز از محاصره،  کم آبی و بیماری بهشون فشار میاره و دونفر رو برای مذاکره برای صلح پیش ایرانی‌ها میفرستن.

اما امام قلی خان، با توجه به برتری که داشت، درخواست صلح آنها را رد میکنه. درنهایت ۱۱ روز بعد، یعنی در روز بیست و یکم محاصره، پرتغالی‌ها خودشون را تسلیم می‌کنن. بعد از تسلیم شدن پرتغالی‌ها، نیروهای ایرانی و انگلیسی شهر بی دفاع رو غارت می‌کنن و برای خودشون غنیمت جمع می‌کنن.

نتیجه ی جنگ

بعد از این پیروزی، نیروهای شاه عباس و انگلیسی‌ها، شهر هرمز رو به آتش میکشن و شهری که در اختیار پرتغالی‌ها بوده رو از بین میبرن.درباره سرنوشت ۴۰ هزار نفری که در شهر برآورد شدن، زیاد صحبتی نشده. اما شواهد نشون میده که خیلی از بازرگانا با ملیت‌های مختلف از جزیره فرار می‌کنن و بقیه هم احتمالا یا فرار می‌کنن و یا کوچ داده میشن.خلاصه همانطور که در ادامه میگیم، شاه عباس هرمز را ویران کرد تا بندرعباس را به عنوان یک بندر ترانزیتی مهم اقتصادی پایه‌گذاری کنه.

۲۶۰۰ نفر اسیر پرتغالی طبق قراردادی که قبل از جنگ بین ایران و انگلیس بسته شده بود به انگلیسی‌ها تحویل داده شده و آن ها را با کشتی به مسقط عمان منتقل کردند.بقبه نظامیان عرب و ایرانی هم که برای پرتغالی‌ها می‌جنگیدن، به دستور امام قلی خان کشته شدند.پادشاه هرمز به همراه خانواده اش به شیراز تبعید میشه و در سال ۱۰۳۹ هجری قمری در شیراز میمیره.غنایم جنگ هم طبق قرارداد بین ایران و انگلیس تقسیم میشه.و این طوری بود که بعد از گذشت  حدود ۱۰۰ سال، پرچم پرتغال از قلعه هرمز به زیر کشیده شد و بار دیگر این جزیره به حاکمیت ایران برگشت.

در تاریخ سیاسی خلیج فارس آمده است که وقتی پرتغالی‌ها به جزیره هرمز مسلط میشن، بناهای بزرگ و باشکوهی اونجا میسازن.اونا بخاطر سود زیادی که از تجارت در سواحل هرمز به دست آورده بودن، ساختمان‌های بزرگی رو توی هرمزی می‌سازن.درب و پنجره همه این ساختمونا آهنی بودن و گفته میشه اگه مدت دیگه‌ای پرتغالی‌ها توی هرمز می‌موندن، بخاطر سود زیادی که داشتن، اختمالا از نقره و طلا تو ساخت در و پنجره‌ها استفاده می‌کردن.پرتغالی ها بجز ساخت عمارت های مجلل و پر زرق و  برق، حمام های بزرگی هم در جزیره هرمز می‌سازن  تا در فصل گرما، حرارت هوا به حموم‌های خنک پناه ببرن.

پیترو دلاواله  جهانگرد ایتالیایی، ۸ ماه بعد از فتح هرمز درباره اون، اینجوری  می نویسد:

تمامی خانه ها ویران شده اند کوچه ها و خیابان های شهر به وسیله جویندگان طلا و گنج به کلی از بین رفته و از شهر جز ویرنه ای بر جای نمانده است.

با فتح جزیره هرمز و اخراج پرتغالی ها و اقدامات مجدانه دولتمردان صفوی روستای کوچک گمبرون در مدت کوتاه از یک آبادی ۲۰۰ نفری به کانون تجارت خلیج فارس تبدیل شد و به پاس خدمات شاه عباس اول عباسیه یا بندرعباس نامیده شد.

پیترو دلاواله ایتالیایی چند ماه بعد از فتح هرمز، درباره بندر جدید عباسی می‌نویسد:« در روز چهارشنبه ۲۱ سپتامبر به گمبرون رسیدیم . سرزمینی بزرگ و وسیع و پر جمعیت در ساحل دریا که با تغییر صاحب، تغییر نام داده است(منظورش اینه که قبلا متعلق به پرتغالی‌ها بوده و حالا ایران صاحب جدید اون شده).مردمانی از ملیت های گوناگون از همه طرف در آن گرد آمده اند. علاوه بر مسلمانان و انبوهی از یهودیان محلی، تعداد زیادی از بت پرستان هندی و سایر فرقه ها نیز در آنجا زندگی می‌کنند.

اگه بندر عباس رفته باشید، حتما معبد هندوها توی بندرعباس رو دیدید که نشون میده ازو دوران و همچنین سال‌های بعد، قومیت‌ها و فرقه‌های مختلفی توی بندرعباس ساکن بودن و اونجا رفت و آمد داشتن. در تائید همین گفته،(سر توماس هربت) انگلیسی هم، این بندر را شهر چند ملیتی می‌دونسته که  تجار نواحی مختلف جهان از انگلستان، هلند ، پرتغال ، ارمنستان ، گرجستان ، روسیه ، عثمانی، سرزمین‌های عربی و هندی در آن به  بازرگانی مشغول اند.

توماس هربرت کی بوده؟

هربرت از درباریان انگلیسی بوده که با یک هیئت همراه از طریق بندرعباس وارد ایران میشه و به دیدار شاه عباس میره.هربرت بعد از دیدن بندرعباس، جمعیت این بندر را هزار خانوار تخمین زده (که نشان دهنده رشد سریع جمعیت این شهر است.) »بندرعباس یا گمبرون قدیم، از سه تا آبادی قدیمی با نام‌های سورو، نخل ناخدا و بندر (که بعدها به گمبرون شهرت یافته) تشکیل شده که امروزه تعیین مکان دقیق این سه آبادی کار ساده‌ای نیست.

از آنجا که بخش عمده جمعیت بندرعباس را مهاجران جویای کار تشکیل می‌دادند، این جمعیت نیاز به آب ، غذا و مسکن داشتن.برای حل مشکل مسکن مهاجران، خانه های موقتی از برگ خرما ساخته شد (که در گویش بندری به این خونه‌ها کَپَر گفته می‌شه).برای رفع مشکل آب هم چندین آب انبار ساختند ( که به محلی به اونا بِرکه گفته می‌شد.)اما بقیه مایحتاج روزانه مثل، میوه ، سبزیجات و گوشت، از جزیره قشم تامین می‌شد که نشون میده قشم در اون دوران چقدر آباد بوده.

معماری استفاده شده در ساختمان‌های بندرعباس هم خیلی جالبه. ساختمون‌هایی شامل بادگیرهای بلند که از مصالح محلی مثل سنگ و چوب و خاک همون منطقه ساخته میشدن.ساختمون‌هایی که مختص مناطق گرمسیری بودن و زیبایی و کارایی رو همزمان با هم داشتن.

شرایط داخلی ایران بعد از سقوط صفویه، بر اثر کشمکش‌های طولانی به کلی ناامن شد.اما دوره نادر شاه را باید یکی از ادوار درخشان ایران در خلیج فارس دونست.نادر فقط در نبردهای زمینی یک نابغه نبود. اون وقتی به قدرت رسید فهمید که به یک نیروی دریایی قوی هم احتیاج داره و به همین خاطر دستور تشکیل نیروی دریایی رو صادر می‌کنه.در اون دوران، نیروی دریایی ایران، در چهار عملیات بزرگ، که دو بار اون با عمان، یک بار با بحرین و یک بار با بصره بود شرکت می‌کنه و موفقیت‌های زیادی هم به دست میاره.

با مرگ نادرشاه و شروع دوباره ناامنی‌ها، ناوگان دریایی نادر به تدریج در اختیار سران قبایل محلی خلیج فارس قرار گرفت و به تدریج دستاوردهای نادر از بین رفت.امام مسقط (احمد ابن سعید سرسلسله خاندان آل بوسعید) از این فرصت استفاده کرد و چون دولت زندیه درگیر آشوب‌های داخلی ایران بود و چندان توجهی به سواحل جنوبی نداشت، نفوذ خود را در سواحل بندرعباس ، قشم ، هرمز گسترش داد و حکومت بندرعباس را به حسن شاه تاجر ایرانی داد.

در همین دوران کریم خان زند بعد از استقرار در شیراز و آرام کردن اوضاع تصمیم می‌گیره تا دوباره حاکمیت ایران بر هرمز رو تثبیت کنه. بخاطر همین حاج محمد رعنایی، حکمران مقتدر اصفهان رو به بندرعباس می‌فرسته تا اون ناحیه را وادار به تبعیت از حکومت مرکزی کند.حاجی محمد ماموریت خودش را با موفقیت انجام میده و در ادامه خان زند حکومت بندرعباس را به یکی از سران قدرتمند محلی به نام شیخ محمد خان بَستَکی میده.با مرگ کریم خان و آغاز کشمکش بین جانشینان او با آغا محمد خان قاجار، بار دیگر ناامنی و آشوب بخش‌های عمده‌ای از نواحی جنوب ایران را در بر میگیره.

در دوره اول قاجار امنیت نسبی به دست آمده در سواحل و پسکرانه های بخش مرکزی خلیج فارس به تدریج باعث رونق گرفتن بندرعباس و بندر لنگه شد.روابط و در زمان فتحعلی‌شاه، بین امام مسقط و فرمانروایان فارس، مجدداً از سر گرفته ‌میشه.در زمان محمد شاه قاجار با توافق حکومت ایران و دولت عمان، عهدنامه ای تنظیم شد که طبق آن بندرعباس و توابع (شامل سواحل و جزایر ایران و شهرستان میناب) تحت مالکیت ایران، به صورت اجاره ای به عمان واگذار میشه. و حاکم عمان باید مالیات این مناطق را منظم به حکومت مرکزی ایران بپردازد.

در زمان ناصر الدین شاه، وقتی اعراب از گرفتاری دولت مرکزی مطلع میشن، از پرداخت مالیات سرپیچی می کنند.اما ناصرالدین شاه به آن ها  مجال نمی ده و والی فارس را فورا برای سرکوبی اونها می‌فرسته.والی فارس بندرعباس را تصرف می‌کنه و اعراب از طریق دریا عقب نشینی و فرار می‌کنند.در ادامه امام مسقط با ارسال قوای سه هزار نفری، دوباره بندرعباس را پس می‌گیرد. اما والی فارس یکبار دیگه و با قوای کمکی و محاصره کردن بندرعباس، بار دیگر اونهارو شکست میده.امام مسقط هم که اوضاع را اینطوری می بینه، متعهد می شود تا مالیات خودش را چند برابر پرداخت کند.

در سال های بحرانی  پس از جنگ جهانی اول، شرایطی بوجود اومد که احمد شاه قاجار و دولتمردان ایران امکان مقابله جدی و همه جانبه با این بحران‌ها را نداشتند.در اون سالها، انگلستان و کارگزاران آن در امور اقتصادی خلیج فارس دخالت‌های زیادی انجام دادن و حضور نیروهای انگلیسی و دخالت‌های اونها باعث قیام تنگستانی‌ها و درگیری نیروهای ایلخانی و قشقایی با قوای انگلیسی شد .

سواحل ایران از بندر کنگان، تا بندر لنگه در کنترل نیروهای قبیله‌ای و روسای آنان قرار گرفت.در اون دوران، این مردم بودند که در جنگ‌ها و رقابت‌های بی‌پایان این قبایل می سوختند.با گسترش ناامنی ها، بندرلنگه و نواحی وابسته به آن دچار رکود اقتصادی شدیدی شدند و این قضیه موجب مهاجرت تجار و کسبه از این بندر، به سواحل جنوبی خلیج فارس و بخصوص بندر دبی شد.

حمایت گسترده کارگزاران انگلیس و اتخاذ سیاست های ضعیف از دولت قاجار، باعث افول تجارت در بنادر ایران و آباد شدن و رونق روز افزون بندر دبی شد.آمار غیر رسمی نشان می دهد که طی این مهاجرت بزرگ مبلغ ۷۰ میلیون روپیه (در آن زمان! که نمی‌دونم دقیقا معادل چقدر الان میشه!)از ایران خارج شد.جابجایی جمعیت بندر لنگه و بندر عباس در سال‌های بعد، با سیاست سربازگیری و کشف حجاب به اوج خودش رسید و آثار مخرب زیادی رو بر جای گذاشت. حتی امروزه هم بخشی از بافت جمعیت دبی را ایرانی هایی که در آن زمان مهاجرت کرده اند تشکیل می دهند.

استان هرمزگان تا سال ۱۳۱۶ جزئی از ایلت بنادر و جزایر خلیج فارس به مرکزیت بوشهر بود. بعد از اون در آبان همون سال، تقسیمات کشوری تغییر می‌کنه و ایران به شش استان تقسیم میشه که بندرعباس و شهرهای اطراف اون بخشی از استان جنوب بودن.اما چند ماه بعد دوباره تقسیم‌بندی‌ها تغییر می‌کنه و ایران به ۱۰ استان تقسیم میشه بندرعباس جزو استان هشتم به مرکزیت کرمان قرار میگیره. تا اینکه تو سال ۱۳۴۶ استان بنادر، جزایر، سواحل خلیج فارس و دریای عمان به مرکزیت بندرعباس تشکیل میشه و درنهایت تو سال ۱۳۵۵ نام این استان به استان هرمزگان تغییر می‌کنه.

هرمزگانی که امروزه ۱۳ تا شهرستان و ۱۴ تا جزیره داره و هشتمین استان وسیع ایران محسوب میشه و از نظر جمعیتی هم با بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر پانزدهمین استان پرجمعیت کشوره.واقعا این استان و جزایر اون جزو زیباترین مناطق ایران محسوب میشن، مخصوصا جزیره هرمز و قشم. سواحلی تمیز و زیبا و مردمی خونگرم و صمیمی. در مجموع هرچی از این استان بگیم کم گفتم.

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *