قزاقستان یا ازبکستان؟
کشورهای آسیای مرکزی، بعد از فروپاشی شوروی، راه های متفاوتی رو در پیش گرفتن و در نتیجه این سیاستها و راههای متفاوت، به نتایج مختلفی هم رسیدن. قزاقستان با ۱۰ درصد رشد اقتصادی سالانه، بهترین عملکرد را داشته و در مقابل ازبکستان با رشد سالانه تقریباً دو درصد و توسعه یافتگی کمتر، نتونسته به اهداف خودش در مسیر توسعه اقتصادی برسه. حالا سوال پیش میاد که، چرا در این زمینه قزاقستان موفق بوده و ازبکستان نبوده؟
سوالی که اگه بخواهیم پاسخ یک خطی بهش بدیم، میتونیم اینجوری پاسخ بدیم که، قزاقستان راهبرد تهاجمی آزادسازی اقتصادی رو انتخاب کرده؛ در حالیکه ازبکستان محافظهکار تر بوده و تلاش کرده تا با راهبرد تدریجی، در بلند مدت به توسعه اقتصادی برسه. به عبارتی میشه گفت: قزاقستان آشکارا سیاست هایی رو دنبال میکنه که از طرف نهادهای بین المللی مثل بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول دنبال میشن. این سیاست ها هم همون سیاست هایی هستن که مکتب نولیبرال یا نئولیبرال اقتصادی بهشون پایبندن.
حالا اینایی که گفتیم ینی چی؟ راستش اینجا نمی خواهیم وارد جزئیات رویکرد نئولیبرالیسم بشیم ولی نیازه تا یک توضیح مختصر درباره اون بگیم، ولی قبلش باید بدونیم؛ رویکردهای نظری مثل لیبرالیسم، نئولیبرالیسم، مارکسیسم، و نئومارکسیسم، مکاتب اقتصادی هستن که بر اساس مفروضات متفاوتی پایهریزی شدن.
مثلاً بر اساس دیدگاه نئولیبرال، اقتصاد بر اساس ساز و کارهای بازار و اصول لیبرالیسم و تکیه بر رقابت و نوآوری در بازار آزاد، در حال تبدیل شدن به یک اقتصاد جهانیه. نکته مهم این دیدگاه اینه که؛ جهانی شدن اقتصاد، باعث بهبود و افزایش رفاه در سراسر جهان، از جمله کشورهای فقیر میشه. اما در مقابل، نئومارکسیستها میگن که؛ ساختار حاکم بر اقتصاد بین الملل، طوریه که توی اون امکان توسعه برای کشورهای توسعه نیافته وجود نداره.
اگه از مخاطبین قدیمی کانال باشید؛ قبلاً در مورد فرضیات مارکسیستها در ویدیو کمونیسم خوبه یا بد؟ صحبت کردیم پس اینجا کمی بیشتر درباره لیبرالیسم و نئولیبرالیسم میگیم. تاریخچه نئولیبرالیسم که از اواخر دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی در آمریکا و انگلستان شروع میشه خیلی جالبه ولی طبیعتاً اینجا جاش نیست که بهش بپردازیم. راستش فکر می کنم این موضوعات خودش یک قسمت جداگانه میتونه باشه که باید بهش بپردازیم.
به هر حال، برگردیم به داستان ازبکستان و قزاقستان. اگه خاطرتون باشه تو ویدیوی سلطان پنبه کمی درباره شرایط ازبکستان صحبت کردیم. ازبکستان از ابتدای سال ۱۹۹۱ ،یعنی بعد از استقلال از شوروی، مدل خاصی رو برای توسعه اقتصادی خودش انتخاب کرد. این مدل، بر،گذار تدریجی و اولویت اقتصاد بر سیاست تاکید داره، البته بهطوری که نقش برتر دولت در اصلاحات اقتصادی و حفظ این برتری در همه بخش های بازار به رسمیت شناخته میشد.
توسعه اقتصادی از راه سرمایه گذاری های دولتی، نتیجه استخراج منابع طبیعی و تولیدی، به ویژه در بخش کشاورزی و پنبه است. اصلا به خاطر همین دولت محور بودن اقتصاد، بخش های دیگه اقتصاد این کشور، به شدت تحت تاثیر منابع تولیدی در بخش کشاورزی و مخصوصاً پنبه هستن. بنابراین دولت با حفظ نقش برتر خودش، جلوی اصلاحات و آزادسازی های شتاب زده اقتصادی رو گرفت و آزادسازی گام به گام و تدریجی رو انتخاب کرد، اما در همین مدت و در طرف مقابل، قزاقستان در اوایل مسیر شبهه لیبرالی رو پیش گرفت، اما کمکم با گذشت زمان، نقش قوه مجریه و به ویژه شخص نورسلطان نظربایف رئیس جمهور، در اصلاحات اقتصادی بیشتر می شد. زندگی و ساسیتگذاریهای این، نورسلطان نظربایف رئیس جمهوری که 29 سال در این مقام بود هم جالبه، کسی که بعد از استعفاش تو سال 2019، نام پایتخت قزاقستان رو به احترام اون از آستانه به نورسلطان تغییر دادن. ولی بعدها بخاطر اعتراضات، دوباره اسم این شهر، به آستانه برگشت داده شد.
خلاصه، دولت راهبرد توسعه صادرات رو به عنوان راهبرد توسعه ای این کشور انتخاب کرد. اما به جز این راهبرد؛ تفاوت های دیگری هم در مدل قزاقی با مدل ازبکی وجود داشت؛ در حوزه هایی مثل آزادسازی تجاری، خصوصی سازی شرکت ها، آزادسازی قیمت ها و سیاستهای پولی و مالی، تفاوتها طوری بودند که در نهایت باعث رشد اقتصادی چند برابری برای قزاقستان شد. حالا برای اینکه تاثیر این سیاست ها رو بر رشد اقتصادی ببینیم، میخواهیم وارد جزئیات یکی از این فاکتورها بشیم. ولی قبلش بهتره یک مقایسه کلی از لحاظ جمعیت و وسعت هر دو کشور داشته باشیم.
مقایسه ازبکستان و قزاقستان
ازبکستان با مساحتی تقریباً ۴۴۸ هزار کیلومتر مربع، پنجاه و ششمین کشور جهان از لحاظ وسعت و با جمعیتی بالغ بر ۳۵ میلیون نفر چهل و یکمین کشور جهانه. در مقابل قزاقستان با مساحتی تقریباً دو میلیون و هفتصد و بیست هزار کیلومتر مربع ۶ برابر ازبکستان وسعت داره و نهمین کشور وسیع دنیا است اما جمعیت این کشور وسیع، تقریباً نصف ازبکستان، یعنی با جمعیت ۱۸ میلیون نفره، شصت و چهارمین کشور پرجمعیت دنیاست.
تقریباً ۸۰ درصد ازبکستان رو مسلمان ها تشکیل میدن و پایتخت اون شهر تاشکندِ ولی شهرهای سمرقند و بخارا و خیوه هم از شهرهای کهن در مسیر جاده ابریشم هستن که تو این کشور قرار دارن. اما نکته جالب اینه که ازبکستان جزء ۴۴ کشور محصور در خشکیه، یعنی هیچ ارتباطی با دریاهای آزاد ندارن. از اونطرف، قزاقستان هم جزو همین کشورهاست که هیچ راهی به دریا های آزاد نداره، و بر اساس مساحتش، میشه گفت که قزاقستان بزرگترین کشورِ محصور در خشکیِ جهانه.
ولی ازبکستان به همراه لیختن اشتاین تنها کشورهایی هستن که تمام همسایه اونها هم هیچ راهی به دریا های آزاد ندارن. یعنی علاوه بر اینکه خودشون محصور به خشکیان، تمام همسایههاشون هم محصور به خشکی هستن و اگه بخوان به دریای آزاد برسن، باید با دو تا کشور واسط به آبهای آزاد برسن. پس با این شرایط ازبکستان و قزاقستان از مواهبِ ارتباطاتِ دریایی محروم هستن و باید به روشهای دیگه به توسعه اقتصادی برسن. خلاصه اینکه، این کلیات خلاصهای برای آشنایی با دوتا همسایه بود. همسایه هایی که شباهت های زیادی دارن و انتظار میرفت از لحاظ توسعه هم شبیه هم باشن. ولی دیدیم که سیاست های انتخابی اونها چه تفاوت هایی رو به وجود آورد. یکی از این تفاوت ها رو می تونیم در بخش خصوصی سازی توی دو تا کشور بررسی کنیم.
خصوصی سازی توی قزاقستان از سال ۱۹۹۱ شروع شد و تا سال ۱۹۹۶
حدود ۷۰ درصد از شرکتهای خدماتی کوچک فروخته شدن، ۸۰ درصد از زمین ها خصوصی شدن و حدود ۶۰ درصد از ۱۷۰۰ شرکت متوسط و بزرگ هم خصوصی شدن. بعدها تو سال ۱۹۹۷ ،100درصد شرکت های کوچک و اکثر شرکت های بزرگ هم خصوصی شدن. بعد از سال ۲۰۰۳ نقش دولت در بخش خصوصی قزاقستان و سهم بخش دولتی در خصوصی سازی خیلی کم شد. به طوری که مقامهای دولتی اعلام کردن همه شرکتهای دولتی خصوصی شدن به جز سه شرکت که یکی ۳۰ درصد ،یکی ۵۰ درصد و یکی دیگه هم کاملاً دولتی باقی موند. یعنی سرعت خصوصی سازی در قزاقستان طوری بود که طی تقریباً ۱۰ سال، میشه گفت اکثر قریب به اتفاق شرکت های کوچک و بزرگ دولتی، زمین ها و ساخت و ساز های کشور خصوصی شدن.
اما از اون سمت، یعنی توی ازبکستان خصوصی سازی با این سرعت جلو نمی رفت. تو سال ۱۹۹۴ قانونی تصویب کردن تا خصوصیسازی به صورت اولویت بندی شده انجام بشه. اما در تمام این سالها، یعنی سالهای بین ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۰ ،خصوصی سازی ازبکستان به درستی انجام نشد و دولت همچنان در اقتصاد این کشور نقش برتر رو داشت. یعنی بعد از گذشت سالها از فرآیند خصوصی سازی، تو سال ۲۰۱۰ ،حدود ۱۹۲۵ شرکت در ازبکستان ثبت شده که ۷۵ درصد مالکیت دولتی دارن.
گرچه این خصوصیسازی به تنهایی راه حل توسعه و رشد نبود، اما همین یک فاکتور ساده که با آمار میشه اونو بررسی کرد، نشون از عزم قزاقها برای رشد سریعتر داره. اونا بجز این خصوصیسازی، توی این سالها تلاش کردن تا موانع ایجاد و توسعه کسب و کار رو هم رفع کنن.
راستش وقتی این گزارشات رو میخوندم، واسم جالب بود که توی ایران چه تعداد شرکت داریم و از این تعداد، چند درصد دولتی هستند؟ لطفاً اگه در این باره اطلاعاتی دارید از طریق نظرات بهمون بگید. ما هم به مح اینکه اطلاعات موثقی در این زمینه پیدا کردیم توی کانال تلگرام یا بصورت یک پست توی همین یوتیوب منتشر میکنیم.
اما به جز خصوصی سازی، سیاست های مالی و پولی ازبکستان بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۰بسیار محتاطانه بود و تو این سالها به خاطر ماهیت انزوا گرایانه و توسعه نیافته سیستم مالی، بازار مالی و سرمایه به شکل توسعه نیافته باقی موند. در حالیکه قزاقستان به خوبی در اقتصاد جهانی ادغام شد و به تدریج با نظام بازار آزاد وفق پیدا کرد. توی ازبکستان تا سال ۲۰۱۰ بیشتر سرمایه، دارایی ها و وام ها از طریق بانک های دولتی تامین میشد و بانکهای دولتی همچنان نقش برتر و اصلی را داشتن. تو این سال ۲۹ بانک تو ازبکستان فعالیت می کردن که تنها چهار بانک خارجی وجود داشت اما در همین سال 35 بانک در قزاقستان فعالیت می کردن که ۱۷ تا از اونها بانک خارجی بودن.
به طور خلاصه بانک مرکزی ازبکستان که یک بانک دولتیه، بزرگترین نهاد تجاری این کشور محسوب میشه. در حالیکه بانک مرکزی قزاقستان با سیاست های مستقل از حکومت تونست به توسعه سریعتر این کشور کمک کنه.
قوانین سرمایه گذاری در دو کشور، آزادسازی قیمتها، رفع موانع تجاری، سیاست های مالیاتی و سیاستهای پولی و مالی، تنظیم دوباره هزینه های عمومی و حمایت از مالکیت، فاکتورهای دیگه ای هستن که مسیر تفاوت این دو کشور رو نشون میدن. به طور خلاصه از دهه ۱۹۹۰ با حاکم شدن دیدگاه نئولیبرال در عرصه اقتصادی سیاسی و موفقیت این الگوی توسعه در کشورهای غربی، قزاقستان و ازبکستان در تلاش برای دستیابی به توسعه اقتصادی و گذار از اقتصاد دستوری به اقتصاد بازار، سیاستهایی رو اعمال کردن. اما همانطور که گفتیم نتایج اجرای درست این قواعد چه رشدی را برای قزاقستان داشته.
برای نمونه، قزاقستان بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ جزو موفق ترین اقتصادهای در حال گذار بود. بطوریکه رشد اقتصادی8 تا ۱۰ درصدی اقتصادی رو تجربه کرد و میزان تولید ناخالص ملی این کشور هم در سال ۲۰۱۱ نزدیک به دویست و بیست و چهار میلیارد دلار بوده، در حالی که در همین دوران، ازبکستان موفقیت اقتصادی چندانی به دست نیاورد. نرخ رشد اقتصادی سه تا چهار درصد و تولید ناخالص ملی این کشور در سال ۲۰۱۱ هم حدود ۴۰ میلیارد دلار بود، یعنی حدود یک پنجم قزاقستان.
راستش شاید نشه با یک ویدیو کوتاه دلایل رشد و توسعه دوکشور رو مقایسه کرد، اما هدفمون از این ویدیو این بود که نشون بدیم تصمیمات سیاستمداران و اجرای درست نظریه ها چقدر میتونه در آینده و رشد یک کشور موثر باشه. الان تقریباً ۶-۷ قسمته که به مباحث رشد اقتصادی و دلایل توسعه یافتگی یا عدم توسعه ایران و بقیه کشور ها می پردازیم و امیدواریم این ویدیوها تلنگری باشه برای مطالعه بیشتر و دقیق تر این موضوعات، تا اگه یه روزی فرصتی برای تغییر و اعمال نظر پیش اومد، بدونیم که از کجا باید شروع کنیم.