قاجار قسمت 1

تا حالا به این فکر کرده اید که چرا نام آقا محمد خان قاجار توی برخی از کتب، با آغا یعنی با غین نوشته میشه و گاهی بصورت آقا یعنی با قاف؟ خب اگه برگردیم به اصل و نسب قاجارها و اینکه چطور این ایل کوچ نشین تونستند در رده‌های بالای حکومت‌های مختلف، جایگاهی به دست بیاورند و با جنگ شورش و مخالفت با حکومت های مرکزی، بلاخره تاج پادشاهی را بر سرشون بزارند، هم میتونیم بیشتر با این قوم آشنا بشیم و هم اینکه به جوابمون در مورد آقامحمدخان برسیم.
مدت زمان ویدئو : 22:25
پخش ویدیو

تاریخ قاجار

تا حالا به این فکر کرده اید که چرا نام آقا محمد خان قاجار توی برخی از کتب، با آغا یعنی با غین نوشته میشه و گاهی بصورت آقا یعنی با قاف؟خب اگه برگردیم به اصل و نسب قاجارها و اینکه چطور این ایل کوچ نشین تونستند در رده‌های بالای حکومت‌های مختلف، جایگاهی به دست بیاورند و با جنگ شورش و مخالفت با حکومت های مرکزی، بلاخره تاج پادشاهی را بر سرشون بزارند، هم میتونیم بیشتر با این قوم آشنا بشیم و هم اینکه به جوابمون در مورد آقامحمدخان برسیم.

 با توجه به اینکه در ویدیوهای قبلیمون در مورد حمله مغول‌ها به ایران توضیح دادیم اینجا زیاد بهش نمی‌پردازیم اما این نکته رو باید از حضور مغول‌ها در ایران بدونیم که با حکومت ایلخانان در ایران، طبقه جدیدی به طبقات اجتماعی اضافه شد که نام اون طبقه ایلات بود.به طور مثال در گذشته، طبقات اجتماعی شامل طبقه دهقانان، طبقه رعایا، طبقه تجار و بازرگانان، طبقه دبیران، نظامیان، اداری و غیره بود.

ولی از آنجایی که خود مغول‌ها ساختار ایل و طایفه‌ای داشتن، با ورودشون به ایران، طبقه‌ای به نام ایلات در دسته بندی های طبقات اجتماعی جایگاه پیدا کردند و می شه گفت از نظر حکومت‌هایی که بعد ها روی کار آمدن اهمیت پیدا کردن.و همین مساله، راه ورود سران ایلات به لشکر و ادارات رو هموار کرد.یکی از ایلات معروف در حدود 250 سال قبل، ایل قاجار بود که از ترک‌های اوغوز بودن و با آق قویونلوها ارتباط نزدیکی داشتند.

 این طایفه از طرف مادری با صفویان قرابتی داشتند، بخاطر همین، پادشاهان صفویه اون‌هارو برای حفظ مرزهای ایران از دستبردهای ازبکان به استرآباد یا گرگان امروزی فرستادند و انصافاً قوم قاجار تا آخر دولت صفویه به پادشاهان این سلسله وفادار بودند.

اما باید اینجا یه نکته مهم را هم بگیم، اونم اینه که وقتی این طایفه به دشت های کنار رود گرگان رسیدن، برای محل سکونت و بهره‌برداری از منابع آن جا برای کشاورزی و دامداری، با هم درگیر شدند به طوری که بلاخره تقسیم به دو گروه شدن یک گروه بالای رود گرگان مستقر شدن و به مناسبت جایگاه سکونتشان، نام یوخاری باش را انتخاب کردند و گروه دیگه پایین رود ساکن شدن و به نام اشاقه باش معروف شدن. احتمالا می‌دونید که یوخاری به زبان ترکی یعنی بالا و آشاقی هم یعنی پایین. اما بعدها دسته یوخاری باش به دَوَلو و  گروه آشاقی باش به قویونلوها معروف شدن.

درسته که اونا اوایل فقط بر سر استفاده از منابع طبیعی با هم کشمکش داشتند، اما به مرور زمان اختلافات اونا شکل جدی تر و خشن تری به خودش گرفت و درگیری‌های زیادی با هم پیدا کردن.و از اونجائیکه پادشاهان صفویه از قدرت و جنگاوری این ایل می‌ترسیدن، از اختلافات این ایل بسیار هم خوشحال بودن و حتی به این اختلافات دامن هم  می‌زدند.

مثلا از قوم اشاقه باش بیشتر حمایت می کردند، طوری که افرادی از این قوم تونستن در دربار پادشاهان صفوی جایگاه و مقام مهمی کسب کنن و به همین خاطر هم حسادت و دشمنی قوم یوخاری باش بیشتر میشد.تا اینجا مقدمه‌ای در مورد اصل و نسب قاجار ها گفتیم که به این مرحله برسیم و ببینم چطوری این قوم به بالاترین مقام، یعنی پادشاهی ایران رسیدند.بعد از شکست آخرین پادشاه بازمانده صفویه، یعنی سلطان حسین، کشور ایران به چند قسمت تقسیم شده و هر قسمت آن نصیب یک قوم و یک کشور بیگانه شد.

مثلاً از غرب نیروهای عثمانی حکومتی تشکیل دادند و شمال غرب و سواحل دریای خزر هم تحت سلطه قوای روسیه تزاری قرار گرفت.شاه طهماسب دوم که فرزند سلطان حسین صفوی بود هم آذربایجان و قزوین رو دراختیار داشت و هنوز امیدوار بود که بتونه تاج و تخت صفویه رو حفظ کنه. بخاطر همین نیروهایی دور خودش جمع کرده بود تللاش می‌کرد تا قدرت رو دستش بگیره.

در خراسان هم شخصی به نام ملک محمود سیستانی و ابدالی‌های افغانستان امروزی، فرمانروایی می کردند. البته ابدالی‌ها اصفهان پایتخت رو هم گرفته بودن و با تصرف اصفهان توسط اون‌ها، این هرج و مرج‌ها به‌وجود اومده بود و عملا کشور درحال تجزیه شدن بود.اما در بین این اسامی که گفتیم لازمه یه شخص دیگه رو هم معرفی کنیم که با نیروهای خودش، تونسته بود بر بخشی از خراسان تسلط پیدا کنه، اونم کسی نیست جز نادرقلی افشار که شرح فتوحات و زندگی اونو در برنامه‌های قبلی براتون گفتیم.

خب این مطالب رو چرا دوباره داریم تکرار می‌کنیم و اینا چه ربطی با قاجارها دارن؟

راستش تا اینجا رو تعریف کردیم تا به این نقطه برسیم که شاه طهماسب دوم برای اینکه بتونه خراسان را جزو قلمرو خودش بکنه دست به دامن ایل همیشه وفادار به صفوی، یعنی قاجار ها شد. در این زمان رئیس ایل اشاقه باش‌ها شخصی به نام فتحعلی خان بود که این شخص پدربزرگ آغامحمدخان داستان ماس.وقتی فتحعلی خان مامور فتح تهران شد، با کمک نیروهای زبده و جنگآورش تونست از پیشروی سپاه اشرف افغان به طرف شمال جلوگیری کنه و به خاطر همین خوش‌خدمتی، به سپهسالاری اردوی پادشاه صفوی منصوب شد و این اولین باری بود که شخصی از ایل قاجار به این منصب بالای حکومتی دست پیدا میکنه.

از اینجا به بعد ماجرای جنگاوری‌های فتحعلی خان و سرانجام او که در رقابت با نادرقلی افشار در مسیر فتح مشهد به قتل می رسه رو رها می کنیم تا به پسر این شخصیت یعنی محمدحسن خان قاجار که پدر آغامحمدخان میشه برسیم.توی این مدت بساط صفویان کلا برچیده میشه و نادرقلی با شرحی که قبلا از دوره افشار گفتیم، نادر شاه شده بود و محمد حسن خان هم رئیس قبیله قاجارها بود. ولی چون عمر پادشاهی نادرشاه کوتاه بود و به دست چند نفر از سربازان خودش کشته شد، دوباره ایران مورد تهاجم طایفه‌های مختلف قرار گرفت. اما مهمتر از آن‌ها، اختلافات بین برادرزاده های نادر شاه بر سر تاج پادشاهی بود.

وقتی زمام امور خراسان و شمال ایران به دست برادرزاده نادر، یعنی علی قلی خان معروف به عادل شاه افتاد، ایلات قاجار هم مثل ایلات جنوب و مغرب ایران سر به طغیان برداشتند. این شورش‌ها و اتفاقات در سال 1121 خورشیدی یا 1748 میلادی افتاد. اما سپاهیان عادلشاه هم بیکار ننشستند و به سمت گرگان حرکت کردن و در درگیری هایی که با ایل قاجار داشتند تعدادی از افراد مهم این ایل را دستگیر کردند و در میان اسیران، پسربچه خردسالی بود که عادل شاه دستور داد اون رو اخته کنند و این کودک خردسال مقطوع‌النسل شده، کسی نیست جز آغامحمدخان قاجار، نخستین شخصی از ایل قاجار که تاج پادشاهی را بر سرش گذاشت و سلسله قاجار رو بعد از شکست دادن آخرین بازمانده زندیه یعنی لطفعلی خان زند تاسیس کرد.

سلسله‌ای که حدود ۱۳۰ سال در ایران حکومت کرد و صفحات جدیدی از تاریخ ایران در این دوره یک قرن و اندی  ورق خورد که  ردپای آن تا به امروز در جامعه ایرانی به خوبی مشهوده.از جمله این اتفاقات مهم، یکی قیام مشروطه بود که به تازگی آرمان حافظی تو کانال دیپ پادکست به اون پرداخته و می‌تونید اونو ببینید و یکی دیگه از حوادث مهم این دوران، ورود زنان به عرصه‌های هنری فرهنگی و علمی بود که به این مطالب هم در جای خودش خواهیم پرداخت.

خب حالا برگردیم به سوال ابتدای ویدئو؛ چرا نام آغا محمد خان قاجار در کتب تاریخی با غین نوشته میشد؟

فکر کنم الان دیگه بیشترتون پاسخ رو بدونید اما باز هم بهتره تا جواب رو خودم هم بگم.در اون دوران، در لغت نامه فارسی کلمه آغا با غین، برای اسم زنان به کار برده می‌شد یعنی پسوند نام‌های زنانه بود، مثل سکینه آغا، یا گوهرشاد آغا که همون همسر شاهرخ شاه بود.بجز این، برای خواجگان حرمسرا هم از لفظ آغا با غین، استفاده میشد.

ولی بعضی از مورخین از روی غرض ورزی و یا نادانسته از کلمه آغا با غین برای نام شاه قاجار استفاده می‌کردند، در صورتی که هدف عادل شاه از اخته کردن آن پسر بچه این نبود که به عنوان خواجه در حرمسرا وارد بشه، بلکه به قصد مقطوع‌النسل کردن سلسله قاجار ها بود، چون دیدیم که توی دو سه نسل اخیر، قاجارها چه تاثیر زیادی در حکومت‌های ایران داشتند و به تاج و تخت ایران خیلی نزدیک شده بودن و آغا محمد خان هم که پسر رئیس قبیله قدرتمند قاجارها بود، پس برای اینکه این قدرت ادامه پیدا نکنه، اونو اخته می‌کنه.

اما بهتره این نکته رو بگیم که ریشه این نوشتار، یعنی نوشتن آغا با غین، غالباً به اواخر سلطنت قاجاریه برمیگرده که موج سیاه‌نمایی زیادی نسبت به این سلسله شروع شد و تا زمان به قدرت رسیدن رضا شاه پهلوی، مورخان برای تحقیر کردن موسس سلسله قاجار، دانسته یا نادانسته از لفظ آغا با غین، که مخصوص خواجه‌گان و زنان بود استفاده می کردند.

دوره های سه گانه سلطنت قاجار

قاجار، یکی از حکومت‌هاییه که شرایط حال حاضر کشور ایران، بخاطر تصمیماتیه که در اون دوران گرفته شده و ما بالاخره فرصت کردیم، و یا بهتر بگم جرات کردیم که به سراغ این دوره پر حادثه بریم. اون هم بخاطر آشنایی با دوست جدیدی که پایان‌نامه‌اشون درباره قاجارهاس و مطالبی که گفتن براساس منابع مکتوب و موثق دانشگاهیه.اما برای اینکه توی این دوران گم نشیم و بتونیم مطالب رو بهتر بگیم، این موضوع رو به صورت دو تا قسمت مرجع می‌سازیم. یعنی چی مرجع؟

یعنی اینکه دو قسمت نسبتا طولانی برای معرفی فهرست‌وارِ کلیاتِ اتفاقات و شاهان قاجار می‌سازیم و بعدها، در قسمت‌های جداگانه‌ای وارد جزئیات این موضوعات میشیم. اینو هم بگم که، بخشی از مطالب این سال‌ها رو، قبلا درقسمت‌های جداگانه‌ای گفتیم که اون موضوعات رو لابلای این قسمت‌ها معرفی می‌کنیم.
حالا با این مقدمه، چون قبلا درباره نحوه به قدرت رسیدن قاجارها و معرفی این قوم ویدئو ساختیم، پس دیگه اون موضوعات رو نمی‌گیم و مستقیم میریم سروقت آغاز پادشاهی قاجارها و برای اینکه راحت‌تر مطالب رو تو ذهن بسپاریم، سال‌های حکومت قاجارها رو به سه دوره تقسیم می‌کنیم.

قاجارها بعد از زندیان روی کار اومدن. هفت تا پادشاه داشتن که در مجموع تقریبا 130 سال  حکومت کردن. اولین پادشاه اونا، آقامحمدخان فقط یکسال بطور رسمی بر ایران حکومت می‌کنه. اما قبل از اون تقریبا به مدت ۱۷ سال همش در جنگ بود بقیه قبایل بود تا بتونه حکومت خودش رو تاسیس کنه. اون توی این مدت پایه‌های حکومت قاجار رو ریخت و رسما از سال ۱۷۹۶ میلادی یا ۱۱۷۵ خورشیدی، تاجگذاری کرد و پادشاه ایران لقب گرفت. یعنی یه چیزی حدود ۲۳۰ سال قبل.

پس دوره اول قاجار رو از سال‌های  ۱۱۷۵ تا  ۱۲۱۳ خورشیدی در نظر می‌گیریم. یه چیزی حدود چهل سال اول حکومت این خاندان. یعنی دوران آقا محمدخان و فتحعلی‌شاه قاجار.این دوره همزمان بود با مهمترین وقایع تاریخ دنیا، مثل انقلاب کبیر فرانسه و ظهور ناپلئون بناپارت. توی این سال‌ها دولت‌های اروپایی توجه خاصی به ایران داشتن و ایران شده بود کانون توجهات دولت‌های روس، انگلیس و فرانسه که هرکدوم هم مقاصد خاصی داشتن.

به جرات می تونیم بگیم، در این دوران یکی از شدیدترین و طولانی ترین جنگ های دوره جدید ایران اتفاق میافته، و متاسفانه در همین سال‌ها بود که در میان وقایع درهم و برهم، زمامداران دولت قاجار که تنها به حفظ مقام سلطنت فکر می‌کردند، بعضی از منافع و مصالح کشور را، به نفع بیگانگان از دست دادند.

در این مدت ۴۰ سال، تنها یک سال، یعنی از سال ۱۱۷۵ تا ۱۱۷۶خورشیدی،تاج سلطنت سهم آقامحمدخان بود. کسی که گفتیم بعداز  ۱۶-۱۷ سال جنگیدن، تونست بر تخت پادشاهی تکیه بزنه. ولی بعد از ماجرای کشته شدنش که در ادامه این ویدیو براتون تعریف می‌کنیم، برادرزاده‌اش، فتحعلیشاه، از سال ۱۱۷۶ تا ۱۲۱۳خورشیدی، جانشین او میشه.

آقا محمد خان، در طی این یکسال سلطنتش هم بیکار نبود و همچنان در پی دفع شورشیان و اشغالگران به قلمروش بود. اول به سمت خراسان لشکر کشید و شاهرخ‌شاهِ افشارِ نابینا را تحت فشار گذاشت تا جای گنجینه نادرشاه رو نشونش بده.

بعد از مرگ شاهرخِ پیرِ ۶۳ ساله، این شاه قاجار با فرماندهان بلخ و هرات و خراسان روابط دوستانه برقرار کرد تا از سمت شرق کشور، خیالش راحت بشه. ولی همزمان قوای روسیه به سمت قفقاز حرکت کرده بودن، قفقازی که آقا محمدخان قبلا اونجا رو مطیع خودش کرده بود. سال‌ها قبل، پادشاه گرجستان، اعلام کرده بود که دیگه تابع ایران نیست و طبق قراردادی تحت‌الحمایه امپراتوری روسیه دراومده بود که آقامحمدخان اینرو قبول نکرده بود و با حمله به تفلیس، قتلو عام بزرگی رو اونجا راه میندازه.

بعد از این داستان‌ها، دوباره نیروهای روس اومده بودن قفقاز که شاه قاجار هم دوباره میخواست به اون سمت لشکرکشی کنه و شورش‌های اون منطقه رو بخوابونه.اما وقتی در نزدیکی شهر شوشی، که امروزه در جمهوری آذربایجان قرارداره، اردو زده بودند، توسط خدمتکارانش کشته میشه.

قبلا توی یک ویدئو درباره آقا محمدخان گفتیم که چطور عقیم شده، و چون عقیم بود و فرزندی نداشت، برادرزاده‌اش باباخان جانشین او میشه که بعد از به سلطنت رسیدن، نام جد خودش، یعنی فتحعلی رو انتخاب می‌کنه و تبدیل میشه به فتحعلیشاه که بیش از ۳۷ سال حکومت می‌کنه.

دوران حکومت فتحعلی‌شاه، همزمان میشه با وقایع و حوادث بزرگ در اروپا، که اثرات اون اتفاقات، یعنی انقلاب‌ فرانسه و ظهور ناپلئون، به ایران هم می‌رسه.اون موقع انگلستان که هند رو داشت و یک قدرت برتر توی دنیا بود، امپراتوری روسیه هم درحال کشورگشایی بود و رقیب انگلیسی‌ها توی اروپا بودن و این وسط فرانسه هم بعد از انقلابش، توسط ناپلئون تبدیل به یک امپراتوری شده بود و رقیب سرسختی برای انگلستان و روسیه شده بود.

روسیه که از همون اول تکلیفش مشخص بود و رسما قصد کشورگشایی به سمت ایران رو داشت و عملا دشمن بود. پس شاه ایران باید بین انگلستان و فرانسه، به عنوان یک قدرت بزرگ به عنوان نیروی کمکی درمقابل روسیه حساب می‌کرد.اول با فرانسه و ناپلئون مذاکره می‌کنن و قرارداد میبندن، اما ناپلئون زیر قرارداد میزنه و با روس‌ها قرارداد همکاری جداگانه می‌بنده و ایرانو تنها میذاره.

بعد هم که انگلیسی‌ها که هم رقیب روس‌ها بودن و هم با فرانسه دشمن بودن خودشونو به دربار تحمیل می‌کنن و با حیله وارد تاریخ ایران میشن و درست زمانی که قرار بود به وعده‌هاشون عمل کنن، پشت ایرانو خالی می‌کنن و درنهایت قاجارها در مقابل جنگ‌هایی که با روسیه داشتن، شکست می‌خورن و طبق دوتا قرارداد گلستان و ترکمنچای، سرزمین‌های قفقاز از ایران جدا و به امپراتوری روسیه می‌رسه.

اتفاقات این سال‌ها، جزئیات قراردادها و دوستی‌های پشت پرده روس و انگلیس رو هم قبلا در یک برنامه جداگانه ساختیم که لینکش رو توی توضیحات واستون قرارمیدم و پیشنهاد می‌کنم حتما اون قسمت رو ببینید.اما در دوره حکومت فتحعلی‌شاه، مخصوصا در اوایل حکومت اون، اوضاع داخلی ایران و شرق کشور هم چالش‌هایی داشت.

گفتیم که در زمان آقامحمدخان، شاهرخ‌شاه افشار تسلیم اون شده بود و خراسان در اختیار شاه قاجار دراومده بود. اما نادرمیرزا، پسر شاهرخ‌شاه به افغانستان امروزی فرار کرده بود و بعد از مرگ آقامحمدخان، و هرج و مرج‌های اوایل دوره فتحعلیشاه، با حمایت زمان‌شاه درانی‌ در افغانستان امروزی، به مشهد میاد و می‌]واد که حکومتش رو تاسیس کنه.اما فتحعلی‌شاه اجازه نمیده، نادرمیرزا کشته میشه و درنهایت مشهد و حاکمان محلی خراسان ، دوباره تابعیت قاجارها درمیان. اما بلخ و هرات همچنان خارج از سلطه قاجارها بود.

فتحعلی‌شاه همیشه منتظر فرصتی بود تا بتونه تمام مناطق خراسان  بزرگ رو تحت حاکمیت خودش دربیاره و مثل زمان نادرشاه، تمام مناطق رو متحد نگه داره. اما اون زمان درانی‌‌ها بر اون سرزمین‌ها حکومت می‌کردن. اما اختلافی بین محمود درانی و زمان‌شاه درانی به‌وجود میاد که بخاطر این درگیری، محمود به ایران فرار می‌کنه. وقتی محمود به ایران میاد، فتحعلی‌شاه به محمود قول میده که کمکش کنه تا دوباره به حکمرانی هرات برسه، به شرط اونکه تحت سلطه شاه قاجار باشه. خلاصه طی جنگ‌ها و درگیری‌هایی محمود، شاهِ درانی‌ها میشه و دو دوره حکومت می‌کنه و در نهایت اواخر قدرتش، فقط هرات تحت قدرت اون می‌مونه. بعد از شاه محمود، پسرش کامران میرزا حاکم هرات میشه که اونم از قاجارها اعلام استقلال می‌کنه. و این مساله باعث درگیری دوباره قاجارها و درانی‌ها بر سر هرات میشه.

درسته که گفتیم جزئیات قرارداد‌ها و مذاکرات قاجار و کشورهای اروپایی، و جنگ‌های ایران و  روسیه رو قبلا توی یک ویدئو ساختیم، اما فکر می‌کنم اگه توی این ویدئو اصلا بهشون اشاره نشه، این قسمت یجورایی ناقص میمونه. پس درباره یکی از مهم‌ترین اتفاقات دوره قاجار، یعنی جنگ‌های ایران و روسیه، فقط بدونید که در سال ۱۱۸۳ خورشیدی، سپاه ایران به رهبری عباس‌میرزای نائب السلطنه و قوای روس در ایروان روبروی هم قرار گرفتن و رسما جنگ‌های  خونین دوطرف آغاز شد که درنهایت ایران شکست میخوره و نه سال بعد از اولین رویارویی، یعنی تو سال ۱۱۹۲ خورشیدی، یا ۱۸۱۳ میلادی، عهدنامه گلستان امضا میشه.

اما در این عهدنامه به طور واضح مرزهای بین ایران و روسیه مشخص نشده بود، و از طرفی، شورش‌ها و ناامنی هایی که بسیاری از حاکمان، از جمله حسین خان قاجار، حاکم ایروان و ساکنان مرزی برپا کرده بودند، باعث شد تا جنگ دوم بین ایران و روسیه شروع بشه.البته این‌هایی که گفتیم، یکی-دوتا از دلایل شروع جنگ دوم بودن.

دست اندازی روس ها به قلمرو ایران و قسمت ارس، و نگرانی‌های دولت ایران به خاطر از دست دادن سرزمین های وسیع‌تر،فشار روحانیون اسلامی به دولت مرکزی، و همچنین تحریک و جوشش مردم برای جنگ با روسیه به بهانه کمک به مسلمانان قفقاز، عواملی بودند که دوباره بعد از ۱۳ سال آتش جنگ رو روشن کرد.و این بار به دلیل ضعف ارتش ایران، زیاد طول نکشید، و آتشی که در سال ۱۲۰۵ خورشیدی شعله ور شد، در سال ۱۲۰۷ خاموش شد و این بار تعهد نامه دیگه‌ای به نام ترکمنچای امضا شد که طبق اون، مناطق بیشتری از ایران جدا شدند و ایران مجبور به دادن امتیازات بیشتری به روسیه شد.

اما در دوران فتحعلی‌شاه، علاوه بر درگیری با نیروهای روسیه، ایران، از سمت آناتولی شرقی هم درگیر دولت عثمانی بود که گاهی به سرزمین‌های ایران تعرض می‌کرد.در نهایت بین عثمانی‌ها و ارتش ایران،‌تو سال ۱۲۰۰ شمسی، یا ۱۸۲۱ میلادی جنگ‌هایی اتفاق میفته.این نکته رو بگم که، بعد از درگیری های اول ایران و روسیه، صدمات شدیدی بر ارتش ایران وارد شده بود که عباس میرزا، ولیعهدِ فتحعلی شاه، اقدام به بازسازی ارتش می‌کنه.

اون با کمک افسران انگلیس، نیروهای نظامی ایران رو آموزش میده و تلاش می‌کنه ارتش رو به روز کنه. درنهایت، نیروهای ایران و عثمانی در منطقه نزدیک به دریاچه وان با همدیگه روبرو شدند.توی این جنگ، که به نبرد ارزروم مشهور شد، سپاه ایران پیروز میشه. ولی بعد، سپاه ایران دچار وبا میشن و فتحعلی‌شاه مجبور به صلح میشه و در نهایت پیمان ارزروم بین این دو کشور بسته شد.

این خلاصه‌ای از اتفاقات دوره اول حکومت قاجار تا پایان دوره فتحعلی‌شاه بود که گفتیم. البته درباره خود شخصیت فتحعلی‌شاه، زندگی خصوصی اون، همسران و فرزندان، و حرمسرای اون چیزی نمی‌گیم تا بعدا بطور مفصل بتونیم درباره این شخصیت صحبت کنیم.خلاصه اینکه، شاه درنهایت بعد از بیش از ۳۷ سال سلطنت، در سن ۶۲ سالگی می‌میره و قاجارها وارد دوره دوم خودشون میشن.

دوره دوم سلطنت قاجاریان، از محمد شاه تا ناصرالدین شاه – ۱۲۱۳ تا ۱۲۷۵ خورشیدی

با مرگ فتحعلی‌شاه، محمدمیرزا به سلطنت میرسه و سومین شاه قاجار لقب می‌گیره. دوره دوم این خاندارن، تقریبا ۶۲ سال طول می‌کشه و محمدشاه و ناصرالدین شاه، در این دوران سلطنت می‌کنن.به جرات میشه گفت در این دوره نتایج و آثار شوم عهدنامه گلستان و ترکمنچای، و عوارض جنگ های فتحعلی شاه در ایران به خوبی آشکار میشه. دولت‌های دیگه هم به دنبال گرفتن امتیازات و مزایایی بودن که قبلا به روسیه داده شده بود.

بخاطر همین تلاش می‌کردن تا روابط سیاسی خودش رو با ایران گسترش بدن. پس در نتیجه، نفوذ سیاسی و اقتصادی خودشون رو گسترش میدن و عملا استقلال ایران و حیات اقتصادی کشور، بیش از هر زمان دیگه‌ای در اختیار اروپایی‌ها و مخصوصا انگلیسی‌ها قرار می‌گیره.

در تمام این مدت هم، خوش بینی سلاطین قاجار و درباریان نسبت به بیگانگان، باعث میشه تا خیلی از منافع کشور به نفع اروپاییان از دست بره.تا جاییکه در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، جسته و گریخته، افکار انقلابی و زمزمه آزادی طلبی در بین مردم ظاهر میشه و زمینه های انقلاب مشروطیت فراهم میشه.

با وجود اینکه فتحعلی شاه خودش پسران زیادی داشت، ولی بخاطر علاقه‌ای که به عباس میرزا، برادرزاده اش داشت، اونو به عنوان ولیعهد خودش انتخاب می‌کنه.عباس میرزایی که یکی از شخصت‌های تاثیرگذار تاریخ ایران بود. ولی از اونجایی که عباس میرزا، قبل از شاه از دنیا رفت، پسر اون، یعنی محمد میرزا، به کمک میرزا ابوالقاسم فراهانی در سال ۱۲۱۳ خورشیدی، بر تخت سلطنت تکیه میزنه.

شاید اولین و مهمترین اتفاقی که در این دوره رخ داد، نحوه انتخاب خود محمدشاه، به عنوان ولیعهد فتحعلیشاه باشه، که مستقیماً زیر نظر دولت روسیه انجام شد.می‌شه گفت که، دولت روسیه، نه در خفا، بلکه خیلی آشکار در امور داخلی ایران سرک می‌کشید و اظهارنظر می‌کرد. روس‌ها از ولیعهدی محمدشاه رسما حمایت و حتی در به سلطنت رسیدنش هم کمک کردن.

اما شاید یکی از مهم‌ترین اتفاقات دوران ۱۴ ساله پادشاهی محمدشاه رو، بشه محاصره هرات دونست. محاصره‌ای که در نهایت با دخالت مستقیم انگلیسی‌ها  بدون نتیجه موند. محمدشاه ده ماه هرات رو محاصره می‌کنه، اما انگلیس جزیره خارک رو اشغال می‌که و تهدید می‌کنه که با ایران وارد جنگ میشه. به همین خاطر محمدشاه دست از محاصره برمیداره و به تهران برمی‌گرده.

علاوه بر اینها، محمد شاه در دوران سلطنتش، با شورش های داخلی هم دست و پنجه نرم می‌کرد. از جمله، شورش آقاخان محلاتی.آقاخان، فرزند رهبر فرقه اسماعیلیه‌ی آن زمان، شورشی رو در جنوب و در کرمان راه میندازه که حدود ۱۴ ماه توجه محمد شاه و دربار رو به خودش جلب می‌کنه. اما درنهایت، طی اتفاقات و درگیری‌هایی که پیش اومد بالاخره آقا خان شکست می‌خوره و به قندهار و بعد به هند میره و اینجوری بساط امامت اسماعیلیان از ایران برچیده میشه و به هند منتقل میشه.
اگه خاطرتون باشه، توی ویدئوی مربوط به حاج سیاح، گفتیم که حاج سیاح، رهبر اسماعیلیان رو در هند می‌بینه، اما دلیل حضور امام اسماعیلیان رو در هند نگفته بودیم که اینجا بهش اشاره‌ کردیم.

اما یکی دیگه از این درگیری‌های داخلی، قیام محمد علی باب بود که این جریان هم به نوبه خودش، داستان‌های مفصلی داره، ولی اینجا به همین نکته اکتفا می‌کنیم که،شخصی در جنوب ایران به نام سید علی محمد باب، در لباس مذهبی و به عنوان ارشاد و هدایت مردم قیام کرد و با واکنش تند علمای روحانیون زمان مواجه شد که حک به قتل اون دادن، اما محمد شاه با علما مخالفت می‌کنه و باب رو فقط دستگیر و زندانی می‌کنه.

ولی قیام سالار هم در خراسان محمد شاه رو اذیت کرد و هزینه زیادی رو برای اون تراشید. حسن خان سالار، حاکم خراسان هم علیه محمدشاه قیام می‌کنه که در نهایت اون هم شکست می‌خوره.این وسط دوباره عثمانی‌ها به خرمشهر حمله می‌کنن و محمد شاه هم آماده میشه تا دوباره به عثمانی‌ها حمله کنه، اما درنهایت با وساطتت انگلستان و روسیه قرار میشه تا معاهده‌ای رو با هم ببندن که به معاهده ارزروم دوم مشهور میشه.  قبلا توی ویدئوی مربوط به امیرکبیر درباره این معاهده با جزئیات صحبت کردیم و گفتیم که امیرکبیر چه نقشی در این معاهده داشت.

اما اگر بخواهیم چکیده ای از دوران پادشاهی محمد شاه را بگیم، علاوه بر شورش های داخلی که درباره‌شون صحبت کردیم، در زمینه‌های مناسبات خارجی، دوره محمد شاه عصر تیرگی روابط با انگلستان بود.اما با تهدید انگلیس مبنی بر عدم خروج از جزیره خارک و بنادر جنوبی، ایران ناچار به از سرگیری روابط شد. در مقایسه با انگلستان، روسیه به ایران نزدیک تر شده بود و رفتار دوستانه تری با دربار شاه داشت.

از نظر پیشرفت و تجدد هم می‌شه گفت که اقدامات خوبی در این دوران شکل گرفت. به طور مثال اولین روزنامه ایران با عنوان کاغذ اخبار چاپ شد که حاوی اخبار ممالک شرق و غرب بود همچنین فرستادن دانشجویانی به کشورهای اروپایی، که از زمان فتحعلی شاه آغاز شده بود، در این دوران گسترش بیشتری پیدا کرد.ولی در عین حال، مورخین، دوران سلطنت محمدشاه را به دلیل وجود نخست وزیرش، یعنی میرزا آقاسی، پر از شورش و فتنه می‌دونن که توضیح مختصری از این قیام‌ها گفتیم.

اما درنهایت محمدشاه قاجار، در سن ۴۲ سالگی در سال ۱۲۲۷ خورشیدی، به خاطر مریضی از دنیا میره و بعد از اون ولیعهدش ،ناصرالدین میرزا بر تخت سلطنت می‌شینه که طولانی ترین عنوان پادشاهی در این سلسله رو، به خودش اختصاص میده. چیزی حدود ۵۰ سال شاه ایران بود و این دوران هم پر از حوادث و اتفاق هایی بود که در ادامه به توضیح مختصری از آنها میدیم.

زمانی که محمد شاه از دنیا رفت ولیعهد اون تحت حمایت و تربیت میرزا تقی خان وزیر نظام در تبریز به سر می‌برد. وقتی خبر مرگ شاه به تبریز رسید، میرزا تقی خان تدارکات جلوس ناصرالدین شاه میرزا بر تخت سلطنت رو فراهم کرد و شاه جوان را برداشت و عازم تهران شد.

داستان سلطنت رسیدن ناصر الدین شاه و صدراعظم اون، میرزاتقی‌خان فراهانی یا همون امیرکبیر و حوادث سال‌های ابتدایی سلطنت ناصرالدین شاه رو توی دوتاقسمت زندگینامه امیرکبیر صحبت کردیم پس دیگه اینجا دیگه تکرار نمی‌کنیم.ولی نمیشه از دوران سلطنت ناصرالدین شاه، به همین راحتی‌ها عبور کرد. پادشاهی که تقریبا نیم قرن سلطنت می‌کنه.

دورانی که دولت انگلیس روابط سیاسی خودش را با ایران گسترش میده و امتیازات و مزایای زیادی از پادشاه ایران می گیره.دولت‌های بیگانه، مثل روسیه و انگلستان، با نفوذ خودشون بین دربار، استقلال و حیات اقتصادی ایران رو می‌گیرن و ایران بیش از هر زمان دیگه‌ای وابسته به تصمیمات سیاستمدارای غربی میشه.

اما این نکته رو هم باید بگیم که این دوران، از جهاتی دوره عطف تاریخ ایران هم بود، چرا که خیلی از آثار مدرنیته شدن در این دوره شکوفه زدن و تلاش‌هایی برای انجام اصلاحاتی برای مدرنیته شدن از همین دوران شروع شد.حالا با این اوصاف، یه سری از وقایع دوره ناصرالدین شاه رو هم خیلی تیتروار و خلاصه براتون میگیم، تا با کلیات اون آشنا بشیم و بعد در قسمت‌های بعدی وارد جزئیات بشیم.

یکی از اقدامات مهمی که در این دوره رخ داد، تسخیر شهر هرات بود. هراتی که در دوره صفوی، یکی از مراکز مهم ایران دوره صفوی محسوب می‌شد و حتی شاه عباس هم در این شهر بزرگ شده بود. شاهان ایران، همیشه ادعای مالکیت بر هرات را داشتند. اما بعد از نادرشاه افشار، این شهر بین حاکمان مختلف دست به دست می‌چرخید و شاهان قاجار هم همیشه دنبال فرصتی بودن تا دوباره حاکمیت خودشون بر این منطقه رو تثبیت کنن. بخاطر همین ناصرالدین شاه به فرماندهی حسام السلطنه به این شهر لشکرکشی می‌کنه و بالاخره هرات رو در سال ۱۲۳۶ خورشیدی می‌گیره.

اما از اونطرف‌ انگلستان دوباره به جنوب ایران حمله می‌کنن و شهرهای جنوبی ایران رو می‌گیرن تا ناصرالدین شاه رو مجبور کنن از هرات عقب‌نشینی کنه. حالا اینکه چرا انگلستان چنین کاری کرد و هدفش از این کار چی بود، اگه علاقه داشتید، بگید تا در یه قسمت جداگونه بهش بپردازیم.

خلاصه در نهایت نمایندگان ایران و انگلستان در پاریس جمع می‌شن و معاهده‌ای رو امضا می‌کنن که طبق اون، انگلستان از بنادر جنوبی ایران خارج میشه و ایران هم دیگه هیچ ادعایی بر هرات نداره و کشور افغانستان رو برای اولین بار، به رسمیت می‌شناسه.

اما قراردادها و امتیازاتی که ایران در دوره ناصرالدین شاه به انگلیسی‌ها داد، یکی دو تا نبود! تو سال ۱۲۴۱ خورشیدی امتیاز تلگراف رو به انگلستان واگذار کرد. بعد از اون تو سال ۱۲۵۰ خورشیدی، قرارداد رویتر بسته شد که براساس اون امتیاز انحصاری ایجاد راه‌آهن و استخراج معادن به مدت هفتاد سال به رویتر انگلیسی واگذار شد که خوشبختانه این قرارداد با مخالفت‌ افکار عمومی به مرحله اجرا نرسید.

اما از اونطرف، روس‌ها هم بیکار ننشستن و فرصت رو غنیمت شمردن و قرارداد آخال رو با ایران بستن تا بطور رسمی،مرزهای شمال شرقی ایران و روسیه مشخص بشه و ایران حاکمیت روسیه بر ترکمنستان امروزی رو رسما قبول کرد.

امتیاز کشتیرانی در کارون برای انگلستان تو سال ۱۲۶۷

امتیاز لاتاری و امتیاز بانک شاهنشاهی در همون سال

و امتیاز توتون و تنباکو در سال ۱۲۶۸  و امتیاز استخراج نفت شمال

قراردادهای مهمی بودن که با دولت‌های مختلف بسته شدن که بعضی‌ها با مخالفت‌هایی که وجود داشت عملی نشدن.اما بجز این امتیازات و قراردادها، ناصرالدین شاه یکی از تاثیرگذارترین پادشاهان ایران بود.  علاوه بر این اقدامات میتونیم بگیم ناصرالدین شاه اولین پادشاه ایران بود که به اروپا سفر کرد

اون توی سفرهایی که به اروپا داشت، از کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، اتریش، سوئیس بلژیک وعثمانی دیدن کرد. گرچه این سفرها هزینه‌های گزافی داشت، اما باعث می‌شد تا پیشرفت‌های اروپا رو خودش ببینه. پیشرفت‌هایی که گاهی برای شاه ایران تلنگری محسووب می‌شد که چرا ما تو کشور خودمون از این چیزا نداریم.

خلاصه اینکه، بالاخره این پادشاه که به سلطان صاحبقران معروف بود، روزی که در حال تدارک برای جشن ۵۰ سالگی پادشاهی خودش بود، در حرم عبدالعظیم به ضرب گلوله میرزا رضای کرمانی به قتل میرسه و همانجا هم به خاک سپرده میشه.حواستون باشه به زودی درباره این میرزا رضای کرمانی صحبت می‌کنیم. میرزا رضای‌ای که با حاج سیاح هم بند بوده و حاج سیاح به خوبی اون و افکارش رو توصیف می‌کنه. حاج سیاح رو که خاطرتون هست؟

بعد از قتل ناصرالدین شاه، دوره دوم سلطنت قاجارها هم به پایان میرسه و با روی کار آمدن پسر این شاه ترور شده، قاجارها و ارد دوره سوم سلطنتشون میشن که توی قسمت بعدی، اتفاقات و شرایط این دوره رو میگیم.

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *