جنگ جهانی اول
بعد ازنخست وزیر شدن چرچیل آلمان دعوتش میکنه تا تقویت ارتششو به رخش بکشه.چرچیل هم به المان میره و با دیدن ارتش تعلیم دیده و نیروی دریایی قوی احساس کرد المان داره آماده جنگ میشه و بوی خطر میاد. وقتی برمیگرده کشورش به اعضای دولت هشدار میده و ازشون میخواد تا نیروی دریایی رو تقویت کنن.چرچیل تو سال 1911 خودش میشه نخستین وزیر دریاداری و سریع دست بکار میشه تا نیروی دریایی رو هرچه بهتر اماده کنه. کشتیهای تندتر، دریانوردای بیشتر و مهمات جدید و قوی تر درخواست میکنه و به تاسیس لشکر هوایی نیروی دریایی که بعدا اسمش شد نیروی هوایی سلطنتی هم کمک زیادی کرد. چرچیل جزو اولین کسانی بود که ارزش هواپیما به عنوان سلاحی بالقوه رو درک کرده بود.
پیش بینی های چرچیل درست از آب دراومد؛ ساعت 10:50 دقیقه صبح 28 ژوین 1914 ولیعهد اتریش مجارستان ترور میشه و جرقه ای که اروپا رو به جنگ جهانی میکشونه درسارایوو پایتخت بوسنی روشن میشه.ترور فرانتس فردیناند وارث تاج اتریش مجارستان ظرف 5 هفته به جنگی تمام عیار در اروپا تبدیل میشه ،جنگی که خیلی زود به سراسر جهان کشیده شد .اتریش با حمایت آلمان به صربستان اعلام جنگ میکنه،روسیه از صربستان حمایت میکنه آلمان که میدونست فرانسه از روسیه حمایت میکنه به فرانسه اعلام جنگ میده و سریع بلژیک رو تصرف میکنه.بریتانیا هم در حمایت از بلژیک در تاریخ 4 آگوست به آلمان اعلام جنگ مکینه. چرچیل به امید اینکه جنگ سریع تموم بشه، طرح های متنوعی رو ارایه میده.یکی از این طرح ها ساخت کشتی زمینی مسلحیه که رو زنجیر حرکت میکرد بود .با متقاعد کردن نخست وزیر کمیته ساخت کشتی های زمینی رو تشکیل میده و اینجوری اولین تانک دنیا ساخته میشه.
چرچیل بارها به خطوط مقدم جنگ می رفت و هیچ وقت هم از اینکه کشته بشه نمیترسید هر وقت که طرح و نقشه هاش درست از آب در نمی اومد دوباره طرح دیگه ای رو امتحان می کرد و حرف و حدیثهای دیگران واسش اهمیتی نداشت.یکی از بزرگترین شکست هایی که چرچیل در جنگ جهانی اول داشت در تنگه داردانل اتفاق افتاد. تنگه ای که دریای سیاه رو به دریای مدیترانه متصل می کرد .چرچیل فکر میکرد که که نیروی دریایی میتونه از طریق داردانل، یکی دو روزه به استانبول برسن و اینطوری ترکیه عثمانی دست از جنگ میکشه و راه آبی به سمت روسیه، که یکی از متحدان بریتانیای بود باز میشه.اما طرح شکست میخوره و چندین کشتی بریتانیایی غرق میشن و بقیه مجبور به عقبنشینی شدند. با همین شکست،چرچیل از وزارت دریاداری استعفا می ده و دوباره به ارتش ملحق میشه .
در نوامبر ۱۹۱۵ فرماندهی گردانی در فرانسه رو به دست میگیره و راهی خط مقدم جبهه میشه . زندگی توی سنگرای خطرناک و مصیبتبار بود، اما اون سر خودش رو بانقاشی کردن گرم میکرد و در زمان استراحتش از ویرانه های اطراف نقاشی می کشید و گزارشات جنگ از خط مقدم را به کلمنتین میرسوند .کلمنتین هم در عوض از حوادث دنیا آگاهش می کرد و اخبار بقیه دنیا رو واسش میفرستاد.کلمنتین هم که قبلا گفتیم، همسر چرچیل بود.
در ۱۹۱۶ دیوید لوید جرج به سمت نخست وزیری بریتانیا انتخاب میشه وچرچیل دوباره به پارلمان برمیگرده وباز هم عضو کابینه و اینبار به سمت وزیر اسلحه و مهمات منصوب میشه .مسیولیت چرچیل نظارت بر تولید و تحویل و استفاده از سلاح ها بود .در ششم آوریل ۱۹۱۷ ایالات متحده در حمایت از بریتانیا و بقیه متحدانش وارد جنگ میشه .نیروهای آمریکایی وقتی وارد جنگ شدند کفه ترازو به نفع متفقین، همون گروه یاران بریتانیا و چرچیل، سنگین تر میشه و در یازدهم نوامبر ۱۹۱۸ جنگ جهانی اول با پیروزی متفقین به پایان میرسه .
بعد از پایان جنگ، ژرژ کلمانسو، رئیس جمهور فرانسه می خواست که آلمان را به شدت مجازات کنن تا آلمان دیگه هوس جنگ راه انداختن نداشته باشه. دلیلشم این بود که آلمان دوبار در طول تاریخ به فرانسه حمله کرده بود و فرانسه میخواست که از حمله احتمالی دوباره آلمان کشورشو حفظ کنه . وودرو ویلسون 28 امین رئیس جمهور آمریکا هم خواهان مجازات آلمان بود.دیوید لوید جرج، نخستوزیر بریتانیا هم مجازات آلمان رو میخواست.اما مشکل این بود که نخستوزیر بریتانیا، میترسید که اگه آلمان خیلی شدید مجازات بشه، مردمش ناراضی میشدند و کمکم روی میاوردن به سمت کمونیستها و کمونیسم در ارو پا گسترش پیدا میکرد.چرچیل هم مثل نخستوزیر کشورش،از کمونیسم وحشت داشت و معتقد بود که باید با آلمان مدارا کرد ولی میدونست که مردم بریتانیا از جنگ عصبانیان و هیچوقت از این کار حمایت نمیکنن. با اینحال پیشنهاد می ده که بریتانیا برای کاهش رنج مردم آلمان چند کشتی غذا براشون بفرسته.در نهایت معاهده ورسای در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۹ امضا میشه و براساس اون، آلمانبه اجبار قبول میکنه که در شروع جنگ مقصر بوده و باید خسارت جنگی رو بپردازه .اما هیچ وقت مبلغ این خسارتها در معاهده نیومد.متفقین رقم خسارت را به ۳۳ میلیارد دلار تخمین زده بودند رقمی که پرداخت اون، آلمان رو پا در میاورد و در واقع پرداختش هم برای آلمان جنگ زده غیر ممکن بود. در معاهده اومده بود که که ارتش آلمان باید به یکصد هزار نفر محدود بشه و تشکیل نیروی هوایی و داشتن تانک هم برای آلمان ممنوع بود. علاوه بر همه اینها آلمان از ۱۳ درصد خاک خودش هم محروم شد و این اراضی بین فرانسه و بلژیک، دانمارک، لهستان و چکسلواکی تقسیم شد. متفقین فکر میکردن که با این معاهده میتوانند جلوی حمله احتمالی و جنگ بعدی آلمان را بگیرند ولی خوب این ایده نتونست صلح رو تو اروپا برقرار کنه.
وقتی جنگ تمام شده بود خیلی از مردم بریتانیا درخواست میکردن که اروپا و بخصوص کشور بریتانیا خلع سلاح بشن .چرچیل اما نظر متفاوتی داشت و می گفت که جنگ جهانی اول آخرین جنگی نیست که بریتانیا قراره در اون حضور داشته باشه و برای همین تصمیم گرفت سلاحهایی که موجود هست رو انبار کنه و همین آیندهنگری چرچیل بعداً به بقای کشورش خیلی کمک کرد.
هشدارهای جنگ دوم
بعد از جنگ جهانی اول، وقتی همه خوشبین بودند که دیگه جنگی قرار نیست اتفاق بیفته، یعنی اگه بخواهیم دقیقتر بگیم، درست ۶ سال بعد از پایان جنگ جهانی اول، چرچیل دوباره خطر آلمان رو به پارلمان یادآوری میکنه و میگه که؛نیروی نظامی عظیم و جوان آلمان که سال به سال بلوغ نظامی بیشتری پیدا میکند، تحت تاثیر شدید ترین احساسات و روحیه این کشور که مملو از رویای جنگ برای آزادی یا انتقام است، برانگیخته شده است .اما بازهم کسی به هشدارهای چرچیل اهمیت نمیده..درواقع مردم انگلیس هنوز از جنگ جهانی اول خسته بودند و خطر آلمان راو که به اعتقاد آنها رنج کشیده و تحقیر شده بود ،قبول نمیکردند.چرچیل بعد از جنگ جهانی اول مشاغل دولتی مهم و متعددی داشت مثل :مقام وزیر دارایی، این مقام همون مقام و موقعیتی بود که پدرش در دهه ی 1880 داشت و سوگند خورده بود که جا پای پدرش بذاره که گذاشت.
چرچیل در 1924 مجدداً به محافظهکاران پیوست اما با سقوط دولت محافظه کار در ۱۹۲۹ مقام دولتیش رو از دست داد و در دهه بعد، فقط عضو پارلمان بود که خیلیا بهش اهمیت نمیدادن و همین موضوع هم اونو دلسرد کرده بود.. تو این مدت بیشتر اوقات فراغتش رو به سخنرانی و نویسندگی مشغول بود و دوران میانسالی را سپری میکرد.تویی این دوران تصمیم میگیره درباره جدش که نخستین دوک مارلبرو بود کتابی بنویسه. ژنرال و سیاستمداری که در سال ۱۷۰۵ دولت انگلیس برای قدردانی از خدماتش، کاخ بلنهایم رو برای اون برپامیکنه. همون کاخی که چرچیل کودکی خودش رو اونجا سپری کرده بود.چون وقت زیادی هم داشت، برای تحقیق درباره این زندگینامه، به مکانهای زیادی سفر کرد. شهرهایی از جمله مونیخ آلمان، اونجا تونسته بود درباره جدش اطلاعات خوبی به دست بیاره اما جنجال های نگرانکنندهای هم درباره مردی به اسم آدولف هیتلر و حزب نازی به گوشش خورده بود.مثل یه خبرنگار سعی کرد اطلاعات بیشتری جمع اوری کنه .وقتی برگرشت بریتانیا یافتههای خودش را به اعضای پارلمان در میون گذاشت اما بازم هم افراد کمی حرفاشو باور میکردند و جدی نمیگرفتند. حتی وقتی بعد از اینکه هیتلر در ۱۹۳۳ روی کار آمد کسی به حرف های چرچیل گوش نکرد، اما خب چرچیل هم بیخیال نمی شد و به مجلس عوام فشار میاورد تا حرفاشو گوش کنند .ولی اکثر اعضای پارلمان به هر قیمتی خواستار صلح بودند و دیگه حوصله ی جنگ نداشتند.
در هفتم مارس ۱۹۳۶ هیتلر تمام شرایط معاهده ورسای رو نقض میکنه و به ارتش آلمان دستور میدهد در راینلند، باریکه ای که آلمان رو از فرانسه جدا می کرد رژه برند. هیچ کس جلوی هیتلر رو نمیگیره . دو سال بعد در ۱۲ مارس ۱۹۳۸ نیروهای آلمان بدون شلیک حتی یک گلوله اتریش رو گرفتن و بعد برای تصاحب چکسلواکی دندونشونو تیز کردن.بالاخره در پانزدهم سپتامبر ۱۹۳۸ نویل چرمبرلین نخست وزیر بریتانیا به آلمان میره تا نخستین دیدارش رو با هیتلر داشته باشه و ببینه اوضاع از چه قراره.دیکتاتور آلمان در این ملاقات به چمبرلین این اطمینان رو میده که آلمان قصد داره، فقط سودتنلند که بخشی از چکسلواکی رو بگیره اونهم چون بیشتر ساکنینش آلمانی هستن، فقط همین.چمبرلین هم فکر میکرد که با بخشیدن سودتنلند به آلمان، هیتلر راضی و بیخیال میشه.بعد از این دیدار، چمبرلین دلخوش به حفظ صلح اروپا به بریتانیا برگشت.اما چرچیل از جمله کسانی بود که این حرفها رو باور نکرد و در مورد معامله هیتلر با چمبرلین اینجوری میگه که :بدون هیچ جنگی ،شکست بزرگی را تحمل کردیم، پیامدهای آن مدت ها با ما خواهد ماند و گمان نکنید که این پایان ماجرا است. این تازه شروع تسویه حساب است .
حرفهای چرچیل درست بود و در مارس ۱۹۳۹ هیتلر تمام چکسلوواکی رو گرفت. بریتانیا و فرانسه به هیتلر هشدار دادند و گفتند که اگر به لهستان حمله کنی اونا هم به کمک این کشور میان. آلمان اول با روسیه پیملن عدم تجاوز میبنده و بعد در اول سپتامبر 1939 به لهستان حمله میکنه . صدای زدن طبل به علامت شروع جنگ دوروز بعد بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ دادند و به همین سادگی جنگ جهانی دوم هم شروع میشه.
چرچیل، نخستوزیر زمان جنگ
تو سال ۱۹۴۰ تعداد لیبرال ها از ۲۰۰ نفر به 80 نفر کاهش پیدا میکنه و نویل چمبرلین هم استعفا میده و چرچیل در ۶۵ سالگی نخست وزیر بریتانیا میشه.چرچیل در سیزدهم ماه می در مجلس عوام، خطابه معروفی رو انجام میده که به مردم انگلستان جرئت میده. اون، خون و اشک و عرق و کار سختش رو به مردم وعده میده و ندای آزادی به هر قیمت ممکن رو سر میده. با اینکار امید و اعتماد به نفسش رو به مردم هم منتقل میکنه.اما در همین وضع، آلمان ها خیلی سریع حرکت میکردند و پیشرفتهای زیادی داشتن.درست روز سخنرانی چرچیل، آلمان به هلند و لوکزامبورگ و بلژیک حمله میکنه و هیتلر متحد جدیدی هم به اسم بنیتو موسولینی رهبر ایتالیا پیدا میکنه.نیروهای فرانسه و انگلیس که برای مقابله با ارتش آلمان به بلژیک رفته بودند، تو تله ی آلمانی ها گیر افتادن و یا باید تسلیم میشدن، یا از راه دریا عقب نشینی میکردن که اونا راه دوم انتخاب میکنن و از طریق بندر فرانسوی دانکرک عقب نشینی میکنن.بیش از ۸۰۰ تا کشتی مختلف بین سواحل بریتانیا و فرانسه اعزام شدن تا عملیات نجات رو انجام بدن.با اینکه سربازهای زیادی رو نجات دادن، اما مجبور شدن مهمات جنگی زیادی مثل تانک هارو رها کنند و فقط سربازها رو نجات بدن.درباره این حدثه فیلمهای زیادی هم ساخته شده که یکی از اونها به اسم، دانکرک، به کارگردانی کریستوفر نولان، به خوبی این شرایط رو نشون میده.
- آینده نگری های چرچیل بعد از جنگ جهانی اول اینجا به دردشون خورد و با وجود هدر رفتن اسلحه و تجهیزات نظامی، بریتانیا هنوز توی انبارهاش، سلاح هایی که چرچیل از جنگ جهانی اول انبار کرده بود رو داشت، تجهیزاتی که کهنه و قدیمی بود، اما بعد از شکست دانکرک خیلی به درد انگلیسیها خورد.
- هیتلر در پنجم ژوین به فرانسه حمله کرد و فرانسویها را مجبور کرد تا تسلیم بشن و عملا فرانسه شکست میخوره. هیتلر توقع داشت که انگلیس که حالا تنها مونده بود، بجای جنگیدن صلح کنه، اما اشتباه می کرد.
- چرچیل مصمم بود با هیتلر بجنگه و امیدوار بود که ایالات متحده به کمکش بیاد.اون قبل از سقوط فرانسه هم می دونست که برای شکست دادن هیتلر به کمک نیاز داره .و حتی به امید کمک ایالات متحده برای فرانکلین روزولت32امین رئیس جمهور آمریکا نامه میفرسته و بهش میگه که؛
نیاز نیست که از وخامت اوضاع برایتان بگویم، ما مصمم هستیم که تا پایان راه پایداری کنیم، مهم نیست نتیجه نبرد بزرگی که در فرانسه در گرفته چه باشد. نتظار میرود که خیلی زود به ما هم حمله کنند… امیدواریم تاثیر خوبی خوبی بگذاریم. اگر آمریکا میتواند به یاریمان بیای این کار باید هرچه زودتر انجام شود.از اونطرف، رزرولت جواب میده که باید به خواست کنگره و مردم آمریکا احترام بذاره و بی طرف بمونن.بریتانیا حاضر نبود تسلیم بشه و هیتلر تصمیم میگیره تا از کانال مانش بگذره و به امپراتوری بریتانیا حمله کنه . در ژوییه ی ۱۹۴۰ نبرد بریتانیا و آلمان رسما شروع میشه و اولین جنگ هوایی تمامعیار تاریخ رقم زده میشه.نیروی هوایی آلمان نسبت به نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا، هواپیما های بیشتری داشت، اما در مقابل بریتانیا این امتیاز را داشت که درخاک خودش میجنگید.و برخلاف خلبان بریتانیایی، اگه خلبان آلمانی زنده میموند، اسیر میشد. اما اگه خلبان انگلیسی سقوط میکرد و زنده میموند، دوباره میتونست به جنگ برگرده. علاوه براین، بریتانیاییها بهترین هواپینای اون دوران، یعنی اسپیت فایر رو هم دراختیار داشتن.با وجود برتری نیرو هوایی انگلیس، هواپیماهای آلمان همچنان شهرها و مواضع انگلستان رو بمباران میکردن، ولی چرچیل و انگلستان، تسلیم بشو نبودن .
چرچیل هر وقت منطقه ای بمباران میشد به اون منطقه میرفت و از اونجا بازدید میکرد. توی یکی از این بازدید ها، هزاران بیخانمان دورش جمع شده بودند و در حمایت از چرچیل هلهله سر می دادند، توی این شرایط، چرچیل اونقد احساساتی شده بود که گریه میکنه.چرچیل میدونست که نیروهای هوایی سلطنتی پیروز این نبردن و بریتانیا رو مدیون اونها میدونست. اما همچنان منتظر کمک آمریکا بود. ایالات متحده هم با اینکه گفته بود در این جنگ بی طرفه، اما مهمات ضروری رو به بریتانیا میفرستاد و بهشون کمک میکرد.حتی وقتی بریتانیا برای خرید کالاهای ضروری از آمریکا با کمبود بودجه مواجه شده بود، کنگره آمریکا در مارس ۱۹۴۱ قانون وام-اجاره رو تصویب کرد.این برنامه به متفقین اجازه میداد تا بدون اعلام زمان پرداخت بدهی، کالای مورد نیازشان را از آمریکا تامین کنند.اما چرچیل مدام برای کمک امریکا اصرار میکرد.بعد از ماهها تبادل نامه و گفتگوی تلفنی، بالاخره در نهم آگوست ۱۹۴۱ چرچیل با رزولت تو خلیج پلاسنتیا، در ساحل نیوفاوند لند دیدار میکنه.
دیدار این دو سیاستمدار با هم دوستی ماندگاری رو میسازن، اما رزولت همچنان از اعزام نیرو به جنگ خودداری میکنه، تا اینکه همه چیز در هفتم دسامبر ۱۹۴۱ میلادی تغییر میکنه و ژاپن، یکی از دولت های محوری که به هواداری از آلمان میجنگید، به ناوگان آمریکایی در پرل هاربر حمله میکنه.بعد از این حمله ناگهانی، کنگره آمریکا هم خیلی زود به ژاپن اعلام جنگ میده و سه روز بعد هم آلمان و ایتالیا به ایالات متحده اعلام جنگ میدن و به این ترتیب پای آمریکا هم رسما به جنگ جهانی دوم باز میشه.بریتانیا دیگه تنها نبود و علاوه بر ایالات متحده ، اتحاد جماهیر شوروی رو هم کنار خودش داشت. هیتلر به توافقنامه عدم تجاوز ی که در ۱۹۳۹ با شوروی امضا کرد بود، وفادار نمیمونه و به شوروی حمله میکنه و بخاطر همین، شوروی و بریتانیا با هم تو یه جبهه قرار میگیرن یا به عبارتی، استالین و چرچیل هردو با دشمن مشترک، یعنی هیتلر میجنگن.
تو این اوضاع که چرچیل با استالین توافق کرده بود، خیلیها به چرچیل انتقاد میکردند که چرا با استالینِ کمونیست متحد شده و چرچیل هم در پاسخ این منتقدا میگه، با اینکه از کمونیست بدش میاد اما از نازی و هیتلر متنفره.چرچیل خیلی خوب میدونست که داره با چه کسی معامله می کنه اما بخاطر دشمن مشترکی که داشتن، با استالین همکاری میکنه.بعد از پایان جنگ جهانی دوم و شکست هیتلر و متحدین، سه مرد بزرگ متفقین، یعنی چرچیل و استالین و رزولت، یعنی طرفهای پیروز جنگ کنار هم جمع میشن تا درباره سرانجام جنگ تصمیمگیری کنن.چرچیل تاثیر خودش رو بر دنیا گذاشته بود و تونسته بود تو یکی از مهمترین نبردهای تاریخ دنیا شخصیت تاثیر گذاری باشه، اما بجز اون، استالین هم بسیار تاثیرگذار بود که آرمان عزیز، توی کانال دیپپادکست به تازگی زندگینامه استالین رو منتشر کرده که پیشنهاد میکنم حتما این سری ویدئوها رو ببینید.
چرچیل بعد از جنگ
درست چند هفته قبل از پایان جنگ دد سال ۱۹۴۵، انتخابات عمومی در بریتانیا برگزار میشه، اما چرچیل توی این انتخابات،انتخاب نمی شه، در حالی که خیلی نقش مهمی در پیروزی متفقین داشت.این مسیله خودش روهم دچار حیرت کرده بود .اما اهالی بریتانیا، چرچیل و دولت و کابینه ش رو دولت زمان جنگ میدونستن و حالا به نخست وزیری برای زمان صلح نیاز داشتن.با این حال چرچیل کرسی خودش را درپارلمان تا پایان حفظ کرد و به روی مردم هم نیاورد که ناراحته.چرچیل همیشه نگران جنگ بود، اما اینبار کمونیستهای اتحاد جماهیر شوروی نگرانش کرده بودن.درحالی که خودش در جنگ، متحد استالین شده بود اما نمی تونست به رهبر شوروی اعتماد کنه و همیشه هشدارهاشو به مجلس میداد که کمونیستها قصد گسترش مرزهای خودشونو دارن، اما دنیای خسته از جنگ دیگه نمی خواست با یه دشمن دیگه بجنگه.با وجود همه هشدارهای چرچیل و بیتوجهی بقیه، جنگ سرد میان اتحاد جماهیر شوروی و ملل غربی سر می گیره. هرچند جنگ واقعی صورت نگرفت اما بین کشورهای کمونیستی و غیر کمونیست حس بی اعتمادی و ترس رو ایجاد کرده بود، جوری که هر لحظه امکان وقوع جنگ دیگه ای حس میشد و این حالت ترس و استزس دائمی بین سیاستمدارا و مردم وجود داشت، چون اگه قرار باشه جنگ بعدی رخ بده، بیشتر از هر جنگ دیگه ای خطرناکه. چرا که ایالات متحده برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم، دو بمب اتمی رو سرژاپنی ها ریخت و از این تاریخ به بعد، جنگ هستهای به تهدیدی روزمره برای مردم تبدیل شد.
چرچیل ما که به ادبیات و نوشتن علاقه مند بود، یک کتاب 6جلدی با موضوع تاریخ جنگ جهانی دوم مینویسه تا دنیا درسهای این جنگ را هرگز فراموش نکنه اما انگار هیچ وقت جنگ تمومی نداره.ولی با همه سرگرمی و تفریحی که داشت هیچ چیز به اندازه سیاستمداری و سرحال نمیاوردش.در سال ۱۹۵۱ بریتانیا دوباره دست محافظه کاران افتاد و چرچیل ۷۶ ساله برای دومین بار نخست وزیر میشه.هر چند دوره نخست وزیری به اندازه دوره اول چشمگیر نبود اما توی سالهای 1953 لقب سر رو بهش میدن و از کتابهاش قدردانی می کنند جایزه نوبل ادبیات رو هم دریافت میکنه.
در پنجم مارس ۱۹۵۳ ژوزف استالین میمیره و دو ماه بعد چرچیل توی یک سخنرانی خواستار پایان جنگ سرد میشه اما بازم پیامش را نشنیده میگیرند و و جنگ سرد تا چند دهه بعد از آن ادامه پیدا میکنه.هر چقدر پیرتر میشد سلامتیش هم کمتر میشد تا اینکه تو تابستون ۱۹۴۹ سکته خفیفی میکنه.اما با دومین سکته شدیدش، در ژوین ۱۹۵۳ بخشی از بدنش فلج میشه و توان سخن گفتن را از دست میده. کمکم سلامتیاش رو به وخامت میه و فقط چند ساعت در روز می تونست کار کنه.با سخت تر شدن شرایطش بعضی از اعضای کابینه بهش پیشنهاد میدن تا استعفا بده و درنهایت در 5ام آوریل ۱۹۵۵ از نخست وزیری استعفا میده. ولی هنوز صندلیش رو توی پارلمان حفظ کرده بود.در سالهای ۱۹۵۵ و 1959 هم برای پارلمان انتخاب میشه اما شرایط جسمانی ایشان قدر شدید شده بود که تو سال ۱۹۶۴ از مجلس عوام هم بازنشست میشه.با سکته اخری در ۲۴ ژانویه ۱۹۶۵ چرچیل در هفتادمین سالگرد مرگ پدرش در سن90 سالگی از دنیا میره و سراسر بریتانیا در ماتم فرو میره.ملکه الیزابت دوم بعد از اینکه خبر مرگ چرچیل رو میشنوه به همسرش کلمنتین این پیام رو میده؛تمام دنیا با از دست دادن نبوغ او ضعیف تر شده است. حال آنکه که ادامه حیات این کشور و کشورهای مشترک المنافع در مقابل بزرگترین خطری که تهدید شان می کرد یادگار جاوید رهبری و بصیرت تزلزل ناپذیر اوست.پیکر چرچیل رو بنا به اصرار خودش، در کنار والدینش در آرامگاهی در روستایی نزدیک قصری که کودکیاش رو اونجا گذرونده بود دفن کردن.
به پایان زندگی چرچیل هم رسیدیم اما سوالی که برای من پیش میاداینکه آیا واقعا چرچیل مرد خوبی بوده؟
یا مثل بقیه رهبران سیاسی اون هم برای قدرتش هرکاری میکرد؟
ایا اون فقط برای مردم خودش یه قهرمان بود و برای بقیه دنیا کسی شبیه هیتلر؟ یا اینکه اقداماتش به نفع همه مردم بوده؟
ایا کشته شدن هندیها بر اثر قحطی، بخاطر صادرات مواد غذایی از هند به انگلیس جنایت نبود؟
یا کشته شدن مردم ایران در قحطی هایی که انگلیس در زمان جنگ جهانی تحمل میکردن جنایت نیست؟
ایا ریختن 3900بمب فسفری بر سر مردم درِسدِن المان جنایت نیست؟
نظر شما در مورد چرچیل چیه؟
منابع:
کتاب وینستون چرچیل، برندا هاوگن – ترجمه مهسا ملک مرزبان