شبه قاره هند
شبهقاره هند، به سرزمینهای جنوب آسیا که شامل کشورهای: هند، پاکستان، نپال، بنگلادش، سریلانکا، مالدیو، بوتان و میانمار یا برمه میگن.سرزمینی که تمدن آن به(دو تا چهارهزارسال پیش از میلاد مسیح)برمیگرده و همین موضوع باعث شده تا هند، سرزمین نژادها، زبانها، آیینها، و فرهنگهای فراوان بشه.
موقعیت جغرافیایی شبه قاره هند
هند، یا بهتره بگیم شبه جزیره هند، از سه طرف با دریا محاصره شده؛ از غرب به دریای عرب، از شرق به خلیج بنگال، و از جنوب به اقیانوس هند متصله.هند از شمال هم با کوههای بلند هیمالیا همسایه است و این کوهها، یک مرز طبیعی محسوب می شن، که در طول تاریخ عامل دفاعی بسیار مهمی برای سرزمین هند بودن. این دیواره دفاعی، عملاً نفوذ به هند رو از این مناطق غیرممکن کرده بوده.
ولی هرچه بیایم به سمت غرب، یعنی در سمت شمال غرب هند، ارتفاع کوهها کمتر میشن و بیشتر حملاتی که به هند شده از همین منطقه کم ارتفاعتر بوده. اسکندر مقدونی، ایرانیها و مغولها، همگی از همین منطقه تونستن به هند نفوذ کنن.
تاریخ هندوستان
از موقعیت جغرافیایی که بگذریم برمیگردیم به تاریخ هندوستان!هرچند اطلاعات دقیق و قطعی از اقوام اولیه ساکن هند وجود نداره؛ اما باستان شناسان طی تحقیقاتی که از دره سند انجام دادن؛ متوجه شدن که تمدن در هند از سه هزار سال پیش از میلاد مسیح وجود داشته و با تمدنهای شهر سوخته زابل و تمدن سومرِ بین النهرین معاصر بوده و ارتباطاتی با هم داشتن.
حدودا دو هزار سال پیش از میلاد مسیح، با مهاجرت و هجوم اقوام آریایی به این مناطق، اقوام بومی شکست میخورن و بعضی از دراویدی ها که یکی از همین اقوام بومی بودن به مناطق جنوبیتر هند رونده میشن.بعد از هجوم آریایی ها از یک طرف آریایی ها تحت تأثیر فرهنگ، سنت و تمدن دراویدی ها و آب و هوای منطقه قرار میگیرند، و از طرف دیگه هم دراویدیها، با تمدن آریایی ها آشنا میشن و این دو قوم غالب و مغلوب تمدن مشترکی را به وجود میآورند، که در تاریخ هندوستان، به تمدن و فرهنگ دوره ودایی معروف میشه.توی این دوره، وداها، یعنی کهنترین اثر مقدس هندوآریاییها، سروده شدن.
حالا این وداها چیا هستن؟ودا، از چهار تا کتاب تشکیل شده، که قدیمی ترین اونها ریگ ودا است؛میگن ریگودا، احتمالاً قدیمیترین و اولین کتاب بشریت باشه که بین سالهای ۱۷۰۰ تا ۱۱۰۰ پیش از میلاد در منطقه شمال غربی شبهقاره هند تالیف شده و از نظر زبانشناسی و محتوایی هم شبیه اوستاست.تا سده ششم قبل از میلاد دوره ودا ها طول کشیده تا اینکه در این قرن (مهاویرا و بودا) دو جنبش بزرگ فکری برای آزاد کردن عقل از سلطه وداها و مبارزه با برهمن های خرافایی بوجود میاد.
پادشاهی سلسله موریا ۳۲۱ تا ۱۸۵ قبل از میلاد
در اواخر قرن هفتم میلاد همزمان ، هخامنشیان هم در ایران قدرت گرفته بودن و داریوش نواحی دره سند و تحت سلطه خودش درمیاره.در سال 321 پیش از میلاد چاندراگوپتا این سلسله رو به قدرت میرسونه و تا قبل از سال 185 میلادی این سلسله پابرجا باقی میمونه.آشوکا نوه ی موریا مقتدرترین فرمانروای این پادشاهی میشه. آشوکا بعد از فتح کالینگا از شدت کشتار زیاد قلبش به درد میاد و یجورایی پشیمون میشه و بعد از اون حتی آزار به حیوانات رو هم ممنوع میکنه و جز پیروان دین بودایی میشه.
بعد از موریا، شمال هند به مدت ۳ قرن بین یونانیها، سکاها، پارت ها، و یوئهچیها دست به دست میچرخید. ولی در اوایل قرن مسیحیت قبایل کوشان یا یوئهچیها، در سرزمین های افغانستان امروزی، و بلوچستان و خوارزم قدرت میگیرن. بعدها، کانیشکا، بزرگترین فرمانروای کوشانیها، شمال هند رو هم به صورت کامل تحت تسلط کوشانیها در میاره و تبدیل به بخشی از تاریخ هند میشه.
پادشاهی گوپتاها
در سال ۲۴۱ میلادی، شاپور اول، پادشاه ساسانی، کوشانی ها رو مطیع خودش میکنه و در بقیه قرن سوم میلادی، شمال و شمال غرب هند تحت تسلط ساسانیان باقی میمونه، ولی کم کم با ظهور گوپتاها، این نواحی از سلطه ساسانیان خارج میشه.دومین سلسله ی هند بعد از موریا در سال 320میلادی ، پادشاهی گوپتاها است. این پادشاهی 230 سال بطول انجامید.معروف ترین پادشاه این سلسله (سمودرا گوپتا)است که بخاطر فتوحات زیادی که انجام داده لقب ناپلئون هند رو در تاریخ به خودش اختصاص داده.
گوپتاها، توسط هونهای سفید از بین میرن و سرزمین اونها تجزیه میشه، تا اینکه پادشاهی به نام هَرشا، شمال هند رو دوباره متحد میکنه و همزمان با او، در جنوب هم، پولَکِشین دوم، از سلسله چالوکیه به قدرت میرسه که جلوی پیشروی هَرشا به سمت جنوب رو میگیره. هر دوی این پادشاهان، با خسرو پرویز ساسانی همدوره بودند و با هم مراوداتی هم داشتند.بعد از مرگ هرشا شمال هند دوباره دچار آشفتگی و تجزیه میشه تا اینکه راجپوتها از نیمه دوم قرن هشتم میلادی، در سرزمینهای شمالی هند به قدرت میرسن.
هندوستان در دوره اسلام
از سال 998 میلادی سلطان محمود غزنوی به بهانه ی جهاد در برابر کفار بیش از 15 بار به شمال هند حمله میکنه، حملاتی که شاعران بزرگی مثل فرخی سیستانی بخاطر جنگ و نبرد با بت پرستان و فتوحات سلطان محمود شعرهای زیادی برایش گفتن البته که همین سالها در تاریخ هندوستان بعنوان کشتار و قتل و غارت مسلمان ها یاد میشه! در طول تاریخ، ما حوادث رو همیشه از اونطرفی که خودمون دوست داریم نگاه میکنیم!
اما نگاه کردن به حوادث از دید دو طرف درگیری و حتی از دید یه شخص سوم، نکاتی رو برای آدم روشن میکنه که تا قبل از اون اصلا بهشون توجهی نمیکرده.دو قرن بعد سلطان محمود کم کم تمام مناطقی که تصرف کرده بود از دست میره تا اینکه دوباره سلطان شهاب الدین محمدغوری از سلسله غوریان به شمال هندوستان حمله میکنه! و از اینجاست که کم کم چهره ی اسلام در هندوستان شناخته میشه؛ به این صورت که با مرگ شهاب الدین محمد غوری دوتن از همراهان اون که به شمال هند سفر کرده بودند و حکومت مستقلی رو در اونجا تشکیل میدن .
بین سالهای 1206 تا 1290میلادی (سلسله مملوکان یا سلاطین ممالیک )هند تشکیل میشه و غیاث الدین بلبن یکی از مقتدرترین پادشاهای این سلسله است از آثار بجا مانده از این دوران میتونیم به مناره قطب و مسجد قبه الاسلام اشاره کنیم. بعد از سلاطین ممالیک، چندین خاندان مسلمان، به نام های، خلیجه، تُغلُقیه، سادات و لودیه، در شمال هند، از ۱۲۹۰ تا ۱۵۲۶ میلادی یکی بعد از دیگری سلطنت کردن.
حکومت تُغلُقیان و حمله امیرتیمور گورکانی
در بین سالهای 1320 تا 1413 حکومت تغلقیان روی کار اومد و نامدارترین پادشاه این حکومت فیروزشاه بود که بسیار در ترویج اسلام متعصب بود و در نتیجه اقدامات اون مثل خراب کردن معابد هندوها و… خیلی از هندوها مسلمان شدند.اما حمله به هندوستان تمامی نداشت ! در سال 1398 باز هم به بهانه مبارزه با کفار به خاک هندوستان حمله میشه! اما اینبار توسط امیر تیمور گورکانی.
120 سال بعد از این حمله یعنی 1526 میلادی نوه ی امیر تیمور گورکانی به نام ظهیرالدین محمد بابر دوباره به هند حمله میکنه! و آخرین پادشاه طایفه لودی افغانی تبار (ابراهیم لودی ) رو شکست میده و حکومت مغولان هندوستان را پایه ریزی میکنه.پادشاهان گورکانی حدود ۳۵۰ سال بر هند حکومت میکنن که این دوره رو عصر تحول فرهنگی، و احیای ادب و فلسفه هند قدیم، و عصر شکوفایی و گسترش زبان و ادب و فرهنگ فارسی در هند می دونن.با این حجم حمله به هندوستان و تحت تاثیر قرار گرفتن فرهنگ و زبان مردم ،در زمان اکبرشاه، که بین سالهای 1556 تا 1605 ، زبان فارسی، زبان رسمی هندوستان شناخته میشه.
بعد از اکبرشاه، شواهد نشون میده اورنگ زیب اخرین پادشاه مقتدر هند است. که بعد از مرگش در سل 1707 کم کم اقتدار گورکانیان کم و کمتر میشه. و در نهایت نادرشاه در سال 1739 به هندوستان حمله میکنه و امپراتوری مغولی هند رو در جنگ کرنال شکست میده.
دوره تسلط و استیلای استعمار اروپایی
ادروه ی استثمار انگلیسی ها از سال 1800 اغاز و تا سال 1947 ادامه پیدا کرد.این استثمار از کجا و چگونه شروع شد؟در زمان پادشاهی اورنگ زیب (50سال ) بدلیل اقتدار در پادشاهی انگلیس ها نتونستن در هند حقوق و مزایایی رو کسب کنند اما بعد از مرگ اورنگ زیب(1707) کم کم از قدرت پادشاهی کم شد و طوری که در بین سالهای 1712 تا 1719، 4 نفر از خاندادن گورکانیان به سلطنت رسیدن و از اینجا بود که فعالیت شرکت هند شرقی آغاز شد.
در سال 1739 در زمان سلطنت محمدشاه شکست سنگینی از نادرشاه میخوره و تبعات زیادی هم برای گورکانیان بهمراه داشت. بعد از این دوران در بین سالهای 1745 تا 1751 در زمان پادشاهی شاه عالمگیر فعالیت های استعماری انگلیس و فرانسه افزایش پیدا میکنه بطوری که جنگ علنی رخ میده و حاکم بنگال رو شکست میدن و در نهایت نفوذ استعمارگران بر شمال شرقی هند رو شاهد هستیم. اما داستان به همینجا ختم نمیشه در سال 1760 انگلیسی ها فرانسوی هارو هم در خاک هند شکست میدن و یکه تازی های انگلیس رسما شروع میشه.
چهار سال بعد یعنی در سال 1764 شاه عالم دوم تلاش میکنه جلوی انگلیسی ها بایسته و جنگ معروف بکسر شکل میگیره اما پایان قشنگی نداشته و از انگلیس شکست میخورن ! این شکست تبعات سنگینی رو با خودش بهمراه داشت از جمله امضای قرار داد (الله اباد)؛ شاه عالم دوم مجبور میشه تسلیم خواسته های کمپانی هند شرقی بشه و و 47 سال سلطنت خودش رو بدون هیچ استقلالی در خفت و خواری بگذرونه.و اما شروع رسمی استعمار انگلیس زمانی آغاز میشه که تمام سرزمین های هند بجز (پنجاب و سند) به تصرف بریتانی ها در میاد و فوقع ماوقع…
حکم فرمانی و یکه تازی انگلیسی ها در هندوستان تمامی نداره؛ طوریکه در سال 1857 حتی زبان رسمی این کشور رو از فارسی به انگلیسی تغییر میدن!مردم هند که از این استثمار خسته شده بودن در سال 1857 شورشی رو علیه انگلیس انجام میدن اما بازهم داستان به خوبی تموم نمیشه. انگلیسی ها آخرین پادشاه گورکانی (بهادر شاه ) رو تبعید میکنند و پسرش رو هم به قتل میرسونن و اینجوری میشه که حکومت مغولی هند به اخر کار خودش میرسه.
به مرور زمان در سال 1877 دولت بریتانیا کمپانی هند شرقی رو هم منحل میکنه و رسما اعلام میکنه که شبه قاره هند جز متصرفات بریتانیای کبیر می باشد .