آرتور میلسپو
صحبت دربارهی رضا شاه همیشه واسمون یه چالش بوده؛ اون هم بخاطر اینکه دو قطبی شدیدی دربارهاش وجود داره. یه عهده بهش لعن و نفرین میفرستن و عدهای هم اونو پدر ایران نوین میدونن و میپرستنش.
بخاطر همین همیشه از ساختن ویدیو دربارهی ایشون و دورهی پهلوی شونه خالی میکردیم. چون بزگترین چالش واسمون پیدا کردن یک منبع بی طرف بود و میدونید که معمولا تاریخ رو فاتحان مینویسن و بیشتر مواقع، حکومتی که پیروز میشه، درباره حکومت قبل خودش نقاط ضعفها رو بیشتر نمایان میکنه؛ مثلِ همون کاری که پهلوی با قاجار کرد. و حتی بعد از انقلاب، خودمون با سلسلهی پهلوی کردیم.
ما هم بخاطرِ همین پیدا کردنِ چالشِ منابع بی طرف، زیاد به این دوره نپرداخته بودیم؛ اما حالا دیگه کمکم میخوایم وارد این دوره بشیم؛ و تصمیمی که داریم اینه که از دریچهی نگاه خارجی ها به اون دوره نگاه کنیم. پس تلاش کردیم تا بگردیم و کتابهایی رو پیدا کنیم که نویسندههای خارجی دربارهی اون دوران نوشته باشن. نویسندههایی که ذینفع نباشن و از خوب و بد گفتن و یا به عبارتی تغییر حقایق، سودی نصیبشون نشه. بعد از کلی جستجو، کسیو پیدا کردیم که دوتا کتاب از حضورش در ایران داره. کتابهایی که دید خیلی خوبی از ایران اون دوره میده. کتابهایی که نتیجهی چندسال زندگی یک آمریکایی در ایران توی دورهی رضاشاهه.
کسی که دوبار اومده بود تا به ایران در امور مالیه کمک کنه و یه سرو سامونی به امور مالی یا اقتصاد ایران بده. کسی که هم ابتدای دورهی رضاشاه رو دیده بود و هم اوایل دورهی بعد رضاشاه، یعنی زمانیکه رضا شاه در تبعید بود. کسی که با وزیر وزرا هم در ارتباط بود و به خوبی میتونست شرایط ایران و دولتش رو درک کنه. فکر میکنم شرحی که آرتور میلسپویِ آمریکایی، یعنی همین کسی که میخوایم از نگاهِ اون به ایران دورهی رضا شاه یا بهتر بگم، به خود رضاشاه نگاه کنیم؛ خیلی میتونه بهمون کمک کنه تا درک درست تری از خدمات و کوتاهیهای رضاشاه یا به قولِ عدهی دیگهای، رضاخان داشته باشیم.
آرتور میلسپو، حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی، گفتیم که دوبار به ایران اومد؛ یکبار بین سالهای۱۳۰۱ خورشیدی تا ۱۳۰۶ که میشه معادل با ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۸ میلادی، و یکبار دیگه بین ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۳ یا به عبارتی ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴. اون بعد از هر بار سفر، شرح کاملی از ماموریتش رو مینویسه؛ بعد از ماموریت اولش کتابِ “ماموریتِ آمریکایی ها در ایران” رو مینویسه و بعد از ماموریت دومش، کتابِ “آمریکاییها در ایران” رو مینویسه که خوشبختانه ترجمهی هر دو کتاب هم به فارسی وجود داره.
اما واسه اینکه بهتر صحبتهای میلسپو رو درک کنیم، باید کمی از شرایط ایران و جهان تو اون دورهها بدونیم. پس اول بریم سر وقتِ ۵ سال اول حضورش یعنی سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۶ خورشیدی.گفتیم که ۱۳۰۱ خورشیدی، میشه ۱۹۲۲ میلادی یعنی ۴_۵ سال بعد از جنگ جهانی اول. یعنی هنوز توی اون دوره، رسما حکومت دستِ قاجارها بود، وضعیت ایران آشفته بود و از لحاظ اقتصادی و سیاسی هرج و مرج زیادی وجود داشت.
اون اوایل رضا شاه مدتی وزیر جنگ بود و بعد تو سالِ ۱۳۰۲ به نخست وزیری هم رسید. بعد با کمک یارانش، مثلِ علی اکبر داور و تیمورتاش که قبلا دربارهشون صحبت کردیم؛ توی سال ۱۳۰۴ بعنوان شاهِ ایران سوگند میخوره و بعدهم تو اردیبهشت ۱۳۰۵ رسما تاجگذاری میکنه. یعنی میلسپوی آمریکایی، تقریبا یکسالِ اول پادشاهیِ رضاشاه رو میبینه و بعد ماموریتش به پایان میرسه و از ایران خارج میشه. اما درحقیقت، این پایانِ کارِ میلسپو تو ایران نبود.
اون تقریبا ۱۵ ساِ دیگه دوباره به ایران برمیگرده. یعنی درست وسطِ جنگِ جهانی دوم؛ سالهایی که فضا برای نقدِ کارهایِ شاهِ قبلی، یعنی رضاشاه باز شده بود و میشد راحتتر اقدامات اونو نقد کرد. راستش قصد نداریم تو این قسمت جزئیات این دو کتاب رو بگیم؛ چون هم ویدیو بسیار طولانی میشه و هم مباحثِ متفرقه زیاد میشه. پس مثلِ همیشه میگیم که این ویدیوی خلاصه جایگزین خوبی برای خودِ کتابها نیست. اما بازهم اگه حوصلهی خوندن کتابها رو ندارید؛ دکتر محمد فاضلی در پادکست دغدغه ایران، توی چهارتا قسمت یکساعته دربارهی این دوتا کتاب صحبت کردن که لینکِ پادکست ایشون رو تویِ توضیحات قرار میدم تا اگه جزئیات بیشتری نیاز داشتید به اون پادکست ها گوش بدید.
گفتیم وقتی میلسپو تو سفرِ اولش واردِ ایران میشه، کشور اصلا وضعیت خوبی نداشت. سیستم زراعت به قولِ میلسپو شبیه سیستم زراعت در قرون وسطا بود! بجز تریاک و خشکبار، محصولِ عمدهی صادراتیِ دیگهای وجود نداشت؛ جنگ جهانی اول تولیدات ابریشم ایران رو ۹۰ درصد کم کرده بود و صادرات پنبه هم بسیار ناچیز شده بود؛ وضعیت حمل و نقلِ کشور داغون بود و هیچ نشانهای از صنعتی بودنِ ایران هم به چشم نمیخورد. از اونجاییکه میلسپو اومده بود وضع اقتصادی رو سرو سامون بده؛ بیشتر نگاهش و توضیحاتش به این مبحث بود و بطورِ خلاصه حرفِ اصلیش این بود: ایران اون دوره مشکلاتِ زیادی داشت که باید حل میشدن و میلسپو عقیده داشت که میشه خیلی از مشکلات در بخشِ مالیه رو حلشون کرد.
اما واسه اینکه شرایط آشفتهی ایران رو بهتر متوجه بشیم؛ دوتا نقلِ قول رو از اون دوران بگیم: با ورود میلسپو به ایران، یک روزنامه تو تهران، خطاب به میلسپو مینویسه که: شما آخرین پزشکی هستید که به بالین مریضی مشرف به موت آمده اید؛ اگر موفق نشوید مریض میمیرد! وگرنه زنده خواهد ماند.اما جالبتر از این جمله اینه: وقتی میلسپو میخواست به ایران بیاد تویِ مسیرش، در پاریس، میره پیش احمدشاهِ قاجار که رفته بوده سفر فرنگ، همونجا احمدشاه به صراحت به میلسپو میگه که: جناب دکتر میلسپو، شما آخرین امید ایران هستید. یعنی شاه ایران هم یک نفر دیگه رو آخرین امید ایران میدونست. خلاصه این جملات میتونه حس و حالِ فضای ایران و میزانِ انتظارات از میلسپو رو نشون بده و نشون بده که انتظار میره میلسپو تو ایران شقالقمر کنه.
میلسپو بعد از ورود به ایران و بعد از مدتی کار توی این کشور، متوجه میشه که کارِ سختی تو ایران داره؛ چون گفتم که اون اومده بود تا نظام مالیه رو سروسامون بده، اما خیلی ها در برابر اطاعت از نظامِ مالیهی منظم و نظم دار مقاومت میکنن، و آمار و اطلاعات هم خیلی ناقص و نایاب بوده. جالبه میلسپو میگه: ما، یعنی همون هیئت همراهِ آمریکاییاش؛ بعد از کوشش و تلاشِ فراوان بالاخره نتونستیم جز مقداری اطلاعاتِ عمومی و گزارشاتی نادرست دربارهی امور مالیِ ایران مطلبی پیدا کنیم. بعدا با همه اطلاعاتِ ناقصی که داشتیم؛ مشاهده کردیم که وزیرِ مالیهی ایران هم چیزی بیشتر از ما نمیداند.
فکر کنم دربارهی این جمله چیزی نگم بهتره! ولی یه نکتهی دیگه رو هم بهتره بدونیم؛ تقریبا ۱۵ سال قبلتر از میلسپو، مورگان شوسترِ آمریکایی هم به ایران اومده بود و اونم قصد داشت که نظام مالی رو اصلاح کنه و در نهایت به دلایلی بعد از ۸ ماه از ایران خارج میشه و اجازه نمیدن که به کارش ادامه بده. یکی از مشکلاتی که شوستر داشت؛ این بود که حکومتِ مرکزی، قدرتِ چندانی در خارج از پایتخت نداشت و حتی شوستر برایِ گرفتنِ مالیات از ایلات و مناطقِ دورتر از مرکز دچار مشکل بود. اما تو دورهی میلسپو، رضا خان تونسته بود قدرت و اقتدار مرکزی رو تا حدودی بیشتر کنه.
رضاخانی که بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ وارد سیاست ایران میشه و با ورود میلسپو به ایران بهش میگه که مایله تا از قدرتِ نیرویِ نظامی برای پشتیبانی از برنامه اصلاحات مالیِ کشور استفاده کنه. چه زمانی این حرفها زده میشه؟ وقتی که رضاخان وزیرِ جنگ بود و نیروهای نظامی رو در اختیار داشت؛ ولی توصیفی که میلسپو از اون دوران و شخصِ رضاخان داشت خیلی جالبه! میلسپو میگه: شرایط جغرافیایی، سلسله کوهها و صحراها، و مشکلات حمل و نقلی در ایران، باعث میشد تا نفوذ سیاسیِ دولت مرکزی در سراسر کشور به وجود نیاد و مملکت بصورت ملوک الطوایفی اداره بشه؛ یعنی تو هر منطقهای یک شخص یا یک ایل حکومت اون منطقه رو داشته باشه و یک نظم و قانون سرتاسری عملا توی کشور وجود نداشته باشه.
میلسپو میگه که رضاخان تو چنین وضعیتی ظهور میکنه و شروع میکنه به گسترش قدرت مرکزی در سرتاسرِ کشور. خلعِ سلاح کردهای آذربایجان، گسترش قدرت مرکزی تا خوزستان و خلع سلاح عشایر قشقایی و بختیاری و ترکمن از جمله کارهایی بود که رضاخان برای تثبیت قدرت مرکزیِ دولت انجام داد. کارهایی که خیلیهاشون رو قبل از شاه شدنش انجام داده بود.
میلسپو دربارهی رضاخان مینویسه که: او تنها شخصیتی در مملکت بوده که به جای تکیه بر پایههای لرزانِ سیاست و طفره رفتن و محافظه کاری، معتقد به استحکام زیر بنایی و استقامت و ثبات رای بوده. در ادامه هم میگه که رضاخان علاوه بر پشتیبانی نظامی، از حمایت کاملِ مردم هم برخورداره و میتونه بعنوانِ یک سمبل طبیعی برای ایجادِ وحدت ملی و ملی گرایی محسوب بشه.
البته برای دلیل این محبوبیت رضاخان هم میشه به شرایط اون موقع اشاره کرد؛ شرایط آشفتهای که بعد از انقلاب مشروطه در کشور به وجود اومده بود و نا امنی و هرج و مرجی که وجود داشت باعث شد تا از آمدنِ رضاخان توسط مردم استقبال بشه. بطور خلاصه بخوایم بگیم؛ میلسپو مینویسه: ثبات و نظمی که در حال حاضر در ایران وجود دارد مرهونِ رضاخانِ پهلویست و او با پیریزی محکمی مشغول بازسازی و تجدید حیات ملت میباشد تا با افزایش احساساتِ میهن پرستی در مردم بتواند آنان را در امور سازندگی اقتصادی، فرهنگی و بهداشتی به فعالیت وا دارد و به آرزوهای ملت جامهی عمل بپوشاند.
تا به اینجای کار میلسپو از حمایت کامل رضاخان از تغییر و اصلاحات امور مالی میگه؛ اما بعدش اضافه میکنه، وقتی که رضاخان نخست وزیر میشه؛ دیگه اون حمایت کامل رو نداره. میگه حالا که خودش نخست وزیر شده دیگه دوست نداشت اصلاحاتی که مردم رو ناراضی میکرد اتفاق بیفته؛ چون ترکشهای نارضایتی مردم در وهله اول به سمت نخست وزیر پرتاب میشد و رضاخان اینو دوست نداشت. ولی با این حال هنوز با هیئت آمریکایی ها همراهی و همکاری داشت. اون حتی قبل از اینکه شاه بشه قراردادِ میلسپو و هیئت همراهش رو تایید میکنه. میلسپویی که قرار دادِ ۵ ساله با دولت ایران داشت. اما طرفین این حق رو داشتن تا بعد از سه سال اگه رضایت ندارن؛ قرارداد رو فسخ کنن که بعد از سه سال، دولت ایران قرارداد میلسپو رو برای دوسالِ دیگه تمدید میکنه و میلسپو بعد از این تمدید برای یک مدتی میره آمریکا و دوباره برمیگرده برایِ ادامهی قرار داد.
بعضی ها عقیده دارن اون توصیفاتی که میلسپو از رضاخان داشته؛ بخاطر اینه که میدونسته دوباره باید برگرده ایران و باید هوایِ رضاخان رو داشته باشه و بخاطر همین چنین تصویر مدحگونهای از رضاخانِ نخست وزیر میسازه. گفتیم که میلسپو کارها و فعالیتهای میهنپرستانه و ملیگرایانه رضاخان رو توی این کتاب توصیف میکنه و از حمایت همهجانبه او برای اصلاح امور مالی و مشکلات کشور میشه. به هر حال این روایتی از رضاخانِ دورهی اولِ کاریه میلسپویه. اما وقتی ماموریتش تموم میشه و دوباره بعد از ۱۵ سال برمیگرده ایران، این روایت تا حدی تغییر میکنه.
قبل از اینکه بخواهیم روایت دوم میلسپو از رضاخان رو بگیم؛ حواستون باشه که ما تویِ این ویدئو صحبت چندانی از نحوهی اجرای ماموریت میلسپو و مشکلاتش نکردیم و اینکه نظرِ بقیه کشورها مثلِ انگلستان و روسیه دربارهی حضور مستشاران آمریکایی در ایران چی بود رو هم نگفتیم و اصلا به این موضوع هم نمیپردازیم که چرا ایران از آمریکا متشار و مشاور استخدام کرده! خلاصه اینکه این مساله، یعنی حضور میلسپو در ایران رو میشه از زوایای مختلفی بررسی کرد که ما تمرکزمون رو گذاشتیم رویِ نظرات خودِ میلسپو رویِ شخصِ رضاخان و کارهایی که اون انجام داده.
تمام توضیحاتی که تا اینجا گفتیم مربوط به دوره حضور اول میلسپو در ایران بود؛ دوره ای که به گفته خود میلسپو، اگه رضاخان و حمایت های اون نبود. میلسپو نمیتونست کارهایی که بهش سپرده شده بودن رو انجام بده. اما توی دوره دوم، میلسپو دوباره تو دی ماه ۱۳۲۱ در میان جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، بعنوان رئیس کل دارائی استخدام میشه و همراه ۶۰ کارشناس آمریکایی به ایران میاد. دکتر میلسپو تو این دوره هم وظایف اجرایی بسیار زیادی داشت که این وظایف بر اساس قانون و مجلس به او تفویض شده بودن و اجرای همین وظایف بود که دشمن های زیادی رو هم علیه او بوجود آورد.
این دشمنی ها تا جایی پیش رفت که مجلس قبل از پایان دوره قرار داد، اختیارات دکتر میلسپور و لغو و اونو مجبور به استعفا کرد. میلسپویی که ۱۵ سال پیرتر و کم حوصله تر هم شده بود و شدیدا به قانون پایبند بود. تو این دوره دوم حضور، درگیری های زیادی با هیئت وزیران و مجلس و بزرگان کشور داشت. حتی بارها کار به پرخاشگری و مشاجره میرسه. در نهایت وقتی از ایران خارج میشه کتاب دوم خودش به نام آمریکایی ها در ایران رو مینویسه. کتابی که توی اون خلاصه ای از تاریخ ایران رو هم بخوبی مینویسه و نکاتی رو بیان میکنه که واقعا واسم جذاب بودن. اما گفتیم چون موضوع این ویدیو رضاشاه از دید میلسپو ، فقط همین موضوع رو دنبال میکنیم.
توی این کتاب توصیفات میلسپو از رضاشاه کاملا تغییر میکنه و برخلاف کتاب قبلی، سخت گیرانه تر و بی رحمانه تر دربارهی رضاشاه مینویسه. اجازه بدید یک پاراگراف رو بدون کم و کاست از روی کتاب بخونیم و بقیهاش رو بطور خلاصه بگیم
اما میلسپو هر جا از رضاشاه انتقاد میکرد، کنارش یک ویژگی خوبش رو هم میگفت؛ یعنی رضاشاه رو سیاه و سفید نمیدید و همه کارها و اخلاقش رو کنار همه قرار میداد. مثلا در ادامه همین پاراگرافی که خوندیم؛ اولش میگه موجودی با غریزههای بدوی بی رحم و بی اعتماد به قانون؛ بعد در ادامه میگه؛(از صمیم قلب و عمیقا از وضع نابسامان کشورش تکان خورده بود. یعنی میگه با اینکه دیکتاتور بود، اما فقط به فکر خودش نبود و اومده بود که وضعیت نابسامان رو اصلاح کنه. سعی کرد دستِ اجنبی هارو از ایران قطع کنه.
اما باز وقتی جلوتر میریم؛ از تلاش رضاشاه برای صنعتی کردن و تجارتی کردن ایران میگه؛ از کارخونجات، مدارس، ساختمونهای تازه، بیمارستان ها و موزه ها و پروژه های بزرگ که برای پیشرفت و توسعه ایران انجام داده بود میگه اما کنارش هم میگه که؛ بخش زیادی از زمین های کشاورزی مازندران تحت مالکیت او بود و بیش از ۲۰ میلیون دلار در حسابهای شخصی اش پول داشت. میلسپو میگه که در رژیم او، بودجه کل کشور، بودجه شهرداری ها و بودجه های خصوصی باهم مخلوط میشدن و هیچ شفافیتی برای مسائل مالی وجود نداشت.
سیاست های مالیاتی رضاشاه، هزینهی زندگی رو مخصوصا برای طبقهی فقیر بیشتر کرد؛ مالکان عمده رو از پرداخت مالیات مستقیم معاف کرد و طبقهی جدید سرمایه دارها رو ثروتمند تر کرد. تورم، مالیاتهای سنگینِ بی مورد و گاهی حتی خنده دار، سطح زندگی توده مردم رو پایین تر آورده بود. میلسپو از علاقهی رضاشاه برای ساختن ساختمان های مختلفی صحبت میکنه و میگه ساختمان برای رضاشاه دیگه یک وسیله نبود بلکه تبدیل به هدف شده بود.
تعداد این ساختمان ها اینقدر زیادن که میلسپو یه جایی از کتاب میگه: اینکه رضاشاه چگونه توانست در این مدت کوتاه این همه ساختمان بنا کند؛ یکی از اسرار او به شمار میرود. اما در ادامه میلسپو بعضی از اقدامات رضاشاه رو فراموش نشدنی میگه: تسهیل و پیشرفت حمل و نقلِ کشور و تکمیل راه آهن سراسری رو از همون اقدامات خیره کننده رضا شاه میخونه. راه آهن ایران رو یکی از برجسته ترین شاهکارهای مهندسی جهان میدونه که باهمت رضاشاه ساخته میشه. در واقع اگه بخوایم تمام ویژگی هایی که میلسپو از رضاشاه میگه رو توضیح بدیم وقتِ ویدئو خیلی طولانی میشه؛ اما بهتره چندتا نمونه دیگه رو همه باهم مرور کنیم و اگه به این ویدئو علاقمند شدید، خودتون کتاب رو کامل بخونید.
میلسپو میگه در زمینهی بهداشت، رضاشاه کار خودش رو با ساختِ بیمارستان ها شروع کرد ولی متاسفانه بحث پیشگیری و بهداشت جامعه رو نادید گرفت. یعنی تو هیچ شهری، لوله کشی آب نساخت و در نتیجه خوردنیها و آشامیدنی ها همچنان آلوده موند. رضاشاه به آموزش علاقمند بود و از تعداد بیسوادان کم کرد و پیشرفت های آموزشی خوبی رو به وجود آورد اما در موردِ کشاورزی، هیچ کدوم از فعالیت های بزرگ سازندگی رضاشاه مربوط به طرح های بزرگ آبیاری نبودن. رضاشاه کشاورزان رو که اکثریت جمعیت ایران بودن رو استثمار کرده بود و زیاد به فکر معاش این قشر از جامعه نبود.
ولی با همه این اوصاف، یک تشبیه جالبی از رضا شاه داره، اون میگه: اگه پهلوی بیشتر شبیه جورج واشنگتن بود و نقش محدود تری رو بازی میکرد؛ احتمالا دولت و مردم خیلی از کارها رو خودشون انجام میدادن و کشور هم در دراز مدت پیشرفت های واقعی تری میکرد. با این وجود اگه کسی تمام برنامه های چندسال رو ارزیابی کنه، معلوم میشه که زیانبخشترین کاستیهای رضاشاه در وسایلی بود که بکار میبرد، یعنی؛ دیکتاتوری، فساد و ترور…
میلسپو میگه که رضاشاه قانون اساسی رو لغو نکرد، پارلمان رو تعطیل نکرد و هیئت وزیران رو هم منحل نکرد، اما در عمل به کلی برخلاف روح قانون اساسی عمل و خیلی از موارد اونو نقض میکرد. انتخابات انجام میشد؛ ولی شاه بر اون نظارت داشت. پارلمانِ دست نشانده، ترسو و فاسد قوانین رو طبق خواست رضاشاه تصویب میکرد. آزادی مطبوعات و آزادی بیان رو گرفته بود و از ترور برای رسیدن به مقاصدش استفاده میکرد.
دربارهی این جملهش، یعنی همین ترورها هم اینجوری توضیح میده که: به من گفتند که بسیاری از رجال و شخصیتها در زندان مسموم یا با آمپول هوا کشته شدند. افرادی مثلِ فیروز، تیمورتاش و سردار اسعد بختیاری.
یادتونه که درباره علیاکبر داور یه ویدئو کامل ساختیم؟ میلسپو، داور رو یه فرد بسیار لایقی میدونست که در نهایت خودکشی میکنه. راستش اینکه قطعات پازل تاریخ کنار هم قرار میگیرن واسه ما خیلی جالبه، اینکه قبلا درباره علیکابر داور خوندیم و حالا دوباره یکنفر دیگه، از یک زاویه دیگه بهش نگاه میکنه، واسمون خیلی جذاب میشه. بگذریم، با گذشت زمان و کنار گذاشته شدن مشاوران خوب، اطراف شاه رو افراد بی خاصیت پر کردن و شاه به هر رذالتی پاداش و هر فضیلتی رو مجازات داد.
درمجموع، کتابهای آرتور میلسپو دید خوبی از ایران بین سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۲۳ میده؛ میلسپو وقایع مهمی رو توی ایران شاهد بود؛ نهضت جمهوری خواهی، امتیاز نفت شمال و سرکوبی شیخ خزعل در خوزستان از همون وقایعی هستن که میلسپو، کم و بیش درباره شون صحبت کرده؛ بجز اینها آمار و ارقام جالبی هم توی جای جایِ کتاب وجود داره که واسه کسی که علاقه به تاریخ داره، میتونه واقعا جذاب باشه. اما خود میلسپو، تقریبا ۱۱ سال بعد از اینکه از ایران میره تو سال ۱۹۵۵ و در سن ۷۲ سالگی میمیره و کتابهای ارزشمندی از خودش بجا میذاره. باز هم میگم موضوعات واقعا جذاب زیادی توی هر دوکتاب مطرح شدن که در ویدئوهایی جداگانه به اونا هم خواهیم پرداخت و این قسمت رو اختصاص دادیم به رضاشاه از نگاه آرتور میلسپو.
طبق معمول منابع رو هم در انتهای ویدئو و هم در بخش توضیحات قرار میدیم. Pdf کتاب ماموریت آمریکاییها در ایران رو توی کانال تلگرام به آدرس thegateofhistory قرار میدیم تا اگه دوس داشتید از اون استفاده کنید. نکتهی جالب این فایل اینه که انتشارات پیام، اونو تو سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی منتشر کرده که میشه ۱۳۵۶ خورشیدی