کلیسای کاتولیک
همین ابتدای بهتره که درباره عقاید مسیحیها یا اشتراکات تمام فرقههای اونها یک سری نکات را اشاره کنیم،اما از آنجایی که نه ما متخصص این حوزهایم، و نه تسلط کافی به این حوزه داریم، بر اساس منابع فقط یک اشاراتی خواهیم داشت.اولین نکتهای که باید بگیم، اینه که، همه مسیحیها، به یک خدا ایمان دارند، که خودش رو در تثلیث معرفی کرده، یعنی همون پدر، پسر و روح القُدُس.
-همه مسیحیها ایمان دارن که خدا در عیسی مسیح، جسم پوشیده و ذات الهی و ذات انسانی با هم در یک جسم جمع شدند.
-همه مسیحیها اعتقاد دارند که مسیح خودش را برای گناهان بشر فدا کرده،
-همه مسیحیها به کتاب مقدس، عهد جدید و عهد عتیق عقیده دارند و این اشتراکات کلی بین همه شاخههای مسیحیت وجود داره، پس اساس و ریشه و اعتقاد بنیادین -همه شاخهها و فرقههای مختلف، یکیه. اما در طول زمان کمکم اختلاف نظرهایی به وجود آمد که باعث شد تا شاخههای مختلفی به وجود بیاد.
این اختلاف به وجود آمده، یا بهتر بگیم فرقههای مسیحیت رو توی سه تا زیر شاخه بزرگ تقسیم می کنند؛ مسیحیان کاتولیک، مسیحیان ارتدوکس و مسیحیان پروتستاناما نکته جالب اینه که توی دنیای مسیحیت، هرکدوم از این انشعابات رو اینجوری صدا میزنند: مثلا میگن کلیسای کاتولیک، یا کلیسای ارتودوکس، که منظور همون شاخه یا فرقه است.
ما کلیات اعتقادات مسیحیت را گفتیم، اما نباید این نکته را فراموش کنید که در تاریخ کلیسا، بحثهای زیادی بوده و هنوز هم هست؛درباره تثلیث، درباره نجات، درباره تفسیر کتاب مقدس، حتی درباره خود کلیسا، درباره روح القدس، درباره ذات انسانی یا ذات الهی در عیسی مسیح که یک عده انسانیت اونو انکار کردن، یه عده اُلُوهیت یا بعد خدایی اونو انکار کردن و یه عده هم درباره این رابطه الوهیت و انسانیت اون صحبت هایی کردند و نظریههایی دادن.
پس این بحثها همونطور که در بین بقیه ادیان بوده در مسیحیت هم هست.مثلا در اسلام هم دوتا مذهب شیعه و سنی داریم که باز خود همینها هم زیر شاخههایی دارن و این داستان در مسیحیت هم وجود داره و جالب همه هم با اعتقاد کامل خودشون رو حق میدونن و بقیه رو تکفیر می کنند.
چرا مسیحیت چندصد فرقه شد؟
میدونیم که مبدا تاریخ میلادی رو، تولد عیسی مسیح میدونن.پس یه چیزی حدود ۲۰۲۲ سال قبل حضرت عیسی به دنیا میاد و در سال ۳۳ میلادی هم به صلیب کشیده میشه.اوایل دین مسیحیت مخالفان زیادی داشته و پیروان اونو آزار می دادند تا اینکه بالاخره حکومت ارمنستان در سال ۳۰۱ میلادی به عنوان اولین حکومت این دین را به رسمیت میشناسه و بعد از اون هم امپراتوری روم در سال ۳۱۳ میلادی مسیحیت را دین رسمی اعلام میکنه.
توی همه اون دوران و حتی قرنهای بعد از اون، کلیسا یک کلیسا بود یعنی تمام کلیساها متحد بودند و هیچ شاخه و فرقه جدایی وجود نداشت.تا اینکه تو قرن یازدهم، یا دقیق تر بگم تو سال ۱۰۵۴ میلادیرسماً کلیسا یا مسیحیت دوشاخه میشه. شاخه کاتولیک و شاخه ارتودوکسیا میتونیم اینجوری هم بگیم، کلیسا به دوشاخه غرب و شرق تقسیم میشه.
پس در هزار سال اول تاریخ کلیسا، یک کلیسا و یک بدنه هست، اما چه اتفاقی میوفته که تو سال ۱۰۵۴ مسیحیت رسما دوشاخه میشه؟پیدایش فرقه ارتودوکس قبل از اینکه ریشه اعتقادی داشته باشه، منشا جغرافیایی و سیاسی داره، و آنطور که گفته میشه در سال ۱۰۵۴ منشعب شد، نیست.قبل از اون سال، اختلافات و درگیریهایی بین کلیسای شرق و غرب وجود داشت اما این اختلافات بالاخره توی سال ۱۰۵۴ میلادی رسما باعث جدایی میشه و هر طرف، کلیسای مقابل رو طرد شده اعلام میکنه و خودش رو مستقل میدونه و این جدایی اعلام میشه.
حالا دیگه فک کنم میتونیم کمی وارد جزئیات بشیم.وقتی امپراتوری روم به شرقی و غربی تجزیه شد، کلیسای رم مرکز بخش غربی مسیحیت بود و اعتقاد داشت که رهبری تمام اسقفهای جهان باید به عهده کلیسای رم باشه.
اما مسیحیت شرقی هم که مهمترین کلیسای اون کلیسای قسطنطنیه یا استانبول امروزی بود عقیده داشت که پنج مرکز مهم مسیحیت، یعنی اورشلیم، انطاکیه، رم، اسکندریه و قسطنطنیه از نظر اعتبار و اقتدار با هم برابرند و نظر هیچ کدوم ارجحیتی نداره و این قضیه آغاز داستان اختلاف کلیساها شد.اما حالا چرا کلیسای رم اینقدر روی این مسئله تاکید داشت؟
میگن پایه کلیسای رم به دست پتروس یکی از حواریون حضرت عیسی بوده و پُلوس رسول هم که از مبلغای بزرگ مسیحیته، مدتی در این کلیسا رهبر بوده.
پس بخاطر همین، کلیسای رم کمکم ارزش بالاتری پیدا کرد و اسقف اعظم این کلیسا رو برای احترام پاپ به معنی پدر میگفتن و در اختلافات بین کلیساها، بقیه اسقفها از نظر پاپ پیروی میکردند و این برتری پاپ و کلیسای رم کمکم بین اسقفها جا افتاد.
اما انتقال پایتخت از رم به قسطنطنیه در سال ۳۳۰ میلادی، این توازن قدرت رو به هم میزنه و مسیر جدایی کلیسای غرب و شرق هم از جهت سیاسی و هم از نظر مذهبی رو هموار میکنه.بعد از اون، در اواخر قرن پنجم امپراطوری روم در غرب سقوط کرد که در نتیجه اون، این جدایی کامل شد.
کلیسای شرقی تحت حاکمیت شخص امپراتور بود، اما در غرب به خاطر نبود قدرت سیاسی، پاپ تبدیل به رهبر سیاسی و مذهبی شد و از همین جا هر دو کلیسا دیدگاه های متفاوتی درباره قدرت سیاسی پیدا کردند.
با انتقال پایتخت، کلیسای بیزانس یا همون کلیسای شرقی، در مقابل کلیسای رم اهمیت زیادی پیدا کرد و دم از استقلال و بی نیازی از پاپ میزد.امپراتور هم از اسقفهای بیزانس حمایت میکرد. به خاطر همین رقابت، به اسقفهای شهرهای شرق هم لقب پاتریارک یا پاتریارخ به معنی پدر قوم که یک کلمه یونانیه داده شد، که این لقب در مقابل لقب پاپ کلیسای رم بود.
این اختلاف و مبارزات به قرون بعدی هم راه پیدا کرد و اختلافی که به خاطر مسائل جغرافیایی و سیاسی بود، کمکم به مسائل اعتقادی و آموزههای مذهبی هم کشیده شد.طی این سالها، یعنی تا قبل ۱۰۵۴ میلادی که به طور رسمی از هم جدا شدن، بارها با هم دیگه در تضاد بودن و بارها همدیگر را تکفیر کردند و طرف مقابل را از دین خارج شده اعلام کردند. تا درنهایت عملا از هم جدا شدن.
در نتیجه این جدایی، کلیسای رم یا کلیسای غرب رو کلیسای کاتولیک ، و کلیسای شرق رو ارتودوکس گفتند و از این نقطه به بعد کاتولیک و ارتدوکس کاملاً و رسما از هم جدا شدند.کاتولیک هم به معنای جامع و عامه حرف این گروه اینه که مذهب ما جهانیه و مسیحیت در همه جهان منتشر میشه و کلمه ارتودوکس هم به معنی عقیده درست یا دین درست و صحیح میشه و اینها هم میگن، دین ما درسته و ما اصل مسیحیت هستیم و توی دینمون بدعت وجود نداره. و این اختلافی که الان وجود داره، از همون ابتدا کمکم رشد کرد تا به اینجا رسید.
اما این مسائلی که گفتیم، تنها دلیل جدایی نبودن و میتونیم این دلایل را به صورت تیتر وار اینجوری بهش اشاره کنیم:اولین عامل اختلاف که گفتیم همون بحث رقابتهای سیاسیه و عامل دوم رقابت اسقفهای رم و قسطنطنیه بود که امروزه هم هنوز این رقابت ها وجود داره.
اما یه عامل اختلاف دیگه بین ارتودوکسها و کاتولیکها، استفاده از تصاویر و مجسمههای قدیسین در کلیساهاست که این هم ریشه تاریخی داره و به نظرم داستانش جالبه.
وقتی مسلمانها تو قرن هفت میلادی سرزمین هایی از امپراتور روم را تصرف میکنند، تعاملات مسلمانها و مسیحیان زیاد میشه.امپراتور روم شرقی هم وقتی میبینه که مسلمانها و بعضی از مسیحیان به کلیسا اعتراض میکنند که شما تصاویر و مجسمهها را توی کلیسا میپرستین و این خود بت پرستی، دستور میده که زانو زدن در برابر تمثال ها و تصاویر ممنوعه و به جز صلیب، هرگونه تصویر و مجسمهای باید از کلیسا خارج بشه.
امپراتور توی کلیسای شرق این عمل را انجام داد اما در غرب، به خاطر دوری، این دستور اجرا نشد و پاپ هم اونو عملی نکرد و در عوض فتوایی بر تکفیر امپراطور صادر کرد.
امپراطور هم برای تنبیه پاپ، ناحیه سیسیل در جنوب ایتالیا را از حکومت پاپ خارج کرد و به پاتریارک یونان داد.
اما به جز این موارد، تفاوت فرهنگ و زبان هم گام بعدی این جدایی و اختلاف بود.زبان کلیسای شرق یونانی و زبان کلیسای غرب لاتین بود.
کلیسای شرق توی فضای افلاطونی و فلسفه و عرفانی بود، در حالی که کلیسای غرب توی چهارچوب تفکرات قانون روم قرار داشت که از زبان لاتین استفاده میکردند، و چون این دو تا فرهنگ و زبان با هم فرق می کردند برخوردشون با موضوعات الهیاتی هم متفاوت بود.این تفاوتهای فرهنگ و زبان، همچنین روی تفسیرهاشون از مسائل دینی و اعتقادی هم تاثیر میگذاشت و تفسیرهاشون هم با هم فرق داشت.
اختلافات ظاهر شده پس از جدایی ارتدوکس و کاتولیکبا جدا شدن این دو کلیسا از هم، حتی شکل ساختمانهای کلیسا هاشون هم تغییر کرد، به طوری که از بیرون کلیسا هم، شرقی یا غربی بودن اون مشخص میشه. البته از نگاه اهل فن، چون از نظر من که ساختمان همه کلیساها شبیه به هم و در عین حال جذابن.
اما به جز ظاهر کلیسا، ظاهر کشیشان هم متفاوته، در کلیسای کاتولیک، کشیشها صورت خودشون رو میتراشن اما در کلیسای شرق کشیشها اجازه تراشیدن ریش را ندارند.یا اینکه توی کلیسای شرق کشیش هایی که مقامی کمتر از اسقف دارن، میتونن ازدواج کنن. اما در کلیسای کاتولیکها کشیشها و روحانیون از بین افراد مجرد انتخاب میشه و مجاز به ازدواج نیستن.
خلاصه اینکه اختلافات جزئی و ظاهری زیادی بین این دو گروه وجود داره، ولی شاید تفاوت عمده ارتدوکس و کاتولیک رو این بدونیم که، کلیسای ارتودوکس منبع و ماخذ اصول اعتقادی رو کتاب و سنت میدونه و بیشتر به اعتقادات مسیحیت قرون اولیه اعتقاد دارند.اما کاتولیک ها به جز این کتاب و سنت، تعالیم رسمی کلیسا رو هم جزو اصول اعتقادی میدونن.
از اونطرف، ارتودوکس ها میگن توی قانون ایمان در کتاب مقدس، گفته شده که روح القدس فقط از پدر صادر میشه، و خود اسقفهای کاتولیک بعدها اضافه کردند که روح القدس از پدر و پسر صادر میشه و این یکی از اختلافات این دو تا کلیسا است.در کل کلیسای شرق مقام پاپ رو قبول نداره و میگه که پاپ معصوم نیست و میتونه گناه داشته باشه، اما کاتولیکها پاپ را معصوم می دانند و اونو رهبر میدونن و خلاصه اختلافات دیگهای درباره زبان و شکل و شمایل مراسمات و اعتقادات، و لباسها باهم دارند.مثل مسلمانها که اختلاف بعضی از اعتقادات، باعث تغییر در شکل بعضی عبادتها هم شده.مثلاً نحوه وضو گرفتن، یا دست بسته یا دست باز نماز خواندن شیعیان و سنیها.
اما داستان این اختلاف مسیحیان اینجا تموم نمیشه و بعد از جدایی کاتولیک و ارتدوکسها و کشت و کشتاری که بعد از جنگهای آنها انجام شد، کلیسای کاتولیک یک بار دیگه جدایی رو تجربه میکنه و دوباره تقسیم میشه.این بار تو سال ۱۵۱۷ میلادی توسط مارتین لوتر که شاخه پروتستان رو توی مسیحیت به وجود میاره.
توی اون سالها، یعنی حدود پانصد و خوردهای سال، قبل مارتین لوتر کشیش آلمانی به وضعیت نابسامان کلیسای کاتولیک اعتراض کرد. اون به موارد مختلفی اعتراض داشت.مثلا یکی از این اعتراضها، این بود که چرا برای انجام آیین توبه و مصالحه پول میگیرید؟همون داستان خرید و فروش بهشت که احتمالا همه هم شنیدید.
در آن زمان، کلیسای کاتولیک یک مغفرت نامههایی میفروخت و هر کسی پول میداد، میتونست اونا رو بخره و برای خودش و درگذشتگانش تقاضای مغفرت کنه.مارتین لوتر به این وضعیت اعتراض میکنه و طی یک اعلامیه ۹۵ مادهای، سوء استفادههای مذهبی کلیسای کاتولیک را به چالش میکشه.
کلیسای کاتولیک هم در جواب این اعتراضها میگه که، این موضوع جزو آیینهای کلیسایه و یکی از هفت آیین مقدس و شما در جایگاهی نیستین که آیین های مقدس را زیر سوال ببرید.
مارتین لوتر ولی عقب نمیشینه و درباره مطالبی مثل برزخ و مغفرتنامه و بعضی از آداب و آیینهای کاتولیک میپرسه که، کجای کتاب مقدس درباره این مسائل صحبت شده؟کلیسا هم در جواب میگه که، قرار نیست که همه چیز در کتاب مقدس نوشته شده باشه.
بعضی از این آیینها و اعتقادات، از سنت رسولان یا شورای اسقفان یا همون شورای کلیسا دریافت شده.
در نهایت گروه معترضین گفتند که ما اینها را قبول نداریم و فقط هر چیزی که در کتاب مقدس نوشته شده باشد را قبول داریم و هر چیزی که آنجا نباشه رو حذف میکنیم.
از آن طرف هم کلیسای کاتولیک کوتاه نیامد و گفت شما حق ندارید چیزی رو حذف کنید. چون زیر نظر قدرت و اقتدار پاپ و کلیسای کاتولیک هستید حق ندارید چیزی رو حذف کنید، پس توبه کنید و از این حرفایی که میزنید، برگردید.
اما لوتر قبول نمیکنه و رسما از کلیسای کاتولیک خارج میشن و اصول خودشون رو کتاب مقدس میگذارند و بقیه آیینهایی که در کتاب مقدس نیومده را حذف میکنن.
از آن تاریخ به بعد گروهی که به کلیسای کاتولیک اعتراض کردن رو پروتستان، به معنی معترضین گفتند و مذهب پروتستان اینجوری متولد شد.
حالا پروتستانها اومدن و با بررسی و مرور دوباره کتاب مقدس، اعتقادات و آیینها را دوباره تنظیم کردند.توی کتاب مقدس حرفی از جایگاه پاپ نبود، پس پروتستانها هم پاپ را کنار گذاشتند.درباره جایگاه خاص مریم مقدس چیزی در کتاب مقدس گفته نشده، پس اونم حذف شد.
درباره جایگاه قدیسین، یعنی زیارت کردن قبر شهدای مسیحی و قدسین و دعا و به حضور آنها در کتاب مقدس گفته نشده، اونم حذف میشه و خلاصه اینکه پروتستان دوباره آیین های مسیحیت را بازنگری میکنه و کلا از کلیسای کاتولیک جدا میشه.و دوباره، اونچه که اعتقادات اینها رو شکل میداد، کمکم ظاهر اونها رو هم متفاوت کرد، لباسها متفاوت شد، شکل پرستش تغییر کرد، شکل تعمید دادن عوض شد و این دو کلیسا هم از هم جدا شدن.
گرچه در آینده خود پروتستانها و بقیه شاخههای مسیحیت هم چندین فرقه شدن، اما این سه تا دسته اصلی که گفتیم، بزرگترین شاخه های مسیحیت هستن.پس امروز وقتی میگیم پاپ رهبر کاتولیکهای جهان، منظور فقط رهبر کاتولیکهاست نه تمام مسیحیان، چون دیدیم که ارتدوکسها و پروتستانها مقام پاپ را قبول ندارند.
اما یک نکته دیگه درباره مذهب کاتولیک، سلسله مراتب کشیشهای اونهاس که از پاپ شروع میشه و در مقام بعد کاردینال میشه و در نهایت میرسه به دیکون، که اگه به این موضوع علاقه دارید لطفا توی نظرات بگید، تا بتونیم دربارهاش یک ویدئو بسازیم.
منابع: مقاله – علل جدایی دو کلیسای کاتولیک و ارتدوکس- سیدرضا حسینی مقاله – شناخت آئین پروتستان – معصومه توکلیان