مائو تسه تونگ

بدون شک مائو تسه تونگ مشهور ترین شخصیت تاریخی چین در قرن بیستمه، اما نظرها در مورد او به اندازه شهرتش متفاوت هستن.یعنی خیلی‌ها اونو می‌پرستن و خیلی‌ها هم اونو به عنوان دیکتاتوری ترسناک می‌شناسن. در کتاب «مائو، داستان ناشناخته» مائو رو دیکتاتوری ستمگر معرفی می‌کنن، اما با این وجود باز هم مردم چین هر ساله در سالروز تولد مائو، به دهکده شائوشان، محل تولد او میرن تا زادگاه اونو مثل قدیسی زیارت کنن.این دو تا مسئله را چطور میشه با هم یکی دانست؟ بالاخره یا این شخصیت، که سرنوشت میلیون‌ها مردم چین را به دست داشت، یا یک دیکتاتور بیرحم و خودخواه بوده که با تصمیمات اشتباهش باعث مرگ میلیون‌ها انسان بی‌گناه شده بود، و یا رهبری فرزانه و آسمانی که هنوز توسط مردم چین مثل قدیس ستایش میشه. این گسل عجیب، و این تناقض، همون چیزیه که راسکولنیکف، شخصیت اصلی رمان جنایت و مکافات، اثر فئودور داستایوفسکی را دچار حیرت و سرگشتگی کرده بود. راسکولنیکف به ناپلئون فکر می‌کرد، امپراطور معروف فرانسه که میلیون ها انسان را به کشتن داده بود، اما هنوز مجسمه هایش را در میادین شهرهای مهم اروپا برپا بودن و از او به عنوان شخصیت بزرگی یاد میکردن. مائو تسه دونگ هم از نوع شخصیت‌های کاریزماتیکی بود که در قرن بیستم تعدادشان کم نبودند. رهبرانی که با وجود اشتباهات و خطاهای عظیم، همچنان به عنوان انسان‌های بزرگ و نوابغ بی چون و چرا ستایش شده، و می‌شوند.
مدت زمان ویدئو : 33:12

مائو تسه تونگ

مائو در سال ۱۸۹۳ در ایالت هونان در دهکده شاوشان متولد میشه.این نکته رو بگم که، از قدیم توی چین پسر را الماس و دختر را سفال می دونستن. بخاطر همین  وقتی دوستان و آشنایان پدر و مادر نوزاد تازه متولد شده، به دیدارشان می‌رفتن و از پدر می‌پرسیدند که فرشته‌ها چی برای شما هدیه آوردن؟ الماس یا سفال؟پدر مائو با تکبر و غرور پاسخ داده بود؛ «الماس، مطمئنم که او هم مثل پدرش دهقان خوبی خواهد شد.»ولی دست سرنوشت برای این پسر داستانی متفاوت را در نظر گرفته بود.تمام افرادی که مائو را از نزدیک می شناختند، معتقد بودند که مائو شخصیت خاصی داره.ظاهری آرام و ملایم و مرموز داشت. یک رئالیست سرسخت و بسیار منضبط و دقیق. یک متفکر و نویسنده رمانتیک و شاعر مسلک، ولی در عین حال بسیار بی رحم و خودخواه و خونریز، همچون دیکتاتورهای هم عصرش!بطور خلاصه و در یک کلام، مائو ترکیب متناقضی از گاندی و استالین بود.

جنبش مائو چگونه آغاز شد؟

مائو در دوره سلطنت سلسله چینگ و یا همون منچوها به دنیا آمده بود. چین در این دوره اوضاع اسفناکی را تجربه می‌کرد. فساد تمامی ارکان مملکت را گرفته بود و همه چیز آشفته بود.فقر بیداد می‌کرد و ضعف و سستی تا جایی پیش رفته بود که کشور پهناور چین، که روزگاری در خاور دور، امپراتور وسیعی بود، در برابر سربازان سرزمین آفتاب تابان، یعنی ژاپن توانایی دفاع از خودش رو نداشت.در همین دوره بود که ژاپن به چین حمله کرد و جنایات زیادی انجام داد و به قولی، از کشته‌ها پشته ساخته بود.هرج و مرج سراسر چین را گرفته بود. نویسنده چینی به نام «شانگ شی‌تونگ» در کتابی با عنوان «تنها امید چین» این دوران را اینجوری روایت میکنه: «از ۵۰ سال به این طرف، بین تمامی کشورها، ملت چین، تنها ملتی است که خود را به شکل اصلاح ناپذیری نادان و بی حس و تفاوت نشان داده است. بیشترین ماموران دولتی، و بسیاری از مردم عادی، بسیار خودخواه و لاقید هستند و هنوز معتقدند که نظم قدیم، در زمانه پر مخاطره فعلی، لازم و کافی است. در بین کارمندان دولت، مرد مطلع، و باهوش و فراستی وجود ندارد.ما آموزگار حقیقی یا هنرمند قابلی نداریم.در کشورهای دیگر نماینده‌ای نداریم و برای اطفال ما مدرسه به قدر کافی وجود ندارد. پس به خاطر همین است که ما نمی‌توانیم وضع خود را اصلاح کنیم و برای پرورش فکر و استحکام پیکر کشور و برای ترمیم نواقصِ ما، وسیله‌ای موجود نیست. بنابراین برای چین، راهی به جز از اضمحلال و مرگ، یا ناامیدی و سختی وجود ندارد.»

در  سال ۱۹۱۱ انقلابی توی چین شکل می‌گیره که در این انقلاب سون یات سن، از اصلی ترین رهبران اون بود. سون یات سن اولین رئیس جمهور چین محسوب میشه که جمهوری چین را پایه ریزی می‌کنه. اونو پدر چین نوین و مدرنمی‌دونن.مائو در این زمان، جوانی ۱۸ ساله بود و به مدت ۱۰ سال به چانگشا، پایتخت ایالت یون‌نان رفته و در این مدت در مدرسه حقوق و اقتصاد درس می‌خوند. بعدا برای ادامه تحصیل به پکن میره و وارد دانشگاه پکن میشه.او بصورت پاره وقت در کتابخانه دانشگاه مسئولیت گرفت و در واقع کتابدار آنجا شد و اینجوری خرج هزینه دانشگاه و زندگی در شهر بزرگ پکن را تهیه کرد.چون مائو از طبقه دهقانان بود و سطح پایین‌تری از بقیه هم‌کلاسی‌هاش داشت، زیاد با هم‌دانشگاهی و هم‌کلاسی‌های خودش صحبت نمی‌کرد و از زندگی خودش حرفی نمی‌زد. اما کم‌کم با هم سطح‌های خودش آشنا شد که  جوون‌های روشنفکری بودند.او با آنها گروهی را تشکیل داد که بعدها حزب کمونیست چین رو پایه ریزی کرد.مائو در سال ۱۹۱۹ به ایالت هون‌نان برگشت و در آنجا فعالیت های سیاسی خودش را گسترش داد.او تشکیلات سازمان یافته‌ای رو بوجود آورد و کتاب و مقالات سیاسی رو منتشر می‌کرد.همچنین مدیر یک مدرسه ابتدایی در ایالت هون‌نان شد که تنها درآمد مالی‌اش حقوق ناچیزی بود که از این کار دریافت می‌کرد.

در سال ۱۹۲۰ ، با دختری به نام یانگ کای های ازدواج کرد که دختر یکی از معلمان همان مدرسه بود. اما چون یانگ و مائو اختلافات فکری زیادی با هم داشتن، از همدیگه جدا میشن. بعد از این جدائی، مائو با دومین همسر زندگی‌اش یعنی؛ هوتزو چن ازدواج می‌کنه.هوتزو همفکری خوبی با مائو داشت و در کارهای مائو، اونو همراهی می‌کرد.

مائو و پایه ریزی حزب کمونیست چین

در سال ۱۹۲۱ حزب کمونیست چین در شهر شانگهای سازماندهی شد و مائو عضو اصلی آن حزب شده و در هون‌نان رهبری طرفداران این حزب را برعهده گرفت.مائو در شانگهای، یون‌نان، کانتون و سازمان‌های کارگری و رعیتی فعالیت‌های زیادی انجام داد و یک موسسه آموزشی برای کارگران و کشاورزان تأسیس کرد. اون چند سالی را به این کار مشغول بود که در سال ۱۹۲۵ حکومت سون یات سن با مرگ او عوض شد و نوبت به «چیانگ کای شک»  رسید.چیانگ کای شک بعد از مرگ سون یات سن، مدعی رهبری حزب کومینتانگ شد. اون «کوچ شمال» را رهبری کرد و چین را بر علیه رهبران جنگی بسیج کرد و در نهایت در سال ۱۹۲۸ با پیروزی به عنوان رهبر عملی جمهوری چین شناخته شد.چیانگ کای شک یک سیاستمدار ناسیونالیست بود و کاملا با احزاب کمونیستی مخالف بود. به خاطر همین بعد از به قدرت رسیدن، شروع به پاکسازی کمونیست‌ها از بدنه دولت و ارتش کرد. بعدش، افرادی که عضو حزب کمونیست بودند را اخراج، زندانی و یا تبعید کرد.مائو هم به کوه‌های جنوبی چین تبعید شد، اما حزب کمونیسم دست از فعالیت نکشید و یک ارتش پارتیزانی و مخفی را تشکیل داد.اون حرکت و جنبش کشاورزان و دهقانان را که خودش ابداع کننده اون بود، در هون‌نان هدایت کرد و نظراتش را به مرحله عمل درآورد.

جنگ داخلی چین

واضح بود که پاکسازی کشور از کمونیست‌ها، بین نیروهای ناسیونالیست چین، که بهشون حزب کومین‌تانگ می‌گفتن و کمونیست‌ها، جنگی رو بوجود میاره. چون کمونیست‌ها در تمامی بدنه اجتماع، ارتش، و دولت نفوذ کرده بودند و پاکسازی آنها کاری در حد محال بود.حزب کمونیست چین بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۰ نیروی عظیمی رو فراهم کرد و از روستاها به سوی شهرهای بزرگ پیشروی کرد. آنها تونستند بعد از چند درگیری، چند شهر را به تسلط خودشان در بیاورند.در همین سال‌ها  مائو با مطالعه عقاید مارکس و انگلس قصد داشت تا این نظرات رو در جامعه بحران زده چین پیاده کنه. اون به دوستانش گفته بود که زندگی پر مخاطره‌ای در پیش دارد و باید خودش رو برای مبارزه آماده کنه.هر روز صبح مدتی در کوهستان به راهپیمایی مشغول می شد و خودش را برای تحمل هرگونه سختی و ناراحتی حاضر می‌کرد. حتی زمستان ها با آب سرد حمام می کرد.مائو عضو انجمن روزنامه نگاران پکن شد و با مجله ای به نام انتقاد هفتگی، همکاری کرد. پس از مدتی، عده‌ای را دور خودش جمع کرد و گفت من نباید خاک چین را ترک کنم ولی شما به اروپا برید، به فرانسه و آلمان سفر کنید و با تمدن دنیای غرب از نزدیک آشنا بشید. در آنجا، بیشتر از این کشورها استفاده معنوی خواهید کرد، ولی میهن خودتون را فراموش نکنید. وقت عمل نزدیکه و انقلاب به شما احتیاج دارد.

سال ۱۹۴۹ لحظه موعود بود. او با بسیج یکصد هزار نفر، اقدام به یک راهپیمایی طولانی کرد. اگه خاطرتون باشه توی ویدئوی مربوط به گاندی هم درباره راهپیمایی طولانی گاندی به همراه طرفدارانش هم صحبت کردیم. اینجا هم مائو از همین فرمول استفاده می‌کنه و راهپیمایی بزرگی رو رهبری می‌کنه.این راهپیمایی تاثیر خودش رو می‌ذاره و در نهایت باعث شکست نیروهای چیانگ کای شک میشه. رقابت ۲ حزب ملی‌گراها و حزب کمونیست چین، باعث شکل گیری جنگ داخلی در چین شد.البته قبلا جزئیات حوادث این سال‌ها رو در ویدئوی مربوط به تاریخ چین گفتیم و اگه تمایل داشتید تا جزئیات بیشتری رو بدونید، می‌تونید اون ویدئو رو هم تماشا کنید.«راهپیمایی بزرگ مائو» یا «راهپیمایی طولانی» از مائو اسطوره ساخت. حدود یکصد هزار نفر، سفری طولانی را آغاز کردند. از کوه‌های بلند و جلگه‌های پست عبور کردند و پیاده مسیر دوازده هزار و پانصد کیلومتری را در طول یکسال راهپیمایی کردند تا به استان «شان شی»، در بخش شمالی چین برسند.این حرکت در اون سال، در واقع سنگ‌بنای ارتش سرخ چین را بنیان گذاشت. او بعدها در سخنرانی‌ای گفته بود که راه ارتش سرخ، تنها راه آزادی است.

مائو یک رهبر یا یک جنایتکار

جانگ چَنگ و جان هالیدی در کتاب مائو داستان ناشناخته، چهره جدیدی را از ما نشون دادند که تصویر رسمی این رهبر کاریزماتیک را خدشه‌دار می‌کند. آنها نوشتند که مائو از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۶ جان ۷۰ میلیون چینی رو گرفته.این تعداد از مجموع تمامی قتل هایی که هیتلر و استالین با هم انجام دادند هم بیشتره. تنها در جنبشی که مائو تحت عنوان جهش بزرگ به جلو، به راه انداخت، ۳۸ میلیون نفر طی قحطی به وجود آمده از آن، یعنی طی سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ مردند، که بالاترین میزان تلفات انسانی در تاریخ بشر بود.ولی نکته اینجاس که این هفتاد میلیون نفر، در دوران صلح از بین رفته اند و چین در این دوره با هیچ کشوری در حال جنگ نبوده.پرفسور فرانک دیکوتر، در کتاب خودش با عنوان «قحطی بزرگ مائو: تاریخ بزرگترین بلای هولناک چین ۱۹۵۸ و ۱۹۶۲»، مدعی شده که ۴۵ میلیون چینی به دلیل سیاست‌های غلط مائو بین سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ کشته شدن.دیکوتر در ادامه میگه: «مائو، کسی که رژیم کنونی چین، تصویر او را در میدان تیان‌آن‌من نصب کرده و به اون احترام می گذارد، پدر دلسوز مردم چین نبود، بلکه دیکتاتوری قسی القلب بود که کشورش را به آشفتگی کشونده.قحطی شدیداون دوران چین، مائو رو مجبور به عقب نشینی کرد و درواقع، جهش بزرگ به جلو، به جز شکست برای مائو و تباهی برای مردم، چیز دیگه‌ای نداشت.

مائو و انقلاب فرهنگی گام دوم

انقلاب فرهنگی کارگری، دومین اقدام بزرگ و جنجال برانگیز مائو در چین بود. مائو که توانایی زیادی در بسیج کردن توده‌ها داشت و اولین بار در دهه ۳۰ میلادی با راهپیمایی طولانی آن را نشان داده بود، بار دیگه در سال ۱۹۶۶ ، با هدف بسیج کردن مردم، برای محو «مسیرسرمایه‌داری» از ذهن بعضی‌ها و برقراری انقلاب فرهنگی کارگری، برنامه‌ای ارائه داد.انقلاب فرهنگی چین، بزرگ ترین و اساسی ترین کشمکش قدرت در حزب کمونیست چین بود که به رهبری همسر مائو، یعنی «جیانگ چین» اداره می‌شد. بهتره همین جا بگم که وقتی ما از همسر دومش هوتزو چن جدا شد، با همسر سوم، یعنی آخرین همسرش، جیانگ چن ازدواج می‌کنه.

درباره هدف اصلی و نهایی انقلاب فرهنگی باید بگم که این حرکت مبارزه با سنت‌ها، عادات و رسوم و اندیشه‌های قدیمی چین بود. کاری که بسیار مشکل و خطرناک بود. به تعبیر نویسنده کتاب، مثل بند بازی بر روی یک دره عمیق بود که مائو اون رو شروع کرده بود.طی این برنامه، دانشگاه‌ها تعطیل شد و راه برای نیروهای تازه نفس و طرفدار مائو باز شد. شرایط برای کسانی که مخالف دیدگاه‌های مائو بودن، و یا حتی کسانی که در زمره دوستان اون به شمار نمی‌رفتن، خیلی سخت شده بود.تعدادی از بناهای قدیمی و فرهنگی چین نابود شدند. خیلی از معلمان و استادان دانشگاه، و روشنفکران از کار بیکار شدن. مخالفان مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتن و با کوچکترین اعتراضی کشته می‌شدند.طبق گزارشات، عده‌ای از این افراد، در جهنمی که یاران مائو براشون درست کرده بودند، چاره‌ای به جز خودکشی نداشتند.

این حوادث، فقط برای مخالفان سیستم و نظام نبود، بلکه بسیاری از اعضا و رهبران حزب کمونیست، که رقیبانی برای مائو محسوب می شدند، و یا به سیاست های مائو، مثل جهش بزرگ به جلو، انتقاد داشتند هم درگیر این انقلاب فرهنگی بودن و از حزب تصفیه شدند.ثمرات این انقلاب، با نام «موازین نوین سوسیالیستی» مطرح شدن.ثبت نام کارگران و دهقانان و سربازان در دانشگاه‌ها، اعزام جوانان آموزش دیده به روستاها،از جمله نتایج این کارها میشه به این موارد اشاره کرد: ایجاد شبکه گسترده‌ای از کلینیک های پزشکی مجانی یا با هزینه های ناچیز، و شکل‌گیری دکترهای پابرهنه، یعنی پزشکان تعلیم دیده که در بین خود دهقانان زندگی می‌کردند این کارها قرار بود که سرمایه داری را به قهقرا و نابودی بکشونه و کاری کنه که طبقه کارگر بتونه بر تمام امور حاکمیت داشته باشه.چنین اقداماتی، با مخالفت‌های سختی مواجه شد.  لین پیائو یکی از این مخالفان بود. او وزیر دفاع و کسی بود که ازش به عنوان جانشین رسمی مائو یاد می‌شد.

لین پیائو در جایی، و تا حدودی از انقلاب فرهنگی پشتیبانی کرده بود که میخواست رقیبانش را از دور خارج کند، و وقتی که انتصاب افرادش اش به مناصب کلیدی تموم شد، روند فکر ی خودش رو پیش برد.لین پیائو از توده‌ها به عنوان نیروی اعمال فشار برای رسیدن به اهدافش استفاده میکرد. و وقتی که به اهدافش می‌رسیدبه راحتی همون افراد رو سرکوب می‌کرد.لین پیائو در سپتامبر ۱۹۷۱ اقدام به توطئه نظامی کرد. کودتای او باعث تشنج بسیاری در میان توده‌های مردم شد.مردم در مورد انقلاب فرهنگی دچار تردیدهایی شدند، چراکه لین پیائو از شخصیت های اصلی در رابطه انقلاب فرهنگی بود.در مجموع، انقلاب فرهنگی چین، فاجعه‌ای تاریخی بود. بهای این انقلاب قربانی کردن میلیون‌ها انسان بی‌گناه بود. جنبش گاردهای سرخ در این سال‌ها، یک عصیان سرکوبگرانه بود و بیشتر جنبه تروریستی داشت.

گروه‌های نورسیده انقلابی با انجام خشونت‌ در جنگ داخلی به قدرت رسیدن و در سرکوب ضد انقلابی‌ها یا دشمنان مائو از هم سبقت می‌گرفتن. همه این افراد برای رسیدن به رتبه‌های بالاتر در سلسه مراتب حزبی، خشونت‌ها و سرکوبگری‌های بیشتری انجام می‌دادن.گاردهای سرخ، روشنفکرای آزادی طلب رو دشمن خودشون می‌دونستن. مترجم‌ها، نویسنده‌ها، پروفسورهای دانشگاه و هر متفکری که کوچکترین انحراف فکری نسبت به مائو داشت به قتل می‌رسید.شاید خنده‌دار باشه، ولی گارد سرخی‌ها می‌خواستن رنگ چراغ قرمز چراغ‌های راهنمایی و رانندگی رو هم ممنوع کنن، چون رنگ سرخ رنگ حرکت رو به جلوِ نه علامت ایست.اما مقامات دولت و اعضای بالاتر حزب کمونیست تونستن با تلاش زیاد، جلوی چنین اقدامات ابلهانه‌ی نوچه‌های انقلابی رو بگیرن.مائو که خودش این انقلاب فرهنگی رو برای محکم کردن قدرتش راه انداخته بود، بعد از حدود ده سال به این نتیجه رسید که این انقلاب  فرهنگی شکست خورده است.

تاثیر تفکر مائو در دنیا

مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ موقعیت مائو را به عنوان رهبر کمونیست‌ها پررنگ تر و برجسته تر کرد. شوروی تحت رهبری خروشچف قرار گرفته بود،کسی که زیاد با استالین هم نظر نبود و رویه دیگه‌ای رو در پیش گرفت و در سیاست‌های حزب کمونیست در مسکو تجدید نظرهایی انجام میده. در نتیجه سیاست‌های خروشچوف، شوروی به سمت همزیستی مسالمت آمیز با جهان غرب می‌رفت، چیزی که مائو اون رو غیر انقلابی و خائنانه می‌دانست.اختلافات چین با شوروی هم دقیقاً از مرگ استالین آغاز شد. این اختلافات در اوایل دهه ۶۰ میلادی باعث قطع ارتباط هردوطرف شد.افکار مائو از مرزهای چین فراتر رفت و بسیاری از مردم رو در سرتاسر جهان از جمله ایران درگیر خودش کرد. سازمان مائویستی در فلسطین و افغانستان فعال بود و در ایران احزابی مثل سازمان انقلابی حزب توده ایران یا همون حزب رنجبران و اتحادیه کمونیست‌های ایران، سربداران، از جمله احزابی بودند که به نزدیک‌تر به کمونیست چینی بودند تا کمونیست شوروی.

احزاب مائوئیست در ایران شکست خوردند. شاید وقتیکه مائو گفت؛ تو به روش خودت بجنگ و من به شیوه خودم میجنگم، منظورش این بود که باید شرایط اجتماعی هر کشوری را در نظر گرفت و بر اساس آن اصول کمونیستی را اجرا کرد. کاری که احزاب کمونیست یا از درکش عاجز بودند یا در توانشون نبود.در کتاب شورشیان آرمانخواه درباره علت شکست احزاب مائویست در ایران به‌طور کامل صحبت شده که بخشی از متن رو یدون کم و کاست واستون می‌خونم:«سازمان انقلابی می‌خواست که تجربه چین را در ایران تکرار کند، بدون در نظر گرفتن اینکه دهقانان ایران، دستکم در عصر جدید، فاقد خصلت انقلابی بودند و اکثر جنبش‌های اجتماعی در ایران قرن بیستم، در مناطق شهری متمرکز بودند.»در مجموع این تفکر در خاورمیانه نتونست تشکیلات گسترده‌ای ایجاد کنه، اما در آفریقا و در آنگولا حزب اونیتا به رهبری جوناس ساویمبی بر اساس تفکرات مائویستی شکل می‌گیره. دوستانی که کال آو دیوتی، بلک اُپس دو رو بازی کرده باشن، توی جنگ داخلی آنگولا این شخصیت جوناس اونجا هم وجود داره.

دکتر مخصوص مائو، لی جی سویی

شخصیت، طرز فکر و آثار کارهای مائو همیشه در دنیا بحث برانگیز بوده و جزو موضوعاتی بوده که همیشه مخاطبین خاص خودش رو داشته.درباره‌ی شخصیت، شیوه‌ی رهبری و زندگی اجتماعی و خصوصی مائو، رهبر انقلاب کمونیستی چین، کتاب‌ها و مقاله‌های زیادی در آن کشور نوشته شده؛ اما از آنجا که همه این کتاب‌ها زیر نظارت سازمان‌های حزبی و دولتی منتشر شدن، جز تأیید و تمجید نظریات و عملکردهای او چیز دیگری در آن‌ آثارپیدا نمیشه.اما کتاب زندگی خصوصی مائو، که خاطرات دکتر لی جی سویی، پزشک مخصوص این رهبرِ، چون در خارج از این کشور منتشر شده، صریح‌تر و آزادتر درباره نکات مثبت و منفی زندگی مائو نوشته. دکتر لی ۲۲ سال، از اولین سال‌های پیروزی انقلاب و تأسیس جمهوری خلق چین تا زمان درگذشت مائو، در کنار رهبر چین بوده.

این نویسنده، بجز شخصیت خود مائو، درباره خونواده‌اش، محل زندگیش‌اش، خدمتکاراش و عادت‌هایی که مائو داشت نوشته و دلیل استقبال از این کتاب هم همین بوده که شاید دکتر لی جی سویی تنها کسی بوده که از حصار بزرگ دور مائو تونسته عبور کنه و چهره اونو که کمتر کسی دیده بود رو ببینه. چهره‌ای که به گفته دکترش، مثل بازیگرای نمایش‌های سنتی چین، با آرایش غلیظی همراه بود و در پشت اون آرایش‌ها، چهره دیگه‌ای قرار داشت.تا قبل از ورود به حريم مائو، دکتر لي اونو به‌عنوان رهبري که زندگي بسيار ساده‌اي را مي‌گذراند، مي‌شناخت. او مائو را پسر خانواده‌اي روستايي مي‌دانست که زندگي ساده‌اي داشت و در اغلب اوقات لباس ساده‌اي هم مي‌پوشيد، و بيشتر وقتش را در رختخواب بود.معمولا لباسي سنتي مي‌پوشيد و کفش پارچه‌اي به پا داشت و در ملاقات رسمي هم، لباس مائويي و کفش چرمي می‌پوشید. اما دکتر لی میگه که اين حقيقت زندگي مائو نبود:«زندگي واقعي او امپراطورگونه بود. محل اقامتش در مرکز جونگ‌نان‌هاي در قلب اقامتگاه‌هاي امپراطوران کهن، درست بين درياچه‌هاي مياني و جنوبي و بنا به رسم امپراطوران، رو به جنوب بود که حفاطت‌شده‌ترين نقطه در جهان به‌شمار مي‌آمد.»

دکتر لی درباره خصوصیات مائو میگه که؛ اون زیاد اهل سحرخیزی نبود و معمولا  شب‌ قبل از مراسمات، تا صبح خوابش نمی‌برد، معمولا کارهاش رو شب انجام می‌داد. اما یک نکته جالب دیگه که درباره شخصیت اون میگه، اینه که هروقت حملات سیاسی بهش می‌شد به رختخواب می‌رفت و تظاهر می‌کرد که مریضه شده و از این تکنیک به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده می‌کرد. حتی این کار رو تو سال ۱۹۶۳ در ملاقات با سفیر شوروی هم انجام داده بود.خلاصه دکتر لی نکات زیادی از زندگی مائو رو توی کتابش نوشته. اون حتی موقع مرگ مائو هم در کنار او بود و لحظه مرگ این رهبر رو اینجوری توصیف می‌کنه:« ساعت ۱۲:۱۰ روز ۹ سپتامبر ۱۹۷۶ براي لحظاتي کوتاه چشمانش آرام و گونه‌هايش کمي صورتي‌رنگ به نظر رسيد، دست راستش که در دست من بود فروافتاد و خطوط دستگاه نشان‌دهنده ضربان قلب، يکنواخت شد.»مائو بعد از عارضه قلبی که داشت، یا بهتره بگیم سکته‌ای که زده بود، دو ماه در بستر بیماری بود و حال بدی داشت. اما بجز پزشکان و افراد خونواده و سران حزب، کس دیگه‌ای از حال وخیم اون خبر نداشتن.بالاخره بعد از مرگش، سران حزب کمونیست تصمیم می‌گیرن تا جسد اونو مثل لنین و استالین، در تابوت شیشه‌ای در معرض عموم قرار بدن.اما چون پزشکای چینی اطلاعات زیادی درباره نگه داشتن جسد نداشتن به دست و پا میفتن تا بتونن به درستی اینکارو انجام بدن.

دکتر لی توی کتابش تعریف می‌کنه؛ با اینکه فناوری‌های شوروی خیلی پیشرفته‌تر از چین بوده، اما شنیده بود که گوش‌ها و بینی لنین پوسیده شده و افتاده که مجبور شدن با موم دوباره اونهارو بازسازی کنن. به خاطر همین پزشکا استرس این کار رو داشتن و تصمیم می‌گیرن که مجسمه مومی لنین رو هرچه زودتر بسازن و اونو برای همیشه نگهداری کنن. ولی تا قبل از ساخته شدن مجسمه باید می‌تونستن جسد رو حفظ کنن. بخاطر همین شبانه، کارشناس‌هایی رو برای نگه‌داری جسد پیدا می‌کنن و بالای تن بی جان مائو میارن.ظاهرا سریع‌ترین راه نگه‌داری جسد اینه که بهش فورمالید تزریق کنن، نمی‌دونم فورمالید دقیقا چیه! ولی فکر کنم مهم هم نیست! خلاصه پزشکا بهش فورمالید تزریق می‌کنن، اما اینکار همه چیزو به هم میریزه.بدن، سر و گردن مائو ورم می‌کنه کلا تغییر شکل میده. دکتر لی میگه، وضعیت اونقد بد بود که می‌ترسیدن اگه سران حزب اون وضع رو می‌دیدن، حتما برای تیم پزشکی عواقب بدی رو می‌داشت. خلاصه تیم پزشکی تصمیم می‌گیره که بدن رو متورم نگه دارن، اما ورم صورت و گردن رو باید بخوابونن. خلاصه تیم پزشکی دست به کار میشن و با حوله و پارچه صورت و گردن مائو رو ماساژ میدن تا مواد شیمیایی به نقاط پایین‌تر منتقل بشه. درنهایت پزشکا موفق میشن این کار رو انجام بدن و جسد رو برای نمایش عمومی در تابوت شیشه‌ای آماده کنن.

مردم چین مائو را از سال ۱۹۴۹ که فاتحانه وارد پکن شد، تا روزی در سال ۱۹۷۶ و در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفت، و تا به امروز، همچنان ستایش می‌کنند. اگر چه مائو در بسیاری از کشورهای کمونیستی گذشته و حال، یک قهرمان و مبارز عدالت خواه محسوب میشه، اما همون‌طور که دیدیم، چهره او یک روی دیگه هم داره که بیشتر به یک دیکتاتور شبیهِ.انتقادات زیادی به رفتار و عملکرد مائو وارد می‌کنن که باعث مرگ افراد زیادی شده. یکی از این تصمیمات عجیب رو چون فراموش کردم در بین ویدئو بگم، اینجا بهش اشاره می‌کنم؛تو سال ۱۹۵۸ وقتی مائو تصمیم میگیره کشاورزی رو رونق بده، کمپینی رو راه میندازه با نام کمپین چهار آفت. اون موش‌ها، مگس‌ها، پشه‌ها و گنجشک‌ها رو دشمن انسان و کشاورزی معرفی می‌کنه. وقتی به مائو اعلام می‌کنن که گنجشک‌ها محصولات کشاورزی رو می‌خورن، دستور میده تا همه گنجشک‌ها رو از بین ببرن.مردم هم توی شهر و خیابون و بیابون، گنجشک‌ها رو دشمن درجه یک خودشون می‌بینن و با هرچیزی که دم دست داشتن، اونارو می‌کشتن. میلیون‌ها گنجشک در این سال کشته میشن. توی شهرها همه مردم با هرچیزی که داشتن سروصدا راه می‌نداختن و اجازه نمیدادن پرنده‌ها جایی بشینن و استراحت کنن، اینقدر پرنده‌ها پرواز می‌کردن تا درنهایت از خستگی میمردن.. مشکلی که این کشتار به‌وجود اومد، تو سال ۱۹۶۰ خودش رو نشون داد. اون موقع فهمیدن که گنجشک‌ها فقط از حبوبات استفاده نمی‌کنن و حشرات هم بخش عمده‌ای از تغذیه اونها بوده.با ازبین رفتن پرنده‌ها و گنجشک‌ها، حشراتی مثل ملخ غیرقابل کنترل بودن و همین مساله یکی از دلایل بروز قحطی توی چین میشه. دیگه کار به جایی میرسه که چین، از شوروی گنجشک وارد می‌کنه!این اتفاق، یک مثال کوچکی از تاثیر تصمیمات رهبران بر مردم و جامعه بود که گفتیم.با همه این وجود، مائو تونست کشور چین رو دوباره متحد کنه، گرچه اتحادی که با زور بود، اما فعالیت‌های او و همفکرانش، دستاوردهای زیادی رو  هم داشته که نتایج اون رو می‌تونید در چین امروز ببینیم.

منابع :

مائو داستان ناشناخته، نوشته جانگ چنگ و جان هالیدی-ترجمه بیژن اشتری

انقلاب فرهنگی چین، نوشته دانیل لزه- ترجمه واهیک کشیش‌زاده

زندگی خصوصی مائو،نوشته دکتر لی.جی. سوئی – ترجمه محمدجواد امیدوارنیا

مقاله همه چیز درباره انقلاب کمونیستی چین-کاپلان، لورنس؛

مائوئیسم و خشونت باورناپذیر تاریخی، نوشته وحید وحدت حق

مائو تسه تونگ؛ پدر خلق چین یا دیکتاتوری خشن؟!-نوشته مسلم تهوری

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *