سلسله هان دوران جاده ابریشم لیو بانگ بنیانگذار دودمان هان یه فرقی با بقیه پادشاه های چین داشت اون یه آدم معمولی از یک خانواده غیر اشرافی بود که به مقام امپراتوری میرسه داستانی وجود داره که میگه اصل و نسب به لیوبا نگ معلوم نیست و این حتی سواد درست حسابی هم نداشته وقتی مسئولیت یک گروه از محکومان رو به اون می سپارند اونا رو کم میکنه یا اینکه از دستش فرار می کند بعد به خاطر کوتاهی در انجام وظیفه به اعدام محکوم میشه این که چیزی برای از دست دادن نداشت فرار میکنه و رهبر یک عده فراری دیگه میشه و علیه رژیم سرکوبگر چی شورش میکنه البته منظورم همون سلسله چین که قبلاً دربارش گفتیم بعد از لیو بانگ و افرادش به نیروهای یک اشرف زاده قدرتمند به اسم شیانگ you از دولت چو که رقیب چین بود ملحق میشوند و پایتخت دولت چین را فتح میکنند بعد از پایان جنگ بین شیانگ you همون اشراف زاده قدرتمند و لیو بانگ اختلاف پیش میاد که در نهایت نیو بانک پیروز میشه بعد از پیروزی لقب گایو رو به معنی بزرگ رو برای خودش انتخاب میکنه و سلسله هان تاسیس میشه با این که با ایزو فرمانروای یک امپراتوری وسیع شده بود ولی رفتار ساده خودش رو نگه داشت و موقع سلطنت رفتار اشرافی را تقلید نکرد یا به عبارتی گذشته خودش را فراموش نکرد و این مسئله باعث محبوبیت او نشده بود که خودش از سختگیریها و دیکتاتور بازیهای دودمان چین می نالید و علیه شورش کرد
رفتار نسبتاً نرم تری داشت و ایدئولوژی حکومتی خودش رو به جای قانون گرایی بیشتر بر اساس تعالیم کنفسیوس انتخاب کرد البته نه این که به طور کامل قانون گرایی رو کنار بذاره ولی تحت تاثیر آموزه های کنفوسیوس نظام قانونی متعادل تری رو انتخاب میکنه و این جوری دست به اصلاحات گستردهای میزنه �ای شروع کار قانونگرایی سختگیرانه دودمان چین را کنار می ذاره و دستور اخذ عمومی زندانی ها و آزادی برده ها رو صادر میکنه مالیات ها را کم میکنه و مجازات ها رو هم نرم تر میکنه یکی از این مجازات ها بود که اگه شخصی از اعضای خانواده خطایی را انجام بده تمام اعضای خانواده برای این جرم مجازات میشوند که گاهی و موضوع این مجازات را هم لغو می کنه با این که میخواست اصلاحاتی انجام بده اما میخواستم آن حکومت مرکزی که دودمان چین ساخته بود را هم حفظ کنه اما همه اونهایی که ازش حمایت کرده بودند حالا دنبال پاداش بودند و اگه گاهی وضو بهشون پاداش هایی مثل القاب و یا حکومت بر مناطقی را نمی داد دیگه ازش پشتیبانی نمی کردند و اینجوری میشه که دوباره اداره اجتماع شبیه دوره فئودالیسم میشه اما خیلی زود تو دوره امپراطوری بعدی دوباره
این حلقه ها و امتیازات ویژه گرفته میشه و تمام قلمرو زیر کنترل حکومت مرکزی قرار می گیرند له ۱۸۸ پیش از میلاد بعد از ۷ سال سلطنت میمیره و دوباره درگیریها بر سر جانشینی انجام میشه که به بهشت نمی پردازیم و از این سالها میگذریم تا سال ۱۴۱ پیش از میلاد که video ۱۵ ساله امپراطور میشه امپراتوری که وی دی به ارث برده بود از داخل قوی و محکم بود اما از بیرون همیشه از طرف قبایل کوچ رو مورد تهدید بود و مبارزه با این قبایل بزرگترین چالش وودی بود قبایل شیونگ نو � جلگه های شمال غربی سکونت داشتند که هر از گاهی به سرزمین های چین حمله میکردند امپراتوری های قبلی با ساختن دیوارهای دفاعی و جنگیدن جلوی اونها رو می گرفتند و گاهی هم با باج دادن از حمله آنها جلوگیری می کردند سیاست گاهی از او هم این بود که با این قبایل با هدایایی با ارزشی مثل برنج و ابریشم و مشروبات و سکه و رشوه بده حتی یک بار یک شاهزاده خانوم چینی را به عقد یکی از روسای این قبایل در میاره ولی هیچ کدوم از این روشها بلندمدت نبودند امپراطور وقتی میفهمید قبیله شیونگ نو اتحادی از قبیله ها را علیه آن تشکیل داده دیگه راه چاره رو فقط عملیات
نظامی قدرتمند میدونه اما مشکلی که داشت این بود که تأمین و انتقال هزاران سرباز به این مناطق دور افتاده کار سختی بود به خاطر همین تصمیم می گیره با یه قبیله کوچولوی دیگه به اسم یونس یا یوچی ها که با شیونگ دشمن بودن مذاکره کنه و با هم متحد بشن به خاطر همین سفیر مخصوص به اسم ژانگ شیان رو برای پیدا کردن و مذاکره با یویچی ها میفرسته اما توسط شیونو ها دستگیر میشه و ۱۰ سال اسیر میشه تا بلاخره فرار میکنه و به ماموریتش برای پیدا کردن یویچی ها ادامه میده این سفر طولانی به سمت غرب اونو تا حوالی افغانستان امروزی میاره تا بلاخره یویچی ها رو پیدا میکنه ولی نمیتونه اونها رو متقاعد کنه تا با امپراتوری هان متحد بشن وقتی ژانگ شیان به پایتخت برمیگرده برای امپراطور تعریف میکنه که به کجاها سفر کرده و با چه مردمان عجیبی روبرو شده شان کیان میگه که اجناس چینی مخصوصاً ابریشم رو توی سرزمین های دور افتاده دیده و مردم برای این اجناس چینی ارزش قائلند و براشون ارزشمند �ن صحبتها امپراطور را تشویق می کنه تا تجارت را گسترش بدهند و این گزارش ژانگ شیان مقدمات تشکیل مسیر جاده ابریشم رو میسازه جادهای که باعث
میشه تا اجناس چینی تا مناطق دوردست خارج از چین بره و حتی ابریشم چینی به واسطه اشکانیان و بعد ساسانیان به امپراطوری روم هم برسه که البته اون موقع چینیها از وجود چنین امپراطوری توی روم بی خبر بودند از امپراتور ویدی � پیمان هایی که با قبایل در مسیر تجارت میبنده امنیت کاروان ها رو تامین میکنه در نتیجه این تجارت امپراتوری هان قدرتمند ثروتمند میشه و قلمروی خودش را گسترش می دهد که تقریباً قلمروی چین امروزی را در بر میگرفت ما قبلا توی سه تا ویدیو به طور کامل مسیر جاده ابریشم را در دوره های مختلف بررسی کردیم درباره شرایط این جاده و حکومت های هم دوره در چین و ایران و روم صحبت کردیم پس بهتر لینک ویدیو ها را توضیحات واستون قرار بدم و دیگه مسائل تکراری را بیان کنیم بعد از وی دی حاکمان زیادی رو روی کار میان �ی این نکته را درباره سلسله هان باید بدونیم که اونها هم همیشه مقتدر نبودند و مشکلات داخلی زیادی داشتند مخصوصاً بر سر جانشینی تو سالهای نهم بعد از میلاد وانگ هانگ وزیر دربار سلطنت را از خاندان هان میگیره و سلسله شینرو تاسیس میکنه البته سلسله که نمیشه گفت چون
خودش تنها حاکم از این خاندان بود و عملاً نمیتوانیم این حکومت رو سلسله بزاریم پس بهتره بگیم حکومتش این رو تاسیس کرد گرچه وانگهان از طریق یکی از زنهای صیغه ای امپراطور با خانواده سلطنتی پیوند داشت ولی چون مستقیم از تبار آنها نبود پس در نتیجه غاصب تحت سلطنت تخت سلطنت اب میاد با اینکه اون تلاش میکرد تا مشکلات امپراتوری هان رو از بین ببره ولی کمکم حکومت خودش را هم درگیر مشکلات و شورش ها دهقان ها میشه از طرف دیگر اشراف هم که میترسیدند امپراطور جدید قدرت اونها رو کم کنه و ازشون بگیره علیه اون متحد میشن و شورش اشراق و دهقان ها بلاخره سر امپراطور را به باد میده و بعد از ۱۵ سال وقته و قدرت دوباره به فردی از دودمان ها نمی رسه که تاریخ آنها به این دوره دوره دودمانه آن پس این گیاهان غربی میگن توی این دوره پایتخت از چون گان که شهر شیان امروزی میشه به لئو یانگ منتقل میشه اما این انتقال پایتخت هم مشکلات این دودمان را از بین میبره امپراتورهای دوره آن پس این که قدرتشان را مدیون اشراف و زمینداران بودن دوباره امتیازات اونها رو بهشون پس دادند و کم کم راه و رسم صحیح و دالی برای اداره کشور برگشت
و این وسط فقط دهقان ها بودند که دوباره تحت فشار قرار گرفتند اما دهقان ها تنها قربانیهای بازگشت فئودالیسم نبودند اداری که قبلاً از طریق امتحانات و بر اساس شایستگی و آموزش هایی که دیده بودند به افراد داده می شدند دوباره از راه انتصاب در اختیار اعضای طبقات بالا یا همان آقازادههای آن موقع قرار میگرفتند کمکم امتیازات ثروتمندان بیشتر میشد خاندان های قدرتمند پادشاهی های نیمه مستقلی را برپا کردند که هرکدوم نیروی نظامی خودش را هم داشت و در نتیجه قدرت دولت امپراتوری کمتر میشد و در برابر شورش ها یه رو به افزایش دهقان ها هم آسیب پذیرتر می شدند با اینکه شورشهای دهقان ها توی چین چیز جدیدی نبود ولی تو دوره هان پسین خیلی بیشتر و سازمان یافته تر شده بود شورش هایی مثل ابرو سرخها که اعضای آن رو دهقان های فقیری تشکیل داده بودند که و اشتراک شون گرسنگی بود این دهقان ها واسه اینکه یک تمایزی با دیگران و نیروهای دولتی داشته باشند روی پیشونیشون یک علامت قرمز می کشیدند که به خاطر همین بهشون ابرو قرمزها میگفتند این دهقان هایی که چیزی برای از دست دادن نداشتم شورش های زیادی را انجام دادند ولی سالها و
یک گروه سازمان یافته تر به اسم کلاه زرد ها � تر بگم زرد سربندها ظهور میکنند که هوانگ تی همون امپراطور زرد باستانی که توی قسمت اول دربارهاش صحبت کردیم رو به عنوان حامی خودشان انتخاب میکنند به خاطر اینکه دستمال زردی روی سرشان می بستند به این به این اسم معروف بودند ژانگ ژیائو رهبر این گروه به همراه دو برادرش شورش را هدایت میکرد و تو سال ۱۸۴ میلادی مشکلات زیادی را برای امپراتوری هان پسی به وجود میاره امپراتوری که داشت نفسهای آخرش را میکشید از یک طرف زمین دارها و ثروتمندان و از طرف دیگه دهقان ها و شورش آنها مشکلات بزرگی برای امپراتوری بودند ولی این وسط سیل ها و قحطی ها هم به مشکلات اضافه میکردند که مردم این هارو نشانهای از دست رفتن تاییدیه آسمانی یا همون مشروعیت حاکم نالایق میدونستند خلاصه توی این وضعیت نیروهای نظامی امپراطور شورش دهقان ها را از بین میبره ولی کمتر از ۵۰ سال بعد منقرض میشه � سال ۲۲۰ میلادی آخرین امپراطوری هان مجبور میشه تا از سلطنت کنارهگیری کنه و اپراتوری به سه تا پادشاهی تقسیم میشه که هر کدام در پی بودند رهبرشون وارث بر حق تاج و تخت
هان ببینید خاندان هان اونقدر اعتبار داشت که رهبر برای بقیه جناحان نمیخواستن این دودمان را سرنگون کنند بر عکس هر کدوم مدعی بودند که جانشین سلطنته هان هستند وقتی هیچ کدام نتوانستند برتری کاملی به دست بیارن امپراطوری تجزیه میشه و طی ۴۰۰ سال بعدی و قبل از این که دودمان قدرتمند دیگه ای دوباره همه امپراطوری ها رو یکپارچه کنه حکومت های مختلفی ظهور و سقوط کردند اما توی همه این سالها به خاطر توانمندیهای تقویت چینی که تو دوره آن تثبیت شده بود یکپارچه سازی دوباره در سراسر دوره تفرقه به صورت یک هدف دائمی باقی می ماند در مجموع دودمان هان � زیادی رو روی جامعه فرهنگ سرزمین چین طی قرن های آینده میزاره آثار هنری و ادبی و اختراعات زیادی از آن دوره به جا مونده که شاید بتونیم بزرگترین اختراع تو این دوره رو کشف کاغذ مرغوب در اوایل قرن دوم میلادی بدونیم به جز کاغذ فرغون که گاهی بهشت گاو چوبی میگفتن هم توی این دوره اختراع میشه و کمک بزرگی به کشاورزان میکنه کشاورزی که تا قبل از آن بارها رو یا روی پشتش را میگرفتند و یا توی سبدهایی که از شونه هاشون آویزان میکردند حمل میکردند تاریخ
چین پس از امپراطوری هان گفتیم انقراض امپراتوری هان دوره سه پادشاهی شروع میشه و قلمرو ایه آن تجزیه میشه امپراتوری شو �ن و امپراطوری و در جنوب شرقی چین تشکیل شدند که همیشه با هم درگیر بودند توی همین درگیری ها وقتی خاندان وی رو به نابودی بوده بودن یکی از نظامیها توی این حکومت اداره امور را در دست میگیره و توی سال ۲۶۳ امپراطوری شور و که گفتیم در جنوب غربی چین بود را میکنه و بعد پسر همین فرد نظامی امپراتوری وی همون امپراطوری که بهشت خدمت می کردند را از سلطنت حل میکنه �دمان جین رو تاسیس می کنه که تو سال دویست و هشتاد میلادی پایتخت امپراتوری وو را تسخیر میکنند تا تنها قدرت برتر چین دودمان جین باشه اما این بهتر از و قدرت زیاد دووم نمیاره و تنها یک دهه بعد کشمکش های داخلی توی این خاندان آنها را ضعیف میکنه و درنتیجه اقوام و قبایل کوترو از این آشفتگی استفاده کردند و از موانع دفاعی قدیمی عبور میکنند تا از سرزمین های حاصلخیز شمال چین استفاده کنند قبایل مغول شیونگ و ترکها از شرایط به وجود آمده استفاده میکنند و حکومتهایی رو هم در بخش هایی از سرزمین تشکیل میدهند در طول ۱۳۳
سال سلسلهای بعد از سلسله دیگه به سلطنت می رسند این دوره را در تاریخ چین که بعد از حکومت جین شرقی یاد این پس این بود رو عرض ۱۶ حکومت یا دوره سلسله های شمالی و جنوبی هم میگن که توی این دوره حاکمان اکثر بیگانه بودند که توی سرزمین های چین به قدرت رسیده بودند توی این دوره ساسانیان در ایران قدرت داشتند �پراتوری روم غربی هم به آخر کار رسیده بود که در نهایت منقرض هم میشه اما همین عصر پر از آشفتگی را یکی از دورههای تحول تمدن چینی میدانند این دوره بیشتر به خاطر آبریزش نژادی و حل شدن نژادهای مهاجم در فرهنگ چین خیلی مهمه توی این دوره به خاطر ارتباط با هند منابع تازهای برای فرهنگ و هنر و تمدن چین پیدا شد �ن بودا که قبلا تو یه ویدیو به طور کامل درباره صحبت کردیم توی چین هم گیر میشه و آیین کنفسیوس نسبت به دوره آن کمی عقبنشینی میکنه راهب بودایی هندی زیادی توی چین ساکن میشن و دانشمند های هندی که به چین سفر میکردند متون سانسکریت زیادی را با خودشون به چین می آوردند که خیلی از آنها به چینی ترجمه شده بودند همه اینها برای علم و هنر و فلسفه چین منابع الهام بودند و مجسمه
سازی و نقاشی هندی تاثیر زیادی را بر هنر چین میزاره با کمرنگ تر شدن آیین کنفوسیوس آیین دائو ای به اوج رشد خودش میرسه و یا تعاملی که با بودائیسم پیدا میکنه بر آیین بودا هم اثر میذاره کاملاً همه این آیین ها توی این دوره بر روی همدیگر تاثیر می گذارند و بعضی آموزهها را هم از هم قرض می گیرند سلسله اتحاد دوباره چین ۵۸۰ تا ۶۱۸ میلادی �لاخره بعد از حدود چهارسده ناآرامی و جنگ های داخلی امپراطور یانگ دی به جنگ ها پایان میده و سلسله سویی روت سال ۵۸۰ تاسیس میکنه امپراتوری که دوباره چین رو به یک واحد سیاسی یکدست تبدیل میکنه و وحدت رو به چین برمیگردونه بر اثر رونق اقتصادی که به وجود آمده بود دولت ثروتمند میشه و به پشتوانه این ثروت کارهای بزرگی را انجام میده ز بزرگترین و جاه طلبانه ترین کارهای این امپراتوری حفره بزرگترینکانال یا رودخانه مصنوعی که دو تا رود یانگ تسه و رودخانه زرد رو به هم پیوند میدهد البته قسمت های قدیمی ترین کانال در قرن ۵ قبل از میلاد حذف شده بود اما بخش عمده و اصلی رو دودمان سوی انجام میدهند برای انجام این پروژه بزرگ بیش از ۲ میلیون نفر مشغول به کار شدم و چند میلیون نفر هم برای تعمیر
دیوار بزرگ و کشیدن جاده در اطراف کوه ها دست به کار می شوند اما زیاده روی در هزینه ها و جنگ های پرخرج با همسایه ها بالاخره خزانه دولت رو خالی میکنه و امپراطوری مجبور میشه مالیات های جدیدی را وضع کنه و فشاری که به مردم وارد آمد دوباره باعث شورش های دهقان ها شد تا در نهایت تو سال ۶۱۸ میلادی �ن دودمان هم از بین بره و یکی از مهمترین دودمانهای تاریخ چین یعنی دودمان تانگ روی کار بیاد سلسله تانگ ۶۱۸ الی ۹۰۶ میلادی خیلی از تاریخ دان ها سلسله تانگ رو قدرتمندترین سلسله تاریخ چین میدونن حتی قوی تر و تاثیرگذارتر از امپراطوری هان تجارت خیلی رونق گرفته بود و کالاهای چینی بازارهای بغداد قاهره و قسطنطنیه را پر کرده بودند در دوره ۳۰۰ ساله تانگ چین با همسایهها و بقیه دنیا ارتباط بهتری برقرار کرد و بازرگانان یکینی از طریق دریا به هند و ایران سرزمین اعراب سفر میکردند حتی دانشجوهای ژاپنی زیادی از طریق دریا به چین میومدن و درس میخوندن و از این فرصت استفاده میکردند اوایل این دوره همزمان بود با حمله اعراب به ایران و با سقوط ساسانیان و در نتیجه این تغییر و تحولات آرتور ویزلی نویسنده چین شناس
انگلیسی میگه که در عصر دودمان تانک چین بیگمان بزرگترین و متمدن ترین دولت جهان بود �اصه که در چین دوره تانک دوباره آیینهای کنفسیوس گسترش پیدا کردند و همزمان مبلغ های زرتشتی مسیحی نسطوری بودایی مسلمان و پیروان آیین مانوی هم توی چین عبادتگاه داشتند و دین خودشان را تبلیغ می کردند اختراع صنعت چاپ در این دوران هم خیلی به رشد به هنر و ادبیات کمک کرد ولی همین امپراتوری قدرتمند تو سال ۹۰۵ میلادی توی جنگی که در آسیای مرکزی در منطقهای به اسم تالاس با مسلمان ها داشتند شکست می خورند و آشوب ها و آشفتگی های داخلی باعث نابودی این حکومت بزرگ تو سال ۹۰۷ میشه بعد از فروپاشی سلسله تانک حدود ۵۰ سال دوباره چین وارد هرج و مرج میشه و بین پنج سلسله شمالی و ده پادشاهی در جنوب تقسیم میشه تا اینکه دوباره توی سال ۹۶۰ سلسله سونگ تیم رو یکپارچه میکنه سلسله سونگ شمالی ۹۶۰ ۱۱۲۷ سلسله سونگ جنوبی ۱۱۲۷ ۱۲۷۰ سلسله یوان اولین حکمرانان خارجی ۱۲۶۰ تا ۱۳۶۸ بزرگترین مشکل امپراتوری سلسله سونگ حملات پی در پی مهاجمان های شمالی به سرزمین اصلی بود که در نهایت این سلسله مجبور میشه تا محل استقرار
خودش رو از نواحی شمالی به نواحی جنوبی منتقل کنه اما این کار هم مانعی نشد تا چنگیزخان و جانشینانش نتونم تین رو تصرف کنند وقتی پادشاه های سونگ ایل شکست می خورند و به جنوب میرن شما را در اختیار کینهها قرار میدهند و پادشاهی کیم در شمال و پادشاهی سوم در جنوب حکومت میکنند تا اینکه چنگیزخان ظهور میکنه و تو سال ۱۲۳۴ با همکاری سپاهیان سونگ جنوبی حکومت کین رو از بین میبره و به شمار چین دست پیدا میکنه اما بعد از چنگیز خان جانشینانش به سمت جنوب حرکت میکنند و تو سال ۱۲۷۹ سلسله سونگ جنوبی را هم از بین میبرند و ویلای نوه چنگیز سلسله یوآن رو توی چین تاسیس میکنه که همزمان هلاکو هم توی ایران حکومت ایلخانیان رو راه اندازی کرده بود مغولها بیش از صد سال در چین حکومت میکنند و توی این سالها دوباره تمام سرزمین چین زیر پرچم یک حکومت میره و این بار تبت هم به چین اضافه میشه و جزئی از سرزمین چین به حساب میاد �وه حکومت مغول ها توی چین خیلی جالب بوده گفتم قبلا توی دورههایی حاکمان چین از طریق امتحانات و آزمون هایی آموزش دیده و با استعداد مردم را با برای
کارهای دولتی انتخاب میکردند اما وقتی مغول ها میان این شیوه انتخاب کارگزار را منحل می کنند چون اگه قرار بود چنین اتفاقی بیفته و مسئولین از این روش انتخاب میشدند خوب طبیعتا همه پستها به چینیها میرسید و مغول ها هیچ کاره می شدند به خاطر همین قوبلای کارهای بزرگ را به مقوله آبا گذار کرد و به شیوه خودشان کشور را اداره کردند و اجازه حضور چینیها به پستهای بالاتر را نمی دادند که اوایل مغولها حکومت را که در دست گرفته بودند با خشونت با مردم رفتار می کردند و در مقابل شورش متقابل مردم با شدت برخورد میکردند و به راحتی مردم را میکشتند اما کمکم امپراطوری مغول خواه ناخواه تحت �ثیر فرهنگ و تمدن چینی ها قرار می گیرند و طی سالهای بعد الگوهای چینی بر سیستم حکومتی اونها قالب میشه مغولها توی حکومت داری خودشون از اندیشمندان بقیه ملتها و کشورها هم توی پست های دولتی استفاده میکردند و این مسئله باعث میشد تا تنوع و همزیستی فرهنگی وسیع شکل بگیره این روش حکومت و امنیت راههای بازرگانی آسیا بیگانه های زیادی را به چین کشاند و عملاً دروازه های چین به جهان را باز کرد که برای اولین بار پای
جهانگردان اروپایی مثل مارکوپولو به چین باز میشه مارکوپولوی که قبلا درباره سفر اون ویدیوهایی را ساختیم تقریباً دو نسل بعد از مارکوپولو ابن بطوطه جهانگرد معروف مسلمان درباره چین دوره مغول ها میگه مردم چین از لحاظ صنعت بزرگترین و زبردست ترین ملتها هستند و این موضوع در همه جا مشهود است در همه دنیا سرود ثروتمندتر از چینیان پیدا نمی شود سپس بعد از کشتار و خرابی هایی که مغول ها برای چین داشتند تلاش کردند تا با برقراری امنیت اونجا رو دوباره آباد کنند شرفتهای زیادی هم به دست میآورند ولی بازم هر کاری میکردند بیگانه بودن و به خاطر همین شورشهای داخلی و ملی و اختلاف بین وارسا و فرزندان مغول باعث شد که سلسله یوان تو سال ۱۳۶۸ میلادی از بین بره سلسله مینگ ۱۳۶۸ تا ۱۳۴۴ میلادی تو سال ۱۳۲۸ موسس دودمان مینگ توی خانواده دهقان فقیری به دنیا میاد پدر و مادر و تقریباً همه اقوام ش رو توی قحطی از دست میده وقتی بزرگتر میشه راهزنی میکنه و بعد کم کم پیشرفت می کند و فرمانده دسته بزرگتری از راهزنا را رهبری می کنه این روش کسب درآمد توی اون دوره آشفته تقریباً عادی بوده ولی تنها فرق جو با بقیه این
بود که به سرزمینی که حمله میکرد اونو به صورت قلمروی کوچیک حفظ میکرد و تلاش میکرد تا به نقاط مهم و راهبردی حمله گانه جو تو سال ۱۳۵۸ شهرنان جینگ تصرف میکنه که بعد از تبدیل به پایتخت امپراتوری مینگ میشه اما در اوایل جنگ اصلاً باقلا های نظامی چین کاری نداشت و خودش را با آنها درگیر نمیکرد و فقط باره برای رقیبی که بیشتر مناطق جنوب شرقی چین را گرفته بودند مبارزه میکرد بعد از ده سال جنگ بالاخره تمام رقیبان را کنار می زنه و به سمت پکن حرکت میکنه که خاقان مغول منتظر محاصره نشده و قبل از محاصره شهر به شمال فرار میکنه و تیم به دست فاتح سلسله مینگ میوفته معمولاً اسم سلسله های چین به این صورت انتخاب میشدند که موسس سلسله اسم منطقهای که قبل امپراطور شدن حاکم اونجا بود را برای سلسله انتخاب میکرد اما موسس سلسله مینگ که گفتیم قبل از امپراطور �ر شدن رهبری عدهای از راه زنان را به عهده داشت علی سنت برای اسم گذاری سلسله استفاده نمیکنه و اسم سلسله خودش رو به معنی درخشان میزاره گفت اینجا یوان جانگ � بعد از پادشاهی به امپراتور هونگ معروف میشه شهرنان کن یا نانجینگ پایتخت
قرار میده که چندین مزیت داشت اول اینکه سال های زیادی آنجا بوده و قدرت زیادی تو این شهر داشت و با مردم و منطقه آشنا تر بود این شهر در کنار رود یانگ تسه قرار داشت که از طریق قایق به همه نقاط مهم ثروتمند چین دسترسی داشت و از همه اینها مهمتر در مناطق مرکزی چین بود که از حملات ناگهانی اقوام شمال چین در امام بود و وقتی این اقوام حمله میکردند پایتخت فرصت کافی برای آماده شدن برای حمله وری داشت اما سومین پادشاه این دودمان تو سال ۱۴۲۰ پایتخت را به پکن منتقل میکنه تکنیکه چسبیده به �مالی و در همسایگی اقوام شمالی بود که توسط دیوار چین حفاظت می شد اما تو سال هایی که مغول ها در چین حکومت میکردند دیگه به این دیوار توجهی نشده بود و خیلی از قسمتهای آن تخریب شده بود خلاصه وقتی پایتخت پکن منتقل میشه پادشاه همش نگران مرز و حمله اقوام شمالی بودند و به همین خاطر هزینه زیادی را صرف تعمیر و ساخت و نگهداری دیواره چین میکنه دیواری که به بخشهایی از اون از ۲۰۰۰ سال قبل و طی دورههای مختلفی ساخته شده بود و چیزی که الان ازش مونده بیشتر یادگار همین دوره مینگ سپاهی که برای
حفاظت پایتخت و دیوار صرف میشد باعث شد تا پادشاه از قسمتهای جنوبی کشور غافل بشه و زیاد توجهی به این مناطق نکنه که با گذشت زمان اهالی این مناطق کم کم علاقه شان نسبت به حکومت مینگ را از دست میدهند و همین دوره بود اروپا رشد چشمگیری میکنه و یکباره به تمام دنیا سرش میکشه به خاطر کشتی های قدرتمند پرتغالیها کانتون یا گوانژو و ماکائو در جنوب شرقی چین امروزی را میگیرند و اسپانیا هم تا فیلیپین پیشروی میکنه و اون جا رو میگیره و هنوز پرقدرت وارد چین نشدن توی این دوران دزدای دریایی ژاپنی حملات زیادی به سواحل چین داشتند که درگیریهای زیادی به وجود میآورد و هزینههایی را به دربار میلک تحمیل میکرد یکی از لشکرکشی های پرهزینه مینگ سفر به کره و جنگ با ژاپنی ها از طریق کرده بود که باعث ضعف این امپراتوری ها بود و به جز این تهدیدها قبایل منچو که توی شمال شرقی چین زندگی می کردند که بارها به ایالت چین حمله کرده بودند و این حملات و جنگ ها مدام باعث شد تا درباره از مهمترین تهدید خودشان یعنی شورشهای داخلی غافل بشن از اینجا به بعد داستان سلسله مینگ برای خود مون خیلی جالب بود
که مطمئنم شما هم از اون خوشتون میاد من چه ها تا سال ۱۶۲۹ تا پشت دیوارهای چین آمده بودند ولی آنقدر قدرت نداشتن که بتونن از دیوار عبور کنند و برای حکومت مینگ دردسر بزرگی درست کنند از اون طرف به خاطر فشار زیاد به مردم شورش های زیادی شکل میگیره که یکی از آنها به سرعت رشد می کنه و تا سال ۱۳۴۴ تا پشت دروازههای پکن می رسه و آخرین خاقان مینگ به اسم چونگ جا که طاقت شکست را نداشت توی باغچه قصر خودکشی میکنه و اینجوری نکن سقوط میکنه و شخصی به اسم لی که رهبر شورش بود به پکن مسلط میشه اما داستان اینجا تموم میشه یکی از سرداران سلسله مینگ به اسم سان گویی که از استحکامات دفاعی و دیوار چین دفاع می کرد وقتی میشنوند پکن سقوط کرده رهبری لی رو قبول نمیکنه و از او اطاعت نمی کنه و سانگ برای پس گرفتن حکومت می کنی با من چه ها که تا قبل از این با آنها می جنگید و پشت دیوار چین متوقف شده بودند مذاکره می کنه و از آنها کمک میخواد من تو هم از خدا خواسته بهش قول مساعدت میدن و اینجوری ویسان گویی ازههای دیوار چین را باز می کند و من ۴ بدون مبارزه و درگیری وارد چین می شوند اینجا بهتر
به این نکته اشاره کنم که میگن اوایل این سردار میخواست تسلیم لی بشه ولی وقتی میبینه لی همسرمونو گرفته و به حرمسرای خودش پرده ناراحت میشه و از اون میخواد که همسرش رو بهش برگردونه امالی مخالفت میکنه و اینجوری سرنوشته کشور تغییر میکنه خلاصه اینکه فکر نکنید بوسان گوی به خاطر حس میهن پرستانه و وفاداری به دودمان والی مبارزه میکنه
به هر حال دلیل این کار رو هرچی بوده نتیجه حکومت تقریباً دویست و شصت ساله من چه ها به چین بود سلسله چینگ ها ۱۶۴۴ تا ۱۹۱۲ بو سنگی ها به سمت پکن حرکت میکنند ولی رو شکست میدهند که لی سمت ایالات غربی عقبنشینی میکنه و تانگوی اونو تعقیب میکنه تا بلاخره اون و طرفداراش رو را از بین میبره همین مدتی که بود �گرم انتقامگیری بود من چو ها به آرومی پکن را تصرف می کنن و فرمانروای خودشون که یک کودک بود رو خاقان چین اعلام و دودمان چینگ رو تاسیس میکنند من چو شمال و غرب چین رو تقریبا بدون جنگ و خونریزی بدست میارن ولی مردم جنوب مقاومت می کنند حاکمان
جدید چین از بوسان گویی و بقیه سرداران چینی که تسلیم آنها شده بودند برای سرکوب استفاده کردند و در نهایت فرمانروایی مناطق جنوبی تصرف شده رو به همین سردار های چینی دادند و و بعد از دو سال این بار علیه دودمان چینگ میجنگه و پیروزی هایی رو هم به دست میاره ولی در نهایت به خاطر خستگی و پیری از دنیا میره و فرزندانش هم نمیتونن کاری از پیش ببرد تا در نهایت دودمان چینگ بر سراسر چین حاکم میشه چند تا نکته جالب درباره این دوره وجود داره اولین نکته این که گفتیم منتو ها فاتحان ای بودند که از لحاظ تعداد نسبت به مردم چین که بیشتر از نژادها نبودند تعداد خیلی کمتری داشتند این تعداد و نسبت وقتی جالب میشه که طبق کتاب تاریخ فرهنگ چین در پایان این سلسله حدوداً ۱۰ میلیون من چو تویی مرزهای این امپراتوری بزرگ زندگی می کردند در حالی که بقیه چینی چینی ها حدود ۳۵۰ میلیون نفر بودند در اوایل این دوره به خاطر فتوحات خارجی و رفاه داخلی چین تا حدودی مثل دوران شکوفایی گذشتش بود اما همیشه من چه ها به چشم یگانه بودند و به خاطر همین من چه ها همیشه مثل فاتحان بیگانه حکومت می گردند و همیشه به نیروی نظامی و پادگان
هاشون برای سرکوب شورش ها احتیاج داشتند اما حاکمان چینگ کم کم متوجه شدند که برای اداره این سرزمین وسیع باید از خود چینیها کمک بگیرند و برای اینکه خودشان را به چینیها نزدیکتر کند فرهنگ و تمدن چین را قبول میکنند و سازمان اداری و قانونی کهن چین را قبول کردند و از آنها برای اداره کشور استفاده میکنند با این وجود باز هم نتونستن احساس دوگانگی بین خودشون و مردم این کشور که گفته میشه از نژادها نبودن رو از بین ببرند تو پستهای دولتی دو نفر میزاشتن یکی از کارکنان چینی و یکی منچو که بتونه روی اون چینیها نظارت داشته باش ولی به نظرم مهمترین مسئله تاریخ چین توی عصر دودمان چینگ حضور خارجیها و سیاست خارجی منچ هاست بین سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۱۲ که آخرین امپراتور چین برکنار میشه حضور خارجی ها تأثیر زیادی روی ملت و حکومت چین میذاره توی این دوران اروپایی ها با توجه به قدرت دریایی و پیشرفت های نظامی که در قرن اخیر داشتند تلاش می کنند تا بازار چین رو دستشون بگیرند اما گفتیم که نگرش چینی ها در سیاست خارجی برتری مطلق چین در تمام دنیا بوده امپراطور فرزند آسمان بود که بر بقیه انسان ها � و
جایگاه ویژهای برخوردار بود با همین دیدگاه چین خودش را از بقیه دنیا جدا کرده بود و عملاً بیخبر از بقیه دنیا بود و وقتی غربیها تلاش کردند تا با چین ارتباط برقرار کند این نگرش که بر اساس آن چینیها و مخصوصاً امپراطور بر تر از بقیه است جلوی شکلگیری این ارتباط را میگرفت در بین کشورهای غربی بریتانیا بیشتر از بقیه به دنبال تسخیر بازار تجاری چین بود بریتانیا به دنبال چای و ابریشمچی نبود ولی نمی خواست در مقابل اجناس چینی طلا و نقره بپردازد و اجناس انگلیسی هم توی چین خواهان زیادی نداشت پس مجبور بود که طلا و نقره را بپردازد که این مسئله بیشتر به سود چین بود لیسیها که دیدم محصولات خود شانتوی چین بازار نداره تن بود تریاک به چین صادر کردند که تریاک علاقهمندان زیادی پیدا میکنه و سود زیادی را نصیب انگلیسی ها میکنه از اون سمت امپراطور چین ورود تریاک را ممنوع اعلام میکنه و تمام تریاک ها به صورت قاچاق به چین وارد می شدند توی سال ۱۸۳۹ دولت چین یک بار بزرگ قاچاق تریاک رو که متعلق به بریتانیا بود و ضبط میکنه که در نهایت باعث به وجود آمدن جنگ بین چین و بریتانیا میشه که به جنگ اول تریاک معروف شد که این جنگ
اول تریاک را شکست می خوره و مجبور میشه قرارداد نانجینگ رو ببنده که بر اساس اون ۵ تا بندر چین به عنوان بنادر آزاد شناخته میشوند که داد و ستد تجارت توی اونها آزاد میشه و در جزیره هنگکنگ هم به تصرف بریتانیا در میاد ولی شکست تاثیر بسیار عمیقی بر جامعه چین میزاره برای اولین بار این تصور که امپراطوری چین برتر از بقیه ملتهاست به طور جدی زیر سوال میره و دیدگاه مردم نسبت به امپراتور و جایگاه آن در سیستم قدرت پر از شک و تردید میشه وسیوسی امپراتور یا پسر آفتاب یا همون فرزند آسمان در راس امور قرار داشت که باید نظم و عدالت را برقرار میکرد و تافته جدا بافته از بقیه مردم بود اما باید شکست هم جایگاه امپراطور و هم دیدگاه کمپ سیاسی دچار چالش بزرگ میشوند این شکست باعث سرخوردگی و تحقیر ملی شده بود که بعدها چینیها آن دوران را قرن تحقیر ملی نامگذاری می کند سالهایی که خارجی ها با دولت چین هر کاری می خواستند میکردند و با هر بهانهای امتیاز جدیدی از دولت چین می گرفتند علی بندری تو کانال بی پلاس یه ویدیو درباره جنگهای تریاک داره که پیشنهاد می کنم اگه به این موضوع علاقه دارید حتما آن را نگاه کنید صه بعد
از امضاء امپراطوری چین و شکست در جنگ دوم تریاک بین سالهای ۱۸۵۶ تا ۱۸۶۰ شورشها توی چین بیشتر میشه و بلایای طبیعی مثل خشکسالی و قحطی و سیل ها هم بحران اقتصادی چین رو بیشتر میکنه در قرن نوزدهم هم سرنوشتی مشابه به سرنوشت بقیه تمدن های بزرگ آسیایی مثل هند و ایران داشت یعنی تمدن کهن و فرسوده که تا به مقاومت در برابر جهانگیری تمدن جدید و پویایی اروپایی را نداشت و کم کم به چند قدرتهای اروپایی افتاد نفوذ این کار افکار جدید شورش های مختلف و دخالت خارجی خارجیها اوایل قرن بیستم انقلابی را پدید آورد که حتی اون و در سال ۱۹۱۲ به پادشاهی من چو پایان داد و آغازگر یک دوره آشوب های بزرگ فرهنگی تاریخی و سیاسی و اجتماعی این شد که در نهایت باعث تشکیل حکومت کمونیستی جمهوری خلق چین تا سال ۱۹۴۸ میشه این سال ها پر از حوادث جذاب و شنیدنی که دیگه به خاطر طولانی شدن ویدیو تو این قسمت بهش نمی پردازیم و توی قسمت بعدی به طور مفصل درباره صحبت می کنیم طبق معمول منابع و انتهای ویدیو و در قسمت توضیحات مینویسم لطفاً نظرتون درباره ویدیو رو بهمون بگید تا ویدیو بعدی خدانگهدار