تایوان
جزیره تایوان، در شرق کشور چین، قبلا چسبیده به خاک سرزمین اصلی چین بود. البته قبلنی که میگیم، منظورمون همین ده، دوازده سال پیش نیست! و این قضیه مربوط به هزاران سال قبله.اما کمکم باتوجه به حرکت پوستههای زمین، بخشی از خاکهای متصلکننده دو طرف زیر آب میره و یک تنگه به وجود میاد که بعد به مرور زمان کاملا تبدیل به یک جزیره میشه.از این جزیره، آثار باستانی مثل لوازم سنگی و سفالینههایی کشف شده که فرهنگ پیش از تاریخ اون رو با سرزمین اصلی چین مرتبط میکنه.تایوان، یا چین تایپه یا جمهوری چین، تقریبا مساحتی به اندازه ۳۶ هزار کیلومتر مربع داره و جمعیتی حدودا ۲۴ میلیون نفر توی این جزایر زندگی میکنن. جزایر تایوان، پنگو، کینمن، ماستو و چندین جزیره کوچک دیگه، همهگی دولت تایوان رو تشکیل میدن و مساحتی هم که از تایوان گفتیم،شامل همه این جزایر است.پایتخت این دولت، شهر تایپه تو شمال جزیره است که جمعیتی بیش از ۳ میلیون نفر داره.هرچقدر که درباره تاریخ تایوان نمیدونیم، احتمالاً، همه شنیدیم و میدونیم که این کشور، درآمد بالایی از قطعات الکترونیکی و کامپیوتری داره و به همه جای دنیا صادر میکنه.همه موبایلها و قطعات کامپیوتری ساخت تایوان را دیدیم و ازشون استفاده کردیم. یه سوال!تایوان شما رو یاد چه محصولی میندازه؟ یا اصلا بهتره اینجوری بپرسیم، با شنیدن تایوان، چه چیزی به ذهنتون میاد؟برای خود من، اسم تایوان همیشه با موبایل Htc همراهه و این کشور، با این برند تو ذهنم حک شده.خلاصه همین محصولات، تایوان را به قطب فناوری آسیا تبدیل کرده، که رشد اقتصادی بالایی هم داره. اما ما توی این ویدئو، نمیخواهیم زیاد به این بخش از تایوان یا همون چین تایپه بپردازیم. گرچه این بخش از اقتصاد و فناوری تایوان، هم جذابه، اما قراره ما توی این ویدئو بیشتر به بعد تاریخی این جزیره بپردازیم.
تاریخ تایوان
قرنهای ۱۶ و ۱۷، اروپاییها و مخصوصا پرتغالیها، با کمک نیروی دریایی خودشون، از طریق دریاها توی دنیا می چرخن و تو سال ۱۵۹۰ به جزیره تایوان میرسن. پرتغالیها، اونجا را پایگاه خودشان میکنن و بهش فورموزا (Formosa) به معنی زیبا میگن.بعد از پرتغالیها، پای هلندیها و اسپانیاییها هم به این جزیره میرسه. هلندیها تو سال ۱۶۴۱، اسپانیاییها را از جزیره بیرون می اندازن و تا سال ۱۶۶۱ خودشون به جزیره مسلط میشن.تو سال ۱۶۶۲، شخصی به اسم ژنگ ژیلونگ (Zheng Zhilong) که بهش کوژینگا Koxinga هم میگن، کنترل جزیره را به دست میگیره.پدر ژنگ چینی و مادرش هم ژاپنی بود. اون بعد از بیرون کردن هلندیها، یک پادشاهی مستقل توی تایوان پایهریزی میکنه، ولی تو سال ۱۶۸۳ با حمله دودمان چینگ، جزیره تایوان تحت سلطه این امپراتوری و به عنوان بخشی از قلمرو چین در میاد.
شرایط به همین صورت باقی میمونه تا سال ۱۸۹۵ که چین و ژاپن با هم درگیر میشن، و چینیها توی این جنگ از ژاپن شکست میخورن.ژاپنی که دیگه داشت تبدیل به یک امپراطوری میشد و قدرت زیادی پیدا کرده بود.بعد از این جنگ، چین و ژاپن قرارداد شیمونوسکی رو باهم امضا میکنن که طبق این عهدنامه، جزیره تایوان به ژاپنیها واگذار میشه.اما با شروع جنگ جهانی دوم شرایط تغییر میکنه. جنگی که آمریکا با ورود خودش، مسیر تاریخ را تغییر میده.میدونید که آمریکا و ژاپن در دو طرف جنگ بودن و با هم میجنگیدن که بعد داستان بمبهای هستهای پیش میاد و جنگ این دوتا به فاجعه ختم میشه.چون قبلا درباره جنگ جهانی دوم ویدئو ساختیم، الان دیگه زیاد وارد جزئیات نمیشیم.اما بهتره همین قدر بدونیم، وقتی شرایط جنگ بر ضد نیروهای ژاپن پیش میرفت، فرانکلین روزولت، رئیس جمهور آمریکا، وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلستان، و چیانگ شک، رییسجمهور ملیگرای چین، تا سال ۱۹۴۳ در قاهره با هم ملاقات میکنن. نتیجه این ملاقات توی معاهده قاهره منتشر میشه که بر اساس اون، ژاپن باید تمام سرزمین هایی که از چین گرفته رو بهش پس بده.خلاصه اینجوری بعد از جنگ جهانی دوم، تایوان دوباره به چین برمیگرده.
بعد از جنگ جهانی دوم، نیروهای ناسیونالیست که از جنگ و درگیریها با ژاپن خسته و ضعیف شده بودن، در مقابل شورش کمونیستها شکست می خورن و جنگ داخلی را به کمونیستها میبازن.بعد از این شکست، ملیگراها به جزایر تایوان فرار میکنن و آنجا دولت جمهوری چین را تشکیل میدن.پس، تو اون دوران، جمهوری خلق چین به رهبری مائوِ کمونیست، تو سرزمین اصلی چین قدرت داشت، و جمهوری چین، به رهبری چیانگ شکِ ملیگرا، تو جزایر تایوان تشکیل شده بود. جالبه، هر کدوم هم میگفتن که فقط یک چین وجود داره، و اون هم ماییم.حالا این وسط جامعه جهانی هم مونده بود که چین واقعی کدومه.تا سالها، جمهوری چین، یعنی همون که توی تایوان بود، با حمایت آمریکا، عضو سازمان ملل متحد بود و نماینده این گروه در سازمان ملل حضور داشت.اما بعد از ملاقات آمریکاییها با مائو و مذاکره برای عادی سازی روابط آمریکا و چین، جمهوری خلق چین تو سال ۱۹۷۱ جایگزین جمهوری چین توی سازمان ملل متحد میشه و از آن تاریخ به بعد، خیلی از کشورها روابط دیپلماتیک و رسمی خودشون رو با جمهوری چین قطع می کنن و در عوض با جمهوری خلق چین ارتباط برقرار میکنن.ایران هم یکی از همین کشورهاست که در زمان شاه، یعنیتو سال ۱۳۵۰، جمهوری خلق چین را به رسمیت می شناسه.
درباره تایوان، یا چین تایپه، یا همون جمهوری چین، امروزه فقط ۱۴ تا کشور، مثل گواتمالا، هندوراس و نیکاراگوئه اونو به رسمیت می شناسن و باهاش ارتباط دیپلماتیک و رسمی دارن.اما با این وجود، اکثر کشورها مثل ایران، آمریکا، انگلیس و فرانسه، با تایوان ارتباط غیر رسمی دارن و روابط تجاری و غیرتجاری زیادی با هم دارن و فقط دیپلمات و سفارت توی کشور همدیگه ندارن.
بحران تایوان
بعد از اینکه کمونیستها و ناسیونالیستهای چین، دو تا دولت جدا از هم تشکیل دادن، همیشه دنبال فرصت بودن، تا توی جنگ قدرت، رقیب شون را کنار بزنند و خودشون به تنهایی حاکم چین بشن.اوایلِ این درگیری، یعنی تو سال ۱۹۵۰، مائو تصمیم میگیره تا به تایوان حمله کنه. اما به خاطر جنگ کره، جنگی که کمونیستهای چین، از کمونیست های کره حمایت میکردن، کشتیهای آمریکایی وارد منطقه میشن و همین حضور آمریکا و درگیری نیروهای کمونیست چین توی کره، جلوی حمله چین به تایوان را میگیره.اما تو سال ۱۹۵۵، جمهوری خلق چین موشکهایی رو به سمت جزیره پرتاب میکنه که آمریکا سریع واکنش نشون میده و بلافاصله برای حمایت از ناسیونالیستها، قرارداد دفاعی را با جمهوری چین امضا میکنه.بعد از این حمایت و در ژانویه ۱۹۵۵، هواپیماهای ناسیونالیستها جواب عملیات پکن را میدن و بعضی از مناطق چین رو بمباران میکنن.در ادامه این کشمکشها، چیانگ شک، طرحی را برای حمله به سرزمین اصلی چین پایهریزی میکنه که دوباره تمام سرزمینها رو از کمونیستها بگیرن.اون برای اجرای این طرح، خیلی روی کمک آمریکاییها حساب میکنه و انتظار داره آمریکا وارد جنگ با کمونیستهای چین بشه. اما آمریکا اینکارو نمیکنه و میگه ما طبق تعهد، فقط قرار بود در مقابل حمله پکن از شما دفاع کنیم و توی حمله نمیتونیم شرکت کنیم.البته دلیل اصلی این کار آمریکا رو میتونیم این بدونیم که، از اون طرف، حکومت کمونیستی شوروی از جمهوری خلق چین حمایت می کرد، و حمله آمریکا میتونست دوباره جنگ بزرگتری را شروع کنه.
از طرف دیگه، تو همون سالها، آمریکا تلاش میکنه تا با چینیها یا بهتره بگیم کمونیستهای چین مذاکره کنه که قول بدن تا به تایوان حمله نکنن.اما مسئولین پکن میگن که این یک مسئله داخلیه و ربطی به دیگران نداره و اجازه دخالت به آمریکاییها را نمیدیم.یعنی از همون اول، چینیها این مسئله را جزو خطوط قرمز خودشون اعلام میکنن و تا حالا هم به این مساله پایبند بودن.خلاصه تو سال ۱۹۵۵، دوطرف سواحل به سمت هم شلیک میکنن، ولی هیچ کدوم به پیروزی قابل توجهی نمیرسن.تو اون سالها، همچنان جمهوری چین توی دنیا معتبر بود و بیشتر کشورها جمهوری چین رو به رسمیت می شناختن و کمتر کشوری با جمهوری خلق چین روابط دیپلماتیک داشت.میشه اون شرایط رو اینجوری هم بیان کرد که اون موقع، شوروی بزرگترین حامی چین کمونیست بود و چون توی دوره جنگ سرد قرار داشتیم، آمریکا قصد داشت با حمایت از تایوان یا همون جمهوری چین، جلوی پیشروی کمونیست ها رو بگیره.از اون طرف، شوروی هم قصد داشت ایدئولوژی خودش را گسترش بده و یک کشور کمونیست دیگه به حامیان خودش اضافه کنه. در نتیجه، از کمونیست های چین در برابر آمریکا حمایت میکرد.اما کم کم در اواخر دهه ۱۹۶۰، اختلاف های مرزی بین چین و شوروی بیشتر میشه و چین، شوروی را تهدیدی برای خودش میبینه.. از اون سمت هم، چون آمریکا، چین کمونیست را متحد وفادار شوروی میدونست، تلاش میکرد تا با منزوی کردن و محاصره اقتصادی، این کشور را از پا در بیاره به خاطر همین تمام قد از جمهوری چین حمایت میکرد و آن را به عنوان دولت قانونی چین به رسمیت میشناخت.
آمریکا، توی جوامع بینالمللی هم تلاش میکرد تا بقیه کشورها، چین کمونیست را به رسمیت نشناسن.همه اینها باعث شده بود تا آمریکا و جمهوری خلق چین بیش از دو دهه روابط خصمانه ای داشته باشن و دشمن هم به حساب بیان.ولی وقتی بین چین و شوروی شکراب میشه، آمریکا تصمیم میگیره از چین به عنوان اهرم متوازن کنندهی نظام شوروی استفاده کنه.پس، کمونیستهای چین، نیکسون، رئیس جمهور آمریکا، و کسینجر وزیر خارجه آمریکا، با هم ارتباط میگیرن و دشمنی دو تا دولت را کنار میگذارن.نشستهای محرمانه نیکسون و کیسینجر با جمهوری خلق چین، بالاخره جواب میده و در نتیجه این نشست ها، هر دو طرف به خواسته هاشون میرسن.آمریکا از طریق نزدیکی به چین کمونیست، به شوروی فشار میاره، و جمهوری خلق چین هم با دوستی با آمریکا از انزوای بین المللی خارج میشه و توی سازمان ملل متحد هم به رسمیت شناخته میشه.علاوه بر این موارد، آمریکا هم ایده چین واحد را میپذیره و قبول میکنه که تایوان بخشی از خاک چین واحده.اما در عین حال آمریکا تاکید میکنه که هر نوع اتحاد مجدد چین و تایوان، باید به طور صلحآمیز باشه. از اونطرف، جمهوری خلق چین هم استفاده از زور را آخرین راه حل این مسئله بیان میکنه و میگه تلاش میکنه تا مسالمت آمیز اینکار رو بکنه، ولی حق استفاده از زور رو هم برای خودش نگه میداره و میگه اون آخرین مرحله است!بعد از این مذاکرات و با خروج نیروهای آمریکا از تایوان تو سال ۱۹۷۸، ساکنین جزیره حس خیانتکاری به آمریکاییها پیدا میکنن که این حس رو توی سفر جیمی کارتر تو سال ۱۹۹۹ به تایوان، بصورت اعتراضهایی نشون میدن.بعد از این حوادث، و بعد از اینکه جمهوری خلق چین توی جامعه بینالمللی پذیرفته میشه، تایوان سیاست خودش را تغییر میده و به دنبال سیاست استقلال میره.توی این سیاست میگه، چین یک کشور جدا، و تایوان هم یک کشور جداست و عملاً از اون ادعاهای قبلی خودش عقب نشینی میکنه.صحبتهای قبلی رو که یادتون چی میگفت؟
تایوان، برای چندین دهه تلاش می کرد با حمایت آمریکا، اثبات کنه که تنها یک چین وجود داره و تایوان بخشی از اونه که پایتخت اون چین هم، شهر تایپه است.اما بعد از اینکه جمهوری خلق چین، تنها دولت قانونی چین شناخته شد، تایوان تلاش کرد تا این را اثبات کنه که چین، هر چی باشه، از دو موجودیت سیاسی و مستقلِ برابر تشکیل شده و هر دوی آنها حقِ حضورِ جداگانه در ارگانهای بین المللی را دارن.اما از اون سمت پکن اصلاً این دیدگاه رو تحمل نمیکنه و تایوان را بخشی از سرزمین چین میدونه و جدایی تایوان رو خط قرمز خودش اعلام میکنه.در همین راه برگردوندن تایوان به خاک چین، پکن یک سیاستی رو به اسم یک کشور، دو سیاست مطرح میکنه.براساس این پیشنهاد، تایوان بعد از ملحق شدن، بجز در زمینههای سیاست خارجی و امنیت ملی، استقلال عمل کاملی داره و کاملا خودمختار اداره میشه.اما سیاستمدارای تایوان قبول نمیکنن و بیشتر به دنبال استقلال تایوان هستن و رهبرای این کشور، حذف مرام کمونیستی رو شرط اولیه و مهم مذاکره برای اتحاد مجدد میدونن.
تو سپتامبر ۱۹۹۲ بوش، قرارداد فروش ۱۵۰ جنگنده F16 رو به تایوان تصویب میکنه؛
کاری که بعد از عادیسازی روابط چین و آمریکا بی سابقه بود.
این حرکت نشون میده، واشنگتن سیاست خودش در مقابل تایوان و چین رو بازنگری کرده و دوباره روابط غیر رسمی خودش با تایوان رو گسترش داده. کاری که هر زمانی که اراده کنه انجام میده. فعلا هم داره از تایوان به عنوان اهرم فشاری برای چین استفاده میکنه و گفته که با هرگونه تهدید نظامی علیه تایوان، برخورد میکنه.اما معلوم نیست که این برخوردش چطوری میشه؟ مثل برخوردی که با روسیه دربرابر اکراین کرد؟
به نظرتون میتونیم توی این داستان تشخیص بدیم حق با کدوم طرفه و کی داره راست میگه؟ فکر میکنید آینده تایوان و چین چی میشه؟