ادیان در هندوستان
به نظر شما توی هند یا بهتره بگیم توی دنیا چندتا دین و مذهب و آئین وجود داره؟ و حق با کدومشونه؟ و خدای کدومی خدای حقیقته؟بخش مهمی از تاریخِ فرهنگِ هر قوم و سرزمین رو، باورها و اعتقادات مردم اون سرزمین تشکیل میده و هند هم به دلیل تنوع قومی، فرهنگی و عقیدتی پر از اعتقادات و مذاهب متنوعیه، دینهایی مثل هندویی، بودایی، جینیسم، اسلام، مسیحیت و بقیه اعتقادات و دینها و باورها که هر کدوم هم انشعابات زیادی دارند، توی این کشور میلیونها پیرو دارند.هندوئیزم و ریشه اون رو میشه یکی از قدیمیترین ادیان زنده جهان با میلیونها پیرو دونست و از اونجایی که هر چیزی در طول زمان تغییر میکنه، مذهب و باورها هم توی هندوستان یک سیر تاریخی رو طی کرده تا به اینجا رسیده.به طور خلاصه می تونیم بگیم مذهب در هندوستان این مراحل رو طی کرده که در ادامه میگیم:از مرحله ابتدایی و دوره قبل تاریخ اطلاعاتی در دست نیست و بعد از اون، از دوره تمدن دره سند هم، فقط بتها و مجسمه هایی کشف شده و اطلاعات دقیقی وجود ندارد.اما دوره بعدی که دوره وداییِ، حدوداً تا سال ۸۰۰ قبل از میلاد تخمین زده شده. توی این دوره اقوام آریایی وارد سرزمین هند میشن و در برخورد با دراویدی ها، آیین ودایی شکل میگیره.آیین ودایی، از قدیمی ترین و با سابقه ترین آیین های اصلی و یکپارچهی هندِ، و یجورایی جد بزرگ بقیه آئینهای هند محسوب میشه و ادیان بزرگ و مشهور هندی مثل: برهمنیسم، هندوئیسم، جینیسم، بودیزم و سیکیسم یا همون مذهب سیک ها، همه بر پایه این آیین استوارند و در حقیقت نوع تحول یافته و اصلاح شده آیین ودایی هستند.
آیین ودایی
آیین ودایی در ابتدا یک آیینی خانوادگی بوده که به وسیله آریاییهای مهاجر به هند آمده. توی این آیین موقع آتش افروختن، سرودهای مذهبی اجرا میشده که به این سرودها ودا میگفتند.نکته مهم درباره این آیین اینه که بر اساس کثرت خدایان شکل گرفته و خدایان زیادی داره، به طوری که میشه گفت پیروان برای هر نوع از موجودات و مظاهر طبیعت، یک الهه و رب قائل هستند.این خدایان به قدری زیاد هستند که دانشمندان تاریخ ادیان، برای شناخت بهتر، اون ها رو توی دو تا گروه خدایان انفرادی و خدایان گروهی طبقه بندی می کنند که خود خدایان انفرادی هم به سه دسته خدایان آسمانی: مثل میترا خدای وفای به عهد و روز روشناییخدایانی که در برزخی میان زمین و آسمان هستند: مثل ایندرا خدای جنگ و طوفان و باران و خدایان خاکی: مثل آگنی خدای آتش.
خدایان گروهی هم خودش به سه دسته تقسیم میشن:یک واسو ها: که تعداد آنها ۸ تااست و شامل:( آتش، خاک، باد، هوا، آسمان، ماه، خورشید و ستارگانِ)وداییها معتقدند این خدایان به صورت گروهی و مشترک، اساس زندگی طبیعی را تشکیل می دهند و در حقیقت این ۸ عنصر، خدایان هستی و نعمت و فراوانی انددسته دوم خدایان گروهی، ماروت ها هستن که تعداد آنها مشخص نیست و سومین دسته آدییتاها هستن که بین ۶ تا ۱۲ن و در آسمان ها هستند و بر عناصر طبیعت تسلط دارند. اما در آخرین سرودههای ودا، خدایی معرفی میشه که بقیه خدا های خدایان رو تحت شعاع خودش قرار داده و کاملا مستقله. اسم این خدای یگانه «ویشواکارما» و یا «پوروشا»س که صفاتی مثل خلاقیت و آفرینندگی عالم رو هم به او نسبت می دهند.همه این مطالب نشون میده که آیین ودایی بر دو مبنای چندخدایی و یکتاپرستی استواره اما با این حال، همه خدایان را تحت امر خدای واحدی میدونه که همون مفهوم یکتاپرستی و یگانگی خالقِ.
آیین برهمن
در حدود قرن نهم تا هشتم قبل از میلاد برهمنان یا همون روحانیون آیین ودایی، تحولات عمیقی رو در آیین ودایی به وجود میارن. این تحولات روی سه تا موضوع، اعتقادات، تحول اجتماعی و کتب مقدس تاثیر زیادی میذاره.مهمترین تحول عقیدتی که برهمنان در آیین ودایی به وجود آوردن، تعریف تازهای بود که از مفهوم نجات و رستگاری ارائه دادند. بر طبق تعریف آیین ودایی، نجات و رستگاری انسان ها در سایه جلب رضایت خدایان به ویژه خدای آتش، یعنی «آگنی»، اون هم از طریق برگزاری مراسم قربانی به دست میاد، در حالی که در تعاریف جدید و در دیدگاه برهمنان، نجات و رستگاری با پیوستن به روح و حقیقت عالم و معرفت، یعنی برهما حاصل میشه. به همین خاطر آیین قربانی که در دین ودایی به صورت ظاهری و عینی انجام میشد، در آیین برهمنی جای خودش را به مراسم باطنی داده.
{اصول اساسی اعتقادات آیینی برهمنی ۴ تا اصل داره}
یک اعتقاد برهما: که اصل و حقیقت، ذات و مبدا و منتهای عالم هستیه. اون جاویدان و ابدیه و همه جا هست و دلیل اصلی هر چیزی در دنیاست.دومین اصل اعتقاد به اتمن یا همون روح و روان سومین اصل کارما و تناسخِ: بر اساس این اعتقاد وقتی انسانی اعمال زشت و بدی را مرتکب نشده باشه، بعد از مرگ، روح او به برهما ملحق، و سعادتمند میشه.اما اگه مرتکب عمل یا کارهای زشتی شده باشه، روح او در جسم حیوان یا انسان و یا در قالب اشیا حلول، و تجدید حیات میکنه. این تجدید حیات غیر اختیاری و اجباریه که باعث میشه تا انسان دوباره سختی ها و عذاب های دنیا رو تجربه کنه. پس با این دیدگاه، روح انسان متناسب با عملی که انجام میده بعد از مرگ در جسد موجودی بالاتر یا پایین تر از خودش وارد میشه.و چهارمین اصل: موکشا یا راه نجاته که طبق این اعتقاد تنها راه نجات یا همون موکشا، ترک علایق مادیه. وقتی انسان از حب ثروت و شهوات دنیوی دوری کنه به برهما ملحق میشه و آرامش جاویدان پیدا میکنه و از تجدید حیات غیر اختیاری یا همون تناسخ خلاص میشه.اینها اصول آیین برهمن بودند که گفتیم، اما این آیین، تغییرات و تحولات مهم دیگری در نظام طبقاتی اجتماعی جامعه هم به وجود میاره که در زبان سانسکریت بهش کاست میگن که توی ویدیوی قبلی درباره آنها صحبت کردیم.
اما سومین تغییری که برهمن ها در آیین ودایی داشتند تغییر درکتاب های مقدس بود.کتابهای مقدس آیین ودایی چهارتاست؛ ریگ ودا که مشهور ترین و مهمترین کتاب آنهاست. یاجور ودا، ساماودا و آثورواودا ۴ کتاب مقدس این آیین هستند که هر کدوم از این وداهای چهارگانه دوباره خودشون به دو بخش مجزا تقسیم میشوند: سامهیتا و برهمانا، سامهیتا مجموعهای از سرودههاست که در مراسم مختلف توسط کاهنان ودایی خونده میشه و برهمانا تفاسیر و مباحثیِ که کاهنان در زمینه آیین نیایش و طریقه برگزاری مراسم نوشتن که خود همین برهمانا شامل دو بخش کلی آرانیاکا ها و اوپانیشاد هست که اوپانیشادها قسمت پایانی وداها هستند.در آیین برهمن هم وداهای چهارگانه مقدسن، ولی مبانی عقیدتی و جهانبینی و نظام اجتماعی برهمنی که دربارشون صحبت کردیم، همه بر پایه تعالیم اوپانیشادها هستند. پس اوپانیشادها رو میتونیم مهم ترین و اساسی ترین کتاب های دینی آیین برهمن بدونیم.
به جز این کتابها، کتاب دیگری به نام «قوانین مانو» هم برای برهمنی ها مورد احترام و مقدسه. توی این کتاب توصیه های اخلاقی و عملی و تکالیف پیروان توضیح داده شده و حدود و وظایف هر کاست یا طبقه اجتماعی بیان شده. مثلاً برای برهمن یا همون کاهنان و روحانیون که بالاترین طبقه اجتماعی را دارند نوشته شده برهمنها مورد احترام و تکریم همه خدایان هستند و به همین خاطر جایگاه رفیعی دارند. با هیچ گناهی آلوده نمی شوند و حتی اگر تمام مردم را بکشند مجازات نمیشوند. همچنین به پادشاهها دستور اکید داده که نباید مالیاتی بر برهمنها وضع کند، حتی اگر از شدت احتیاج در شرف مرگ باشد.خلاصه توی این کتاب طبقات به خوبی توصیف شدند و همه قوانین مربوط به طبقات و کاست ها ذکر شده که خوب از نگاه من، کمی خنده دار و عجیب به نظر میاد ولی کاملا واقعی بودند.
بگذارید یک مثال دیگر از اون رو با هم مرور کنیم:«اگر فردی از طبقه شودرا که گفتیم پایین ترین طبقه اجتماعی بود، خود را با فردی از طبقه بالاتر، مساوی و برابر بداند، باید تبعید گردد و بر پشت او داغ زده شود.»البته توی این کتاب به جز این قوانین منفی، توصیه های اخلاقی مثبت و با ارزشی مثل احترام به والدین و معلم ها و صداقت و راستی هم وجود داره. در مجموع اوپانیشادها و قوانین مانو را ارکان اساسی دین برهمنی که خودش بر پایه آیین ودایی هست می دانند و همین آیین برهمنی خودش پایه و مبنای دین هندوئیسم است که امروزه صدها میلیون پیرو در هندوستان داره.
آیین جین
خیلی از آداب و رسوم آیین برهمن مورد انتقاد نسل های بعدی قرار میگیره که این انتقادها و نارضایتی ها باعث میشه تا آیینهای اصلاحی برای آیین برهمن به وجود بیاد. دو تا از مهمترین این آیینهای اصلاحی آیین جین و بودا ست که تلاش کردند تا آیین برهمن را اصلاح کنند.یکی از قوانینی که از دید مردم و اندیشمندان هندی نیاز به اصلاح داشت، قانون کارما یا تناسب پیدرپی توی نظام طبقاتی بود که بر اساس اون هیچ کس بجز برهمنان و روحانیون نمیتوانند دورههای تکامل روحانی را طی کنن و به رستگاری یا همون نیروانا برسند.(توی این قانون، دیگران، حتی بعد از ده ها بار تولد و مرگ و تلاش و رنج کشیدن، باز هم نمیتوانند به رستگاری برسند.)سر همین قضیه، «ناتاپوته واردَمانَه» که پیروانشاونو مهاویرا یا پهلوان بزرگ میگفتند، اعتراض میکنه و در جستجوی نجات و رستگاری سبک زندگیش رو تغییر میده.مهاویرا در سال 599 پیش از میلاد، توی یه خانواده پولدار از طبقه کشاتریا به دنیا میاد و در ناز و نعمت رشد میکنه. مهاویرا با اینکه توی کاخ زندگی میکرد ولی زندگی زاهدانه و مرتاضانه را ترجیح میداد ولی والدینش با این طرز فکر مخالف بودند و مهاویرا هم در همون خونه والدین زندگی میکرد.بعد از فوت پدر و مادر و تقریباً در سن ۳۰ سالگی، مهاویرا ، زندگی در کاخ را رها میکنه و هرچی مال و منال داشت رو بین فقرا تقسیم میکنه و میره بیرون از شهر و در صومعه راهبان زندگی میکنه.بعد از مدتی، مهاویرا از صومعه هم خارج میشه و ردای سادهای رو هم که داشت برمیداره و سر به کوه و بیابون میذاره و زندگی جدید خودش رو بهعنوان یک مرتاض شروع می کنه.اون بعد از ۱۲ سال تحمل سختی، وقتی غرق در فکر و اندیشه بوده، به نهایت درجه کمال و بلوغ میرسه که به همین خاطر بهش لقب جِینه به معنی پیروز و فاتح میدهند چون تونسته بود توی این مرحله به نهایت پیروزی و کمال برسد و از همه دلبستگی ها و تعلقات دنیوی دور بمونه.مهاویرا بعد از این مرحله سکوتش رو میشکنه و مردم رو در مسیر آیینی که بهش رسیده بود هدایت میکنه. توی مدت ۳۰ سال و تا آخر عمر، پیروان زیادی را هم تربیت میکنه و آیین جین در جامعه برهمنی هند قدیم رشد میکنه و تا به امروز هم میرسه و امروزه اکثر مرتاض های هندی خودشونو پیروان این آیین میدونن.
به طور خلاصه اگه بخوایم بگیم، آیین جین در حقیقت نوعی حرکت اعتراضی نسبت به آیین برهمن یا هندوئیسم کهن بود. اعتراض به نظام طبقاتی کاست و سلطه برهمنان، و گریز از وحشت تناسخ و مرگ و زندگی مجدد.مهاویرا خودشو نه خدا میدونست، و نه منجی، بلکه فقط معلم اخلاق و رستگاری میدونست که تلاش میکرد دیگران رو به رستگاری برسونه. بر اساس تعالیم او، چیزی قابل پرستش نیست و خدایان هندو را انکار کرد و گفت که یک مرتاض نباید بگه: خدای آسمان، خدای طوفان، باران ببار. بلکه با شناخت طبیعت و موجودات، باید بگه: ابر جمع شده و به زمین آمده و یا بگه ابر باریده که این وظیفه ابره.مکتب جین بر پایه دوری از تمام تعلقات دنیا است و راه خلاصی و رهایی از تناسخ متوالی رو ریاضت و سختی میدونه.جین برای رسیدن به این رستگاری دو نوع دستورالعمل دارد که یکی مخصوص خواص و اون یکی مخصوص عوام هست که تاب و تحمل ریاضتهای سخت را ندارند.بر پایه این اصول، مرتاض نباید نسبت به هیچ چیزی احساس مثبت و منفی داشته باشد. پس، زیبایی و زشتی، بوی خوب و بد، غم و شادی، سرما و گرما، و گرسنگی و تشنگی همه باید توی ذهن اون مساوی باشند و نسبت به هیچ کدوم احساس خاصی نداشته باشه. نه از چیزی لذت ببره و نه از چیزی بدش بیاد.پیروان این مذهب نباید جانداری رو آزار بدهند یا بکشند. نباید دروغ بگن و دزدی کنن و شهوت پرست باشن و خلاصه باید بیخیال همه دنیا باشند.
بوداییزم
بودا هم مثل مهاویرا در یک خانواده ثروتمند رشد میکند و به یکباره از زن و فرزند و تاج و تختش کنارهگیری میکند و به جستجوی حقیقت و رستگاری میره. نام اصلی او سیدارتَه گوتامَه بود که وقتی به کمال میرسه بهش لقب بودا به معنی درخشنده و نورانی را میدهند.بودا بعد از آزمایش و تجربه راه تفکر، و راه ریاضت، به این نتیجه میرسد که راه میانه این دو تا به رستگاری میرسد. از نظر بودا ریشه اصلی رنج و مشقت بشر، دلبستگیهای اونه و تنها راه نجات، دوری از این تعلقات و دلبستگی هاست، اما نه از راه ریاضت کشی های سخت و طاقت فرسا، بلکه بودا راه رسیدن به رستگاری را ریاضت همراه با تفکر میدونه.آیین بودا هم مثل آیین جین، هم با تناسخ و تولد های پی در پی و رنج آور و بدون انتها، و هم با نظام طبقاتی کاست مشکل داشت و تقریباً همزمان با آیین جین شکل میگیرد. اما بر خلاف آیین جین که نتونست زیاد توسعه پیدا کنه، در جذب پیروان بیشتر موفق میشه و به سرعت به خارج از مرزهای هند هم میره و امروزه از هند تا مغولستان و چین و ژاپن میلیونها پیرو داره.این آیین بیعدالتی و نظام طبقاتی برهمن را مردود می دونست و ریاضت های غیر قابل تحمل دین جین را هم لازم نمیدانست و ادعا داشت که معضل تناسخ را هم حل کرده و این جوری مورد استقبال قرار میگیره و پیروان زیادی را جذب میکنه.بعدها بودا برای این پیروان دیرهایی رو میسازه و برای برقراری نظم توی این صومعه ها، قواعدی وضع میشه که همه باید از آنها پیروی کنند.
بعضی از این قواعد، پوشیدن لباس زرد و تراشیدن موی سر و ریش بود، اما به جز این قواعد ده اصل دیگه باید رعایت می شد. اصلهایی که که به عنوان اصول دهگانه آیین بودا شناخته میشن:
۱- اجتناب از کشتن جانوران
۲- پرهیز انسان از تصرف مالی که به او اعطا نشده
۳– پرهیز از بیعفتی و فحشا
۴– پرهیز از مکر و فریب
۵– خودداری از مستی و شرابخواری
۶– خودداری از پرخوری و شکمپروری
۷– چشمپوشی از تماشای رقص و آواز و لهو و لعب
۸- اجتناب از استعمال زیورها و عطر و آرایش
۹- پرهیز از خواب در بسترهای نرم
۱۰- پرهیز از پذیرش پول (طلا و نقر)
به اعتقاد بودا، انسان از هر طبقه و صنفی که باشه، میتونه با کار کردن روی خودش، عواقب همه گناهان و اعمال زشت دورههای گذشته حیات خودش رو از بین ببره و با غلبه بر شهوات و امیال نفسانی به مرحله انسان کامل برسد که قانون کارما دیگه روی اون اثری نداره و دیگه مجبور نیست با تولد های پی درپی دوباره به دنیا بیاد.به طور خلاصه، آیین بودا از بعضی از افراط و تفریط های آیینهای برهمنیسم و جینیسم فاصله میگیره و راه معتدل تری رو پیش میگیره پیروانش را طوری تربیت میکنه که برای رسیدن به رستگاری فقط باید متکی به خودشان باشند و هیچ کمکی از هیچکس و حتی خدایان برای آنها کارساز نیست. توی این آیین هم انجام بعضی از اعمال، مثل کشتن جانداران هم ممنوعه و بوداییها مهمترین آیینهای عبادی برهمنان، مثل قربانی کردن و حاجت خواستن از خدایان را کنار گذاشتند.بودا تلاش کرد مردم را به فکر کردن عادت بده و بهشون یاد بده تا آگاهانه از افکارشان مراقبت کنند. اما بعدها کم کم خود بودا جایگاه خدا رو پیدا میکنه و مردم از بودا و مجسمه های فراوان او طلب حاجت میکنند.با این حال به خاطر عدم موضع گیری صریح و شفاف بودا درباره خیلی از مسائل اعتقادی، مثل اعتقاد یا عدم اعتقاد به خدا و خدایان، و همچنین مسئله جهان پس از مرگ، بعدها آیین هایی به این مکتب اضافه شد که باعث به وجود آمدن فرقه های مختلف می شه که از مهمترین این فرقه ها آیین لاما در تبت.
هندوئیسم
گفتیم آیین برهمنیسم یا همون هندوئیسم قدیم، مورد انتقاد و مخالفت جنیسم و بوداییزم قرار گرفت و پیروان زیادی را از دست داد. به خاطر همین مساله، طی سال ها تغییراتی کرد تا بتونه پیروان جدیدی را جذب کنه.بطور خلاصه، چیزی که امروزه به آیین هندوئیسم در سرزمین هند میشناسیم و پیروان زیادی هم داره، نتیجه تحولات و دگرگونی های که در آیین برهمنیسم به وجود اومده.قبلا گفتیم که توی آیین برهمنی، برای هر کدوم از مظاهر طبیعت یک خدا قائل بودن و اعمالی را برای اون خدا انجام می دادند. اما با توجه به تغییرات به وجود آمده خداهای متعدد کنار گذاشته شدن و یکی از فرقههای اصلی هندوئیسم، تنها به یک گروه خدایان سه گانه اعتقاد دارن که تمام صفات همه اون خداها رو دارن. به این خداها تو زبان سانسکریت «تریمورتی» میگن که شامل برهما یعنی خدای آفریننده، ویشنو خدای نگهدارنده و شیوا خدای نابود کننده هستند.برهما همون خداییه که همه جهان را آفریده، خدای خدایان که بعد از آفرینش، دیگه مسئولیتی در دنیا نداره و بقیه کارها رو دو خدای دیگه انجام میدن.به خاطر این خدا دیگه وظیفه مسئولیتی نداره، معابد خیلی کمی در هند به اسم برهما وجود داره. با این وجود مورد احترام همه هندو هاست و چهره او در نقاشی ها و مجسمه ها به شکل پادشاهیه که چهار سر داره مشغول خوندن ودا هاست.اما ویشنو خداییه که مسئول نگهبانی از نظام خلقته، و همه امور مثل: گردش ماه و ستاره، و شب و روز را بر عهده ی اونه. هندوها اونو منشاء خیر و برکت و مهر و محبت میدونن که تا حالا نه بار به شکل های مختلف ظاهر شده و دنیا را نجات داده.شکل ماهی، گراز، لاکپشت، کوتوله و بودا بعضی از این حالت هایی هستند که هندو ها اعتقاد دارند این خدا به این شکلها ظاهر شده.بیشتر در تصاویر، اون به رنگ آبی با ۴ دست نشون داده میشه که ابزار مختلفی توی دستش هستند.
هندوها عقیده دارند، هستی بدون نیستی، و حیاتِ بدون مرگ بی معنی هستند. پس در کنار خدای زندگی و حیات، باید خدای مرگ و نابودی هم وجود داشته باشه که همون شیواست.با اینکه شیوا به صفت ویرانگری شناخته میشه، ولی در واقع فنای جهان به دست او، مقدمهای برای آفرینش دوباره جهانِ. بنابراین، شیوا همه ویران گر و هم احیاگرِ. شیوا از طریق فنا، جهل و نادانی و اهریمن را از بین میبره تا جهانی پر از علم و دانایی از نو شروع بشه.رنگ پوست شیوا خاکستری و آبیِ و چهار بازو داره که توی یکی از دستهاش نیزه سه شاخه داره. اون یک چشم سوم هم داره که حقیقت را میبینه و هر وقت این چشم باز بشه، همه موجودات جلوی روی اون در یک لحظه نابود میشن. یک مار دور گردن او، و هلال ماه نزدیک پیشانیاش وجود دارد و مردم عقیده دارند رود گنگ از موهای شیوا جاری شده و به همین دلیل این رود رو مقدس میدونن.هر کدوم از این اشیا و ظواهر خدایان، یک نماد هستند که بررسی آنها کلی زمان نیاز داره. اما نکته جالب اینکه هر کدوم از این خدایان همسران و فرزندانی هم دارند که آنها هم مورد احترامن و گاهی هم پا به پای خدایان پرستش می شوند. حتی بین خود خدایان هم، بعضی ها برتری هایی دارند که باعث شده تا مردم بیشتر اون خدارو بپرستن وهمین باعث شده تا مذاهب و فرقه های مختلفی به وجود بیاد که در نتیجه اینها، معابد زیاد و مختلفی در سراسر هند بوجود اومدن که توی اونها، پیروان هرکدوم به شیوهای خدای مورد احترام خودشون رو میپرستن.
آیین سیک
حالا با همه این خداها و فرقه های کهن و باستانی که توی هند وجود داشت، تصور کنید که اسلام هم به این سرزمین راه پیدا میکنه و حاکمان مسلمان بر این سرزمین ها مسلط می شوند.از یک طرف مسلمان ها به توحید و یکتاپرستی معتقد بودند و مراسم قربانی داشتن که توی اون، گاو هم قربانی میکردند و بتپرستی را کفر می دانستند، از یه طرف هم هندوهایی بودن که قرنها خدایان خودشون رو داشتند و حیوونات و گاو برای آنها مقدس بود.این دو دیدگاه کنار هم قرار گرفتند و متعصبین هر دو گروه بر سر اعتقاداتشان با گروه دیگه می جنگیدند و درگیری هایی را به وجود میآوردند.ه جز این درگیری ها، وقتی اسلام و هندویسم سالها کنار هم قرار میگیرند، روی همدیگه اثر میگذارند و کشمکشی هم بین متفکر های هندی و مسلمانان به وجود میاد.توی این اوضاع، شخصی به اسم کبیر، که با آیین هندو و اسلام آشنایی داشت، تلاش می کند تا بخشی از تعالیم اسلام رو جایگزین اندیشههای هندوئیسم کنه. اون عقیده داشت که خدا بالاتر از اونه که در مجسمهای از سنگ و فلز قرار بگیره و با اعمال ظاهری؛ مثل تلاوت کتاب، زندگی مثل راهبهها، غسل در رودخانه و یا طواف در معابد، از بندگانش خشنود نمیشه، بلکه از بندگانش می خواد با خلوص نیت و عقیده، کارها را انجام بدهند و اگه کسی خالصانه و از روی محبت خدای یگانه را بپرسته، از رنج چرخه تولد آزاد میشه و به سعادت میرسه.اون هم چنین عقیده داشت هر کس برای رسیدن به نجات و رستگاری نیازمند راهنمایی های یک معلمِ که در زبان محلی پنجاب، به اون گورو میگن که به خاطر همین به رهبران آیین سیک، گورو میگن.در عین حال باید بگیم که کبیر قصد تاسیس دین جدیدی بر پایه تلفیق اسلام و هندوییسم رو نداشت، بلکه شاگرد او، نانَک بود که بر پایه این افکار آیین سیک را پایه ریزی میکنه.نانَک بعد از این که عده ای را به عنوان مرید و پیرو اطراف خودش جمع کرد، عقایدش رو بهشون تعلیم داد و چون نسبت به این مریدها به نانک، مثل شاگرد و معلم بود، به همین خاطر اسم این آیین رو سیک گذاشتن که به زبان پنجابی به معنی شاگردِ.به اینصورت آیین سیک هم در هندوستان، و مخصوصاً پنجاب رشد میکنه و تبدیل به یکی از آیین های پرنفوذ هند میشه. اگه بخوایم به طور خلاصه درباره بعضی از اعتقادات آنها صحبت کنیم باید بگیم که توی این آیین، هیچکدوم از مراسم عبادی که در اسلام و هندو هست وجود نداره، مثلاً روزه، نماز، حج و قربانی و ریاضت و غسل در رودخانهها و پرستش مجسمه ها، هیچکدوم در آیین سیک ها وجود ندارد.بجز این، تقلید کورکورانه مذهبی، ختنه کردن، کوتاه کردن موی سر، دروغ گفتن و قربانی کردن هم از موارد ممنوع در این دینه.
جمعبندی و سخن پایانی
این ویدئو مختصری بود از فرآیند تغییر و تحول در مکاتب هند. میدونم ممکنه کمی گیج شده باشید، حق هم دارید. اما درباره ادیان و مکاتب هند، همین نکته را بدونید که این چهار اصل تقریباً مورد پذیرش اکثر ادیان هند هستن:
1. کَرمَه (Karma)یا کارما یا کردار، که میگه انسانها هر کاری در جهان انجام بدن نتیجه آن را می بینند؛ چه در همین زندگی و چه در زندگی بعدی
۲. سنساره یا سمساره (Samsara) یا تناسخ، که میگه با مرگ ظاهری، حیات انسان تموم نمیشه بلکه با از بین رفتن جسم، روح وارد جسم دیگهای میشه و به حیاتش ادامه میده و چگونگی حیات بعدی هم بستگی به کردار انسان در حیات قبلی اون داره.
۳. سومین اصل موکشه یا موکشا (Moksa) یا رهایی به معنی رستگاریه، تمام مکاتب هندی تلاش می کنند تا انسان از تعلقات دنیوی که باعث تولد دوباره میشه رها بشن و به آسایش برسند.
و چهارمین اصل مشترک بین همه ادیان هند، اَهینسا (Ahimsa) یا اصل بی آزاریه که طبق این اصل، انسان نباید به هیچ موجود زندهای اعم از انسان و حیوان آزار برسونه و به خاطر همین اصل، گوشت خواری در این آیین ها حرام هستند.
آیینها و کاتب هند نکته خیلی زیادی دارن اما فکر میکنم بهتره بیشتر از این وارد جزئیات نشیم. امیدوارم اطلاعات لازم را از این ویدیو کسب کرده باشید.
منابع: ادیان هند دکتر فیاض قرائی
تاریخ شبه قاره هندوستان دکتر کریم نجفی برزگر