چرا افغانستان پیشرفت نمی کند

مدت زمان ویدئو : 12:26
پخش ویدیو

چرا افغانستان پیشرفت نمی کند

اگر فهرست ۳۰ کشور فقیر جهان امروز رو تهیه کنیم، افغانستان ،هائیتی، نپال و کشورهای جنوب صحرای آفریقا تو اون جا دارن. حالا اگه پنجاه سال عقب تر برگردیم و فهرستی از سی کشور فقیر اون دوران هم تهیه کنیم، باز هم تقریباً به همین ترکیب می رسیم و شاید فرق چندانی بین این دو فهرست وجود نداشته باشه، حتی اگه  به 100 یا 150 سال قبل تر هم برگردیم، بازهم کشورهای مشابهی توی این لیست وجود خواهند داشت. گفتیم، افغانستان، یکی از همین کشورهاییه که از ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال قبل تا به امروز در این لیست کشورهای فقیر حضور داره اما چرا؟

بعد از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به دست القاعده، نیروهای تحت امر ایالات متحده به سرعت با طالبان وارد جنگ شد و اونها رو سرنگون کرد. طالبان هم گروهی بودن که بعد از چند سال جنگ داخلی و سرکوب، قدرت گرفته بودند و به القاعده پناه داده بودن. بعد از ۱۱ سپتامبر، آمریکا از طالبان خواست که سران القاعده رو تحویل بدن، ولی طالبان این کار رو نکردن و آمریکا هم به افغانستان حمله نظامی کرد و در نهایت طالبان سرنگون شدن، که البته بهتره بگیم موقتا سرنگون شدن.

تو پرانتز بگم؛ اگر جزئیات حوادث ۱۱ سپتامبر واستون جذابه، جدیداً ی توپادکست راوکست به خوبی به این موضوع پرداخته. لینک این قسمت از راوکست رو توی توضیحات قرار میدم اگه دوس داشتید اونجا گوش بدید، بگذریم.

‌بعد از سرنگونی طالبان ، در دسامبر همون سال، رهبران مجاهدین افغانستان و چهره‌های مهم تبعیدی افغانستان، توافق نامه ای رو امضا میکنن که به توافقنامه بن معروف میشه. هدف این توافقنامه این بود که با حمایت آمریکا و ناتو یک حکومت دموکراتیک توی افغانستان  تشکیل بشه. در این راه، مجلسِ لویه جرگه تشکیل شد و قرار شد حامد کرزی، دولت موقت رو رهبری کنه.

چشم انداز افغانستان خوشایند و مساعد به نظر می رسید و جامعه بین الملل بر این باور بود که اونچه در حال حاضر، افغانستان بهش احتیاج داره، تزریق گسترده کمک خارجیه. پس نماینده هایی از سازمان ملل و خیلی از سازمان‌های غیر دولتی مهم به سمت افغانستان روونه شدن. یعنی تشخیص داده شد که مشکل افغانستان با کمک‌های خارجی حل میشه. طی 5دهه قبل، بارها از این قبیل کمک های بین المللی به کشورهای فقیر و حکومت های ورشکسته شده بود اما نتیجه ای نداشتن.

با این حال باز هم این اتفاق تو افغانستان تکرار میشه و تعداد زیادی از کارکنان سازمان های بین المللی و همراهانشون با جت های اختصاصی از راه رسیدن. سازمانهای غیردولتی، از هر نوع، به سمت افغانستان سرازیر شدن تا دستور کار و اهداف خودشونو محقق کنن. مذاکرات سطح بالا بین دولت ها و هئیت های نمایندگی جامعه بین الملل درباره آینده این کشور برگزار میشد و در نتیجه، میلیاردها دلار کمک به سمت افغانستان روانه شد. اما مساله اینجا بود که بخش خیلی کمی از این کمک ها صرف ساخت  زیر ساختها ، مدارس یا بقیه خدمات عمومی لازم برای شکل گیری و توسعه نهادهای فراگیر، یا حتی برقراری نظم و قانون شد.

در حالی که بیشتر زیرساخت های کشور وضعیت اسفباری داشتن، اولین بخش پول های اهدایی به افغانستان به یک خط هوایی پرداخت شد که وظیفه جابجایی و انتقال کارکنان سازمان ملل و بقیه مقامات بین المللی رو بر عهده داشت. در گام بعدی، این مقامات نیاز به راننده و مترجم داشتن، پس بخش دیگه ای از پول ها در این راه صرف می شد. اینکه دقیق و با جزئیات بخواهیم بگیم پول‌ها چطور هزینه می‌شدن و کجاها صرف می‌شدن فکر می‌کنم کار سختی باشه، پس بهتره این نکته، یعنی همین خرج کمک های خارجی رو با یک مثال بگیم که عجم اغلو ورابینسون تو کتاب چرا ملت ها شکست می خورند بهش اشاره کردن.

روستایی‌های منطقه ای دور افتاده در دره مرکزی افغانستان، از طریق رادیو شنیدن که پروژه ای چند میلیون دلاری برای ایجاد سرپناه وبازسازی دوباره منطقه اونها در دست اقدامه. بعد از مدتی طولانی، اسماعیل خان، جنگ سالار مشهور گذشته و عضو دولت وقت، تعدادی الوار و تیرهای چوبی به منطقه اونها آورد.

اما الوارها بزرگ تر از اونی بودن که در اون منطقه به درد کاری بخورن و در نهایت روستایی ها؛ تنها گزینه ممکن برای استفاده از این تیرهای چوبی ساختمانی رو، استفاده از اونها به عنوان هیزم دونستن و از پروژه چند میلیون دلاری، فقط کمی هیزم به مردم رسید. اما سوال اینجاست، واقعا بر سر میلیونها دلاری که به روستایی های منطقه وعده داده شده بود چی اومد؟

از پول وعده داده شده، ۲۰ درصد صرف هزینه های دفتر سرپرستی سازمان ملل در ژنو شد؛ بقیه طبق یک قرارداد فرعی به سازمانی غیردولتی پرداخت شد که اون شرکت هم ۲۰ درصد رو برای هزینه های دفتر سرپرستی خودش در بروکسل برداشت و به همین ترتیب باقی مونده پول تو سه مبلغ ۲۰ درصدی به طرفین فعال قراردادها داده شد.

مبلغ ناچیزی از پول اولیه که به افغانستان رسید، صرف خرید الوار های چوب از غرب ایران شد و بیشتر اون هم برای تامین هزینه حمل و نقل صرف شد، حمل و نقلی که به گفته نویسنده هم هزینه هاش به صورت کاذبی بالا رفته بود و این هزینه ها به کارتل حمل و نقل، یعنی اسماعیل خان پرداخت شده بود. پس اینجوری شده بود که در نهایت از یه پروژه میلیون دلاری فقط کمی هیزم به مردم رسید. داستانی که توی خیلی از کشورها اتفاق میفته و این سرگذشت، برای خیلی‌ها خاطره است!

بر اساس نتایج مطالعات متعددی، تنها ۱۰ درصد یا حداکثر ۲۰ درصد کمک مالی خارجی به هدف خودش میرسه. تحقیقات زیادی درباره کلاهبرداری و اختلاس مقامات سازمان ملل و مقامات محلی وجود داره، اما به جزء این موارد،بی کفایتی یکی دیگه از دلایل اتلاف کمکهای خارجی محسوب میشه. تجربه افغانستان در مورد کمک های مالی خارجی، نشون میده که بیشتر این کمک ها در قالب هزینه های بالادستی و فساد مالی اتلاف میشن یا حتی در بقیه موارد، به جیب دیکتاتورهایی میرن که برای تقویت حکومت خودشون از اون استفاده میکنن. با این حال صدها میلیارد دلار طی ۵ دهه گذشته به عنوان کمک به توسعه به دولت هایی در سرتاسر دنیا پرداخت شده که اگه نگیم بی ثمر، میتونیم بگیم کم اثر بودن.

بعد از تعریف کردن این داستانه که نویسنده ها میگن، مشکل کشورهایی مثل افغانستان، نهادهای استثمارگریه که بر این کشور حکومت دارن. نهادهایی که باعث تسلط خفقان آور فرادستان ملی و حتی فرادستان محلی بر زندگی اقتصادی و سیاسی مردم میشن.

نهادهایی که بخاطر اونها حق مالکیت خصوصی رعایت نمیشه، نظم و قانون برقرار نمیشه و نظام دادگستری کارآمدی تشکیل نمیشه. ما قبلاً بطور مفصل درباره نهادهای سیاسی و اقتصادی حاکم بر جوامع صحبت کردیم و گفتیم که تفاوت این نهادها هستن که ثروت یا فقر رو در یک کشور به وجود میارن. گفتیم که برای داشتن نهادهای فراگیر، یعنی همون نهادهایی که باعث تولید ثروت بیشتر در جامعه میشه، باید 2تا شرط وجود داشته باشه، یکی کثرت‌گرایی و دیگری به اندازه کافی متمرکز بودن، که این  دومی، یعنی وجود دولتی به اندازه کافی نیرومند، از ملزوماته تا بتونه شرایط رو مهیا کنه. نظم و قانون را برقرار کنه و برای رسیدن به حداقل پیشرفت اقتصادی، کشور رو به ثبات برسونه. بدون یک ساختار حکومتی متمرکز که برقرار کننده نظم و ضابط قانون و حق مالکیت خصوصی باشه، نهادهای فراگیر فرصت تشکیل شدن پیدا نمی کنن و جامعه همچنان درگیر نهادهای استثماری باقی میمونه. پس به قول نویسنده‌ها، مشکل چنین کشورهایی با کمک‌های مالی خارجی حل نمیشه و این مشکلات باید ریشه‌ای حل بشن.

حوادث تاریخی نشون دادن، جوامعی که به شهروندان خودشون فرصت و انگیزه سرمایه گذاری روی فناوری های جدید دادن،تونستن به سرعت رشد کنن. اساساً ملت هایی که تحت سیطره نهادهای سیاسی و اقتصادی استثمارگر قرار داشتن، نتونستن چنین انگیزه ای برای رشد پیدا کنن. حتی حکومتهای مطلق گرا ، نه تنها جامعه رو به پیشرفت اقتصادی تشویق نمیکنن، بلکه آگاهانه برای جلوگیری از گسترش صنعت و ورود فناوری های جدید که صنعتی شدن رو در پی داشت، اقدام میکردن.

حکومتهای مطلق گرا،هم در برابر تغییر مقاومت می کنن و هم در مقابل تمرکز سیاسی. دلیل مقاومتشون هم اینه که، ممکنه روند تغییر، قدرت سیاسی حاکمان رو ازشون بگیره و در اختیار افراد و گروه های جدید بزاره. پس در حالیکه مطلق گرایی حرکت جوامع به سوی کثرت گرایی و تغییر اقتصادی رو میگیره، فرادستان سنتی و قبایل حاکم در جوامع بدون تمرکز سیاسی هم مانع چنین تغییراتی میشن.

نویسنده ها میگن، پیش بینی دقیق درباره اینکه کدوم جوامع در مقایسه با دیگران موفق تر عمل می کنند کار دشواریه،در ادامه میگن ملت هایی که تقریباً به هیچ نوع تمرکز سیاسی نرسیدن مثل سومالی و افغانستان، یا شاهد فروپاشی نهاد حکومت بودن، مثل هائیتی در دهه های گذشته، شانس و احتمال چندانی برای دستیابی به رشد اقتصادی تحت نهادهای سیاسی استثمارگر یا ایجاد تغییرات عمده برای حرکت به سوی نهادهای فراگیر ندارن.

یعنی پیش شرط رشد اقتصادی در افغانستان رو داشتن تمرکز سیاسی میدونن. البته این نسخه‌ای که نویسنده‌های کتاب پیچیدن، مخصوص افغانستان نیست، اما از اونجاییکه موقع خوندن کتاب، این قسمت مربوط به افغانستان واسم جالب بود، گفتم این قسمت رو برای دوستان افغانستانی خودمون بسازیم تا هم ایران و هم افغانستانی آزاد و پیشرفته‌تر داشته باشیم.

در پایان بار دیگه تکرار می کنم، کتاب چرا ملت ها شکست می خورند از این دست داستان ها واتفاقات تاریخی زیاد داره و پیشنهاد میکنم حتما خود کتاب رو هم بخونید. ولی اگه حوصله خوندن کتابی 600 ۷۰۰ صفحه ای رو ندارید  ما باز هم به این کتاب سر میزنیم و چنین اتفاقات تاریخی رو از سرتاسر  دنیا روایت میکنیم تا هرچه بهتر با نظریه عجم اغلو و رابینسون آشنا بشیم البته ما در این ویدیوها از ترجمه حمیدرضا خطیبی استفاده کردیم که عنوان کتاب رو نابرابری ملت ها گذاشتند. تا قسمت بعد مراقب خودتون باشید.

منبع:

نابرابری ملت‌ها – دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *